صحنه طراحي يعني سينما
منتقد نگاه
روز نقد
كوتاه گپ
خالي شما همه جاي
بسته باز چشمان
كوتاه هاي برش
صحنه طراحي يعني سينما
رامينفر ايرج با گفتوگو
طراحان ذهن كه است چيزي آن رفتن نابودي روبه و ايران سينماي در صحنه طراحي فعلي وضعيت
هم فيلم ديگر عوامل ديجيتال ، سينماي آمدن وجود به با كمكم.است كرده مشغول خود به را
كه است مسئلهاي سينما در عناصر مهمترين از يكي عنوان به صحنه طراحي.شوند حذف است ممكن
و صحنه طراحان قديميترين از يكي سراغ به كه است اين.شود پرداخته بيشتر آن به بايد
است اميد.نشستيم مقوله اين با رابطه در بحث به و رفتيم - رامينفر ايرج - سينما لباس
.گريزناپذير نزولي سير اين در باشد كمكي كه
نقديپري ليلا
از بعضي.هستيم سينما در صحنه طراحي جايگاه نزولي سير شاهد اخير سالهاي در*
افراد يا و ميكنند طراحي خودشان و كرده حذف را لباس و صحنه طراح يا كارگردانها ،
ميكنند سعي ترها جوان خوشبختانه البته.ميگيرند كار به را جوان گاه و غيرحرفهاي
نزولي سير اين باعث دليلي چه ميكنيد فكر.كنند خارج كليشه و تكرار دايره از را فيلمشان
است؟ شده
جهان سينماي با شدهاند ، خسته فكرمان و ذهن.ميشويم تنبلتر داريم روز به روز
در خود ، داستان روايت از حتي روز ، مد بيعمق و ضعيف فيلمنامههاي.ميشويم بيگانهتر
تبديل هنگفت پولي صرف با كه زماني به برسد چه.هستند عاجز درآمدن تصوير به از قبل كلام ،
فيلمسازي براي ما انگيزه فقط دارد؟ را فيلم به شدن تبديل ارزش چيزي هر آيا شوند فيلم به
كارمان هر در كنيم سعي حتي آنكه بدون راهها ، نازلترين از پول و شهرت قله به رسيدن شده
ما با فيلمسازي و سينما ميكنيم فكر كداممان هر مجموع در.شويم متحولتر قبل به نسبت
براي فيلمسازي ميكنم فكر حتي گاهي مقابلمان ، در آيندهاي يا قبل بدون !است شده اختراع
راههاي از يكي.كارمان در "ايجاز" لحظههاي از دريغ خودمان ، تكرارهاي تكرار شده ، ما
فيلم اين در چرا مثلا كه.است آنها كردن تحليل درست و ديدن خوب فيلم ساختن ، خوب فيلم
هر نقش از توانسته فيلم خود چطور.است موفق "صحنه طراحي" عامل جديد يا كلاسيك قديمي
.ديگر سوال هزاران و كند استفاده فيلم شدن بهتر براي عاملي
گرفت؟ شكل ايران سينماي در صحنه طراحي زماني چه از*
داشته ، وجود ايران سينماي در فيلمها ضرورت و نوع اساس بر صحنه طراحي از شكلي هميشه
..و قوزي شب آينه ، و خشت احتجاب ، شازده بيجان ، طبيعت مه ، و غريبه مثل فيلمهايي با ولي
نام سنگين سايه زير در ولي هنرياش ابعاد با و جدي شكل به صحنه طراحي حرفه
صحنه طراح نام به هويتي صاحب واقعي شكل به سينما انقلاب ، از بعد.شد متولد كارگردانها ،
تحقيق بايد شما را كرد پيشرفت و گذاشت تاثير حرفه اين نقش و معني چقدر اينكه.شد لباس و
و كوچك فيلمها اينكه براي موافقم شما با هم من نكرده ، پيدا تحول كه معتقديد شما.كنيد
منظور.شديم دور داشتيم ، اعتقاد آن به كه متفاوت و خلاق سينماي آن از ما و شدند كوچكتر
تاثيرگذار نقش از ما نتيجه در.هست هم شده ساخته خوب تجاري فيلم يك هنري سينماي از من
و سينما بدنه از جدا را صحنه طراحي نميتوانيد شما البتهافتادهايم دور صحنه طراحي
همه ميكند ، سقوط فيلمسازي و سينما وقتي.يكديگرند مكمل دو هر چون كنيد تحليل فيلم خود
طراح وقتها بعضي.دارد فيلم در تاثيري چه طراحي كه ديد بايدميبرد خودش با را عواملش
دست روي خرج و ميكند جايگزين را ديگر چيزهايي و ميكند جابهجا بيدليل را چيزهايي يك
هيچ به نياز هم فيلم ، خود شايد نيست ، فيلم نياز اساس بر چيز هيچ ميگذارد ، كننده تهيه
.ندارد چيز
دارد؟ مصداق شما حرفهاي هم كيارستمي نوين سينماي مثل سينمايي در آيا*
مولف ، سينماي يك عنوان به را كيارستمي سينماي من اما نباشد ، من سليقه در سينما آن شايد
وجود كشف نوعي و تحول حال در حرفهاي سينماي يك عنوان به سينما ، نوع اين.دارم دوست
احتياج بازيگر حتي يا و طراح فيلمبردار ، به كه برسد نتيجه اين به كه حدي تا.است خودش
.ندارد شوخي ميگذارد ، كنار است مضر فيلمش براي بدهد تشخيص كه چيزي هر و ندارد
در كه است فضاهايي دارند ، احتياج فيلمهايشان براي كه فضاهايي او دنبالهرو فيلمسازان
طراح وجود آدم كه است طبيعي و واقعي آنقدر فيلمها داستان فضاي و دارند وجود واقعيت
.ميكند فراموش را صحنه
.باشد صحنه طراحي كار اوج نقطه ميتواند كارگردان وسيله به مناسب لوكيشن يك انتخاب
فيلم نفع به است ممكن فيلم از (فيلم بصري فضاي مسئول عنوان به) صحنه طراحي حذف گاهي
آنقدر كه هستند سناريوهايي هم گاهي.گيرد صورت آگاهي و دانش اساس بر اگر البته باشد ،
تو و ميدهند قرار ايدهال فضاهاي به رسيدن درست مسير در را تو كه شدهاند ، نوشته دقيق
موقعيتها اين كه حيفميبري لذت كارت از تو و ميكنند ترغيب جستوجو و كردن فكر به را
فكر ولي باشم داشته تعصب اينكه نه صحنه ، طراحي يعني سينما من نظر به.ميآيد پيش كم
.مورنائو اثر "طلوع" فيلم مثل كلمات ، جاي به تصوير يعني فيلم ميكنم
مديرهنري جايگاه و لباس و صحنه طراحي درباره بياييد شد ، كشيده اينجا به بحث كه حالا*
خوبي مشاوره ندارد ، طراحي به احتياج كه فيلمي در ميتواند ، هنري مدير گاهي.كنيم صحبت
.بدهد
كني ايجاد را موقعيتي خودت براي تو اينكه يعني اينجا در هنري مدير كه است اين واقعيتش
نباشد مهم برايت و بگذاري سركار هم دستيار چند و كني كار فيلم چند زمان هم بتواني ، كه
نه؟ يا هست خودت مال كار اصلا يا و ميدهند انجام درست را كار آنها كه
كار اين حرفهاي ، صحنه طراحان ميان در رايج شكل به عناوين ، اين بدون هم الان همين*
.ميشود انجام
سينما بدنه از راجدا صحنه طراحي نميتوانيد شما
يكديگرند مكمل دو هر چون كنيد تحليل فيلم خود و
ميكندهمه سقوط وفيلمسازي سينما وقتي
ميبرد خودش با را عواملش |
|
ارزش كاريام ، و حرفهاي جنبههاي از خيلي براي ميكنم سعي ندارم ، كاري رايج شكل به من
پول ميتوان سينما اين در.باشم داشته آن در مثبتي نقش كه كنم كار را فيلمي و شده قائل
كننده تهيه در را اشكال من البته زد ، درجا حرفه ، اين درباره محدود دانش يك با و درآورد
طراحي از كه بداند كارگردان يك وقتي.ميكنند ايجاد را جو اين كه ميبينم كارگردانها و
.بدهد كاري سيستم اين به تن است غيرممكن ميخواهد ، چه طرحش و فيلم
هم كه ببرند ، كار سر را جوانترها كه شده باعث سينما در مالي محدوديت نميكنيد فكر*
باعث محدوديت ، همين نتيجه در و ميپذيرند بيشتر را محدوديت هم و ميگيرند كمتري پول
نيفتد؟ طراحي در اتفاقي كه ميشود
نيست بد هيچ كه ميگيرد ، شكل دارد كمكم ارزان ، فيلمهاي توليد نوع يك فعلي موقعيت در
به جهان سينماي فعلي اعتبار بيشتر نصف.است خلاقيت هرگونه از عاري متاسفانه ولي
كار وارد را جوانان اينكه.آنهاست پايين بودجه با فيلمهاي و مستقل كارگردانهاي
ميتوانند ، چقدر جوانان كه است اين هم آنميافتد اتفاق يك ولي است ، خوب خيلي ميكنند ،
كه اين براي كننده تهيه.نگهدارند هنري جنبه از چه و اقتصادي لحاظ از چه را سينما ستون
كه را ، گرانقيمت هنرپيشه عوض در و ميآورد ارزان طراح يك بياورد وجود به مالي تعادل
به بلكه ببرد ، بالا را تماشاچي سليقه سطح نميكند سعي او.برميگرداند را پولش و سرمايه
است اين مثل ميكنيم ، كار كه جديدي كار هر در هم جديدا.است آن سريع بازدهي و بودجه فكر
يك به وقتي هنوز.ميكنيم شروع صفر از داريم ما و !است شده اختراع تازگي به سينما كه
وقتي يا چيست؟ دستيار كه ميگويد تعجب با ميخواهم ، دستيار كه ميگويي توليد مدير
با شود ، خريداري يا و ساخته طراحي ، بايد كه دارد لباس مقداري به نياز فيلم اين ميگويي
نظر از مبل اين كه نيست مهم آنها براي.ميشود تمام گران فيلم اين كه ميگويد تعجب
آنها به نه يا ميخورد كند بازي آن در ميخواهد شخصي كه خانهاي آن به زيباشناختي مسائل
گاهي چه يعني طراحي پس.دهد انجام را كار اين ميتواند دسترسي قابل خانه هر ميگويند
تهيه از كه است حقير قدر آن ميگيرد ، قرار طراح يك اختيار در فيلم يك در كه امكاناتي
بتوانم بايد من ميدهيد؟ دستمزد من به و آورده چه براي مرا پس كه ميكنيم سوال كننده
گرفته تصميم قبل از امكانات يكسري وقتي.بگذارم فيلم اختيار در را خودم فكر و تجربيات
صحنه ، طراحي حرفه متاسفانه دهي؟ انجام بايد چه تو ميگذارند مقابلت كننده تهيه توسط شده
.ميآيد تيتراژ آخر يا اول در كه است مانده باقي اسم يك حد در هنري مديريت يا لباس طراحي
انجام را كارها اين تمام نفر يك فقط ايران در كه است دليل اين به مورد اين شايد*
.ميدهد
و ايده كه كنند همكاري هم با طراح و كارگردان يك كه ميافتد اتفاق ندرت به اينجا در
.دهند انجام مشتركي كارهاي هم با مشخص نياز يك اساس بر و باشند داشته مشتركي ، فكرهاي
كمك فيلم به شخصيتپردازي و ميزانسن طراحي زمينه در ميتواند طراح يك ميكنيد ، فكر*
كند؟
به احتياج فيلم هر.بگذارد تاثير فيلم كلي ساختار در فكري ، لحاظ از ميتواند ، طراح
طراحي در سبكپردازي نوع يك به ميكند سعي طراح يك گاهي.دارد را خودش خاص فضاي طراحي
.كند خلق تماشاچي چشم جلوي را فيلم يك دروني مفاهيم بتواند كه برسد معماري فرم و فضا
وجود سبكپردازي واقعا ما سينماي در آيا.كرديد اشاره سبكپردازي به صحبتهايتان در*
داشته كارش در خاصي سبك كه باشد ، داشته را امكان اين ميتواند ، طراح يك اصلا يا دارد
باشد؟
تجسمي هنرهاي و هنري سبكهاي تمام با بايد كارگردان و طراح سينما ، در معتقدم ، من
تصويرياشرا بيان خاص سبك فيلمنامه ، فرم به بسته فيلم هر براي و باشند داشته آشنايي
.كنند پيدا
كرديد؟ اشاره شخصي سبكپردازي به شما ولي*
از اسمي اينكه بدون طراح يك فيلمهاي است ممكن حال هر به.است شخصي نگاه من منظور نه
مثل تجسمي هنرهاي عكس بر سينما در البته كه.باشد كارش در او سبك دهنده نشان باشد ، او
بعدي چند دليل به فيلم طراحي كار جذابيت تمام من نظر به.است پنهانتر شكل اين نقاشي ،
...و تاريخ و جامعهشناسي نقاشي ، معماري ، به راجع بايد حرفهاي طراح يكاست بودنش
را حاضر جهان يك بلكهنميكند طراحي را موضوع يا تابلو يك او كه چرا باشد داشته آگاهي
و برداشتها و سبكها و افكار كه است طراح قدرت اينها.ميسازد بمهايش و زير تمامي با
قرار فيلم و كارگردان اختيار در را است معلوماتش شكلدهنده كه چيزي هر و تجربههايش
.ميدهد
كه ميكنيد انتخاب را فيلمي شما و ميگذارد تاثير فيلم يك در شما انتخاب نوع در اين*
باشد؟ شما سبك حوزه در
چقدر كه اين و است مهم فيلمنامه اول درجه در من برايكردهام كار ژانري هر در من
كمك آن به نتوانم من كه باشد داشته مشكل آنقدر متن شايد.باشم مفيد فيلم براي ميتوانم
كه كنم طراحي نوعي بخواهم كه اين به برسد چه باشد ، گنگ هم خودم براي حتي يا كنم
است ، مهم من براي كه چيزي.باشد تماشاچي به كارگردان تخيلات و تفكرات يكسري منتقلكننده
.است فيلمنامهاش و كارگردان يك تخيل ميدان
در دارد؟ جايگاه چقدر يزدگرد مرگ مثل تاريخي ، فيلمهاي در شخصي سبك و ديدگاه و تخيل*
گريمور كه بماندكردهايد استفاده خودتان تخيل از تاريخي مستندات بر علاوه فيلم اين
.است كرده طراحي هخامنشي دوره به شبيه را ماسكها و پارتيان دوره به شبيه را مردان ريش
اهميت تاريخ به من ميگفت كه خواندم تاريخي فيلمهاي كارگردان يك از مصاحبه يك من
آدم كه است وحشتناك چقدر.كردم تعجب خيلي من !مينويسم را تاريخ خودم من.نميدهم
كشف براي كرد؟ تصوير تخيل با فقط را تاريخ ميشود مگر.كند فكر طور اين تاريخ درباره
داريم خودمان تاريخ در ما كه شكلي البتهزد نقب باستاني شهرهاي و گورها به بايد گذشته
تاريخ مورد در حتي ما.داريم آن مورد در كمي مدرك و سند ما كه است اين ندارند غربيها و
از بيشتر نيمي پس پيش ، سال به 2000 برسد چه داريم زيادي نقيض و ضد مطالب هم معاصرمان
ساخته "اوديپ" فيلم مثل تاريخي فيلمهايي در البته.هستند تحليلي تاريخي فضاهاي
را تاريخ واقع در او.ندارند تاريخ به نسبت تعهدي هيچ طراحش و كارگردان پازوليني ،
مرگ فضاي مورد در.است مشخص كاملا كه ميسازد ، قديم جهان از ديدگاهش و انديشه براساس
.ديگر دوران با دو اين كلاژ و تخيل از هم و شد استفاده موجود مدارك و اسناد از هم يزدگرد
ماسك چون نه؟ چرا ولي.است درست است ، هخامنشيان دوره به مربوط ميگويند كه ماسكهايي
زير از را دوره اين به مربوط ماسك چند كه است سال يك الان.نشده كشف هنوز ساساني دوره
!آوردهايم در خاك
ميتوانست گريمور _ برجستهها نقش _ شواهد همان براساس كه دليل اين به.مخالفم من*
و باشد هماهنگ گريم با كه ميكند پيدا نمود جايي لباس و صحنه طراحيكند طراحي درست
.بالعكس
ساساني دوره مورد در ما.بوده غربيها توسط شده ، ما كشور در كه تحقيقاتي تمام متاسفانه
خود.نبود من عهده بر هم گريم مسئوليت.داريم روسي نويسنده چند و گريشمن از كتاب چند
.كند اجرا را طرحها اين كه ميخواست گريمور از بود كرده كه تحقيقاتي براساس بيضايي
موثر شده ، رد نويسنده ذهن فيلتر از كه رواني پيچيدگيهاي آن آيا طراحيهايتان ، در*
است؟ بوده
در را خودش است ممكن مورد اين.ميكني صحبت تاثيرات اين مورد در موشكافانه خيلي تو
و ظريف اينقدر تاثير اين كه باشد نداشته خودش در را امكان اين لباس يا.ندهد نشان لباس
.بزند بيرون شخصيت آن از مينياتوري
ظريف نكات اين به بيننده شما بعدي فيلمهاي در كه پرسيدم را سوال اين خاطر اين به من*
خير؟ يا ميكند توجه
وگرنه كني توجه نكات اين به تو كه است اين در فيلمسازي و هفتم هنر ارزش صورت هر در
كارگردان دكوپاژ و ميزانسن خدمت در بايد طراحي كه است اين منظورم.ندارد ارزشي كارت
به بايد فرم و رنگ و طرح و ميخواهد را خودش خاص فضايي فيلم هر حال هر به.باشد
بيفتد اتفاق اين اگر.كند كشف طراحي در را نكات اين منتقد يك بعد كه كند كمك شخصيتها
لحظه بهترين لحظه آن.بگيرد ايراد دقيق خيلي كارم از نفر يك كه ميشوم خوشحال خيلي من
كهن اقليم يك فرهنگي شرايط مقايسه و تطبيق گاهي تاريخي فيلمهاي مورد در.است من زندگي
لباس به شباهت بسيار كردها فعلي لباس مثلاميشوند طراحيام منبع فعلياش ، وضع با
تختجمشيد در كه است همان است قشقاييها سر بر كه نمدي كلاههاي اين يا.دارد پارتيان
در قوم ، آن گذشته بين را ارتباط يك ميتوان همينها براساس.است ماد سردار آن سر بر
.كرد پيدا معاصر جهان
طور هر كه داد شما به را اعتماد و امكان اين او و كرديد شروع بيضايي سينماي از شما*
با پيشزمينه اين به توجه با.كنيد تجربه و بازي طرحهايتان با ميخواهد دلتان
نشديد؟ مشكل دچار ديگر فيلمسازان
در بايد.بودم كرده عادت بحث قابل و خاص سينماي يك به چون !شدم رواني مشكل دچار كمي
آگاهي و انعطاف آنقدر بايد او و كرد بحث فيلمنامه با رابطه در كارگردان با بتوان سينما
اين از وقتي.دهد جواب و بپذيرد را انتقادات و مشورتها و پيشنهادات كه باشد داشته
خبره خاطر به فقط را تو و نيست بحثها آن ديگر.ميكني حس را كمبود اين شوي ، دور سينما
و دعوا به كار وقتها بعضي كه ميكردم بحث زياد بيضايي با من.ميآورند كارت در بودن
.ميكشيد هم دلخوري
لايههاي در كنكاشها و جستوجو و بحثها و جر همين يعني فيلمسازي.نبود مهم ولي
هيچ من.است طبيعي اين و ميشويم هم بيزار هم از شايد كه حدي تا ذهنمان ، پنهان و پيچيده
.هستم مباحثه اهل و نميدهم قرار كارگردان اختيار در درست را خودم وقت
كنيد؟ القا كارگردان به را نظرتان ميتوانيد شما*
.بكنم را كار اين كه ميكنم سعي
نشد؟ اگر و*
.ميخواهد او كه كنم كاري ميكنم سعي
است؟ درست هميشه نظرتان ميكنيد ، فكر*
بيان براي بايد محيط.ميكنم ابراز فيلمنامه درباره را فكرهايم كه است اين مهم _ نه
افكار شدن يكي يعني فيلمسازي.كرد كار نميشود صورت اين غير در باشد ، داشته وجود نظرات
و كنم انتخاب را رنگ يك من است ممكن.فيلم شدن ساخته مسير در گروه افراد نظرات و
.كنيم استفاده صحنه در را او علاقه مورد رنگ نهايت در و باشد ديگري رنگ نظرش كارگردان
حرفه سينما.نزنم حرف صحنه آن در تاثيرش و رنگ آن مورد در كه نميشود دليل اين ولي
در.نميشود درستي استفاده صحنهها شده فكر كيفيتهاي تمامي از گاهي.است پيچيدهاي
مصرف باشند ، داشته كاربردي كه اين بدون جزئيات ، در ظرافت و وقت و هزينه همه اين نتيجه
.است نشده تعريف درست فيلمسازان براي هنوز بيانياش قدرت و سينما من نظر به.ميشوند
به فيلم دو در حداقل بايد جوانان سينما ، خانه در عضويت براي چرا كه است اين آخرم سوال*
شما پشتوانه تجربه آيا كردهايد؟ دستياري شما خود مگر باشند؟ كرده فعاليت دستيار عنوان
است؟ نبوده كار در
دور ازكردم شروع "عموسبيلو" فيلم سازنده گروه كردن تعقيب با را صحنه طراحي كار من
براي.نميكردم پنهان نظر از را چيز هيچميكنند كار چه كه داشتم نظر زير را گروه
صحنه وقت هيچ.بود فوقالعادهاي احساس.گرفتم قرار حقيقي نعمت دوقدمي در بار اولين
بعدش.كرد نخواهم فراموش را بيمارستان در سبيلو عمو آشغال سطل درون از گل دسته برداشتن
فكر) نبود تيتراژ در اسمم از اثري البته كه شدم بيضايي "سفر" صحنه طراح جدي طور به
و كس همه از باشم ، كرده را كسي دستياري كه اين بدون حال هر به (!بود رفته يادشان ميكنم
سينما خانه قانونهاي و قواعد اين تدوين در كه اين با حال هر در.آموختم چيزي چيز ، همه
را فيلم يك در حضور استحقاق آدم يك وقتي ميكنم ، فكرمخالفم آن با ولي داشتهام حضور
هم قوانين اين نبودن وليبكند را كار آن كه بيايد وجود به برايش امكان اين بايد دارد ،
اين بدون خيليها الان ميدانند؟ ننگ را كردن دستياري بعضيها چرا.ميشود مسايلي باعث
داشته مبلمان چيدن در ذوق كمي است كافي فقط.ميكنند طراحي فيلم باشند ، كرده دستياري كه
.بيانجامد سينما نابودي قيمت به نبايد كردن تجربه سينما در كه است اين مهم نكته ;باشند
منتقد نگاه
ندارد قلب فجر فيلم جشنواره
محمودي عليرضا
نسبت سال هر.ميشود روبهرو خود غيرحرفهاي مخاطبان كاهش با فجر فيلم جشنواره ساله هر
با جشنواره فيلمهاي نمايشدهنده سينماهاي و كاسته صفها ميزان از قبل سالهاي به
كه است نكرده تحقيق باره اين در مرجعي و مركزي تاكنونميشوند مواجه كمتري استقبال
تهران مردم چرا كه نميدانيم درستي به هنوز ما و چيست در جشنواره مخاطبان ريزش اصلي علت
.دارند آثار اين ديدن براي كمتري رغبت سال هر جشنواره ، مخاطبان اصليترين عنوان به
سينما به علاقهمندي ميزان كه ميپيوندد وقوع به حالي در جشنواره مخاطبان كاهش اتفاق
جشنواره سال همه كه هست آنقدر سال طول در فيلمها از استقبال نسبت به ايران مردم در
فجر فيلم جشنواره در آنكه خاصه.شود تبديل پرمخاطبي و شلوغ و گرم جشنواره به فجر فيلم
.كرد تماشا را جهان و ايران سينماي توليدات جديدترين و آخرين ميتوان
پديده به بايد ديدن فيلم امكان شدن بيشتر و ماهواره رسانه و ويدئو گسترش مسئله از جدا
بر ساله همه.كرد نگاه شهري امكانات و شهري ديدگاه از فجر فيلم جشنواره مخاطبان شدن كم
شاهد جمعيت افزايش اين نسبت به كه حالي در.ميشود افزوده تهران به مهاجران تعداد
(عمومي نقليه وسايل بزرگراه ، خيابان ، ) نقل و حمل امكانات چون شهري امكانات افزايش
سختتر حدودي تا گذشته سال به نسبت سال هر تهران در آمد و رفت ديگر عبارت به.نيستيم
به توجه با كه است هزينهاي و وقت صرف مستوجب تهران در شهري درون سفر گونه هر.ميشود
و رفت صرف را خود وقت كه نيست صرفه به مقرون وجه هيچ به تهرانيها روزمره نگرانيهاي
.بكنند ديدن فيلم و جشنواره سينماهاي به آمد
و عملي حل راه فكر به بايد كه ميرساند نتيجه اين به را ما حاضر حال در وضعيت اين
اين در نيز تهران مهم سينماهاي اغلب و است شلوغ هميشه تهران مركز.باشيم بخشي نتيجه
به شهر ديگر نقاط از آمد و رفت و سينماها اين در جشنواره برگزاريدارند قرار منطقه
سينما به رفتن براي را سينمايي اهل هر حوصله و حال عمدهاي شكل به حاضر حال در شهر مركز
نوعي به محل اين آزادي سينما تخريب و آتشسوزي از قبل سالهاي در.ميكند كمتر و كم
بين از مركزيت اين حاضر حال درميشد محسوب علاقهمندان اغلب حضور محل و جشنواره قلب
.ميپردازند فجر جشنواره فيلمهاي نمايش به شهر مركز در پراكنده سينماهاي و رفته
مركزي ايجاد فكر به است بهتر داريم علاقه فجر فيلم جشنواره عظمت و شكوه به واقعا اگر
.باشيم منظور اين براي سالن چند با
جشنواره يك براي.ميكنند تبعيت فرمول اين از تقريبا نيز دنيا جشنوارههاي مهمترين
.ندارد اختتام و افتتاح براي سالني هنوز كه است مباهات از دور بسيار عمر دهه سه با
به نياز.است مكاني چنين احداث جشنواره برگزاري از پيش دولت وظيفه شبههاي و شك بيهيچ
دهه كنوني روند ادامه با ميرسد نظر به كه است زياد آنقدر تهران شرايط با نكاتي چنين
.كنيم برگزار سينما يك در بايد فقط را فجر فيلم جشنواره چهارم
روز نقد
صورتي انتقام
آشوري عليرضا
پرهياهوي فيلمهاي هواي و حال از كاملا جيراني كه ميدهد نشان جيراني فيلم آخرين صورتي
با باشد داشته كارگردانش براي را لذت و آرامش حكم كه انگار صورتي.است شده خارج سابقش
ميتوان وضوح به فيلم ابتدايي لحظات همان از.ميكند شروع آشنا و ساده بسيار موضوعي
آرام فيلمش ، ناخوشايند و ملتهب موضوع زعم به جيراني.كرد مشاهده اثر جزءجزء در را آرامش
فيلم اصلي نقش در جوان رامبد مثل بازيگري حضورمينگرد چيز همه به طنزآميز ديدي با و
ديدي با آشنا و قديمي مشكل يك روايت يعني است هدف همين به رسيدن راستاي در دقيقا
نميكند ، آزار و اذيت وجه هيچ به را بيننده كه آرام فضاي در و (كمدي البته نه و) غيرجدي
.است رسيده هدف اين به خوبي به جيراني گفت بايد
و تماشاگر با بيتكلف و راحت ارتباط ايجاد يعني است همين فيلم مثبت نكته اصليترين
روي بر جيراني پياپي تاكيدهاي صورتي فيلم مورد در اصلي مسائل از يكي سرراست روايتي
قرار هم با تناقض در فيلم رويدادهاي با تاكيدها اين ولياست روزمره طبيعي و عادي زندگي
با زود خيلي ميكند عنوان را قضيه همين دقيقا كه فيلم ابتدايي مونولوگميگيرند
جيراني توجه عطف ديگر سوي از.ميشود فراموش فيلم فانتزيك حدودي تا و سينمايي رويكردهاي
در ميدهد تشكيل هجو و طنز را آن اصلي جوهره كه حوضي رو تئاتر بهخصوص و تئاتر قضيه به
نيز فيلم ابتداي مونولوگ كه همانطور.دارد انكاري غيرقابل تاثير فيلم فانتزي بعد تقويت
فانتزي با نوعي به هم ، فيلم ولي ميگويند دروغ هم انسانها واقعي زندگي در ميشود گفته
واقعيت و زندگي نقش كردن برجستهتر جيراني هدف هم شايد.ميگويد دروغ كمابيش ماجرا كردن
نفع به بسيار مصلحتآميز دروغهاي اين حال هر به ولي.باشد مخاطب با فيلم تقابل در حتي
و آزاردهنده نكته هيچ بدون و دوستداشتني شيرين ، است فيلمي صورتي.ميشود تمام فيلم
يكدست و روان و راحت مولفهها همان رعايت با فيلم كليشهاي و قديمي داستان.اعصابخردكن
و خوب آنقدر كه موضوعي.است آن پايان به مربوط فيلم ايراد اصليترين اما.ميرود جلو به
ما كارگردانهاي انگار.ميشود خراب نچسب خوش پايان يك با يكمرتبه بود ، شده شروع جالب
فيلمهاي عمده به مبتلا مشكل اين چون كنند تمام را خود فيلم بايد چگونه نيستند بلد
ولي هم از دور زندگي و ليلا رفتن با صرفا فيلم اگر مثلا.است بوده امسال ايراني
داشت؟ اشكالي چه واقعا ميكرد پيدا ادامه زوج اين مسالمتآميز
كوتاه گپ
ديگر جايي كارگردان كرمپور مهدي با
زده آرمان نسل سه
مولايي ميثم
او.است سينما كارگرداني و الكترونيك رشتههاي فارغالتحصيل و متولد 1355 كرمپور مهدي
بلند فيلم اولين كارگرداني امسال ابتداي از كرمپور.ساخته كوتاه فيلم ده از بيش تاكنون
سينمايي بنياد و ارشاد مسئولان كرمپور گفته به.كرد آغاز را "ديگر جايي" سينمايياش
نهايي ، تدوين از پس فيلم شدن آماده تا ساخت پروانه براي اقدام ابتدايي مراحل از فارابي
.داشتهاند پروژه روي را دقيقي كنترل
را بلند فيلم ظرفيت فيلمنامهتان كه خاطر اين به بسازيد؟ بلند فيلم گرفتيد تصميم چرا*
بسازيد؟ "بلند فيلم" بايد شده هرطور كرديد فكر يا داشت
جدي كوتاه فيلم تا ميكردم تلاش بود مدتها ديگر فيلمسازان از خيلي مثل هم من ببينيد
براي بودند ، آن عضو هم صانعيمقدم آقاي كه جوان سينماي انجمن در زماني يك.شود گرفته
كه مهمي كوتاه فيلم شورا آن در و داديم تشكيل شورايي آنها نمايش و كوتاه فيلمهاي بررسي
داد نمايششان بتوان شايد تا كرديم طبقهبندي و ديديم را بودند شده ساخته انقلاب از بعد
فيلمهاي مسابقه به بخش يك فجر فيلم جشنواره در كرديم تلاش همينطور.نرسيد نتيجه به كه
حال هر به.است رسيده نتيجه به امسال اينكه مثل خوشبختانه كه كند ، پيدا اختصاص كوتاه
من.دارد هم كمي مخاطبان و نميشود عرضه خوب است ، مهجور چون كوتاه فيلم بگويم ميخواهم
علاوه به ;باشد داشته وجود عام براي آن عرضه و نمايش امكان كه بسازم فيلمي داشتم دوست
تعريفش كوتاه مدت يك در نميشد و داشت را بلند فيلم پتانسيل "ديگر جايي" فيلمنامه اينكه
دقيقه بيست در بايد را فيلم كه ميكند تعيين فيلمنامه يك ايده اصولا من نظر به.كرد
.دقيقه نود يا كرد جمع
...است مهاجرت درباره شما فيلم اصلي موضوع ظاهرا*
نسل سه درباره "ديگر جايي" ميخواستم !است ديگر جايي به رفتن درباره موضوع واقع در
نسلها اين كردن مطرح براي كردم فكر.باشد ما جامعه فعلي آرمانخواه يا زده آرمان
ادامه براي ديگري جاي دنبال ما همه چون است ، ديگر جايي به رفتن و مهاجرت موضوع بهترين
اتوپيا از غير واژهاي هيچ كردم فكر هم فيلم نام انگليسي ترجمه براي.ميگرديم حيات
ديگر جاي يك به رفتن درباره ماجرا چون.كند بيان "ديگر جايي" از را منظورمان نميتواند
خيليها.باشد مهاجرت ميتواند رفتن اين تبعات از يكي.مهاجرت فقط نه و اينجاست از غير
از و كنند پيدا آمريكا يا اروپا در را آمالشان و آرمان بايد كردند فكر دهه دو اين در
.رفتند خودشان سرزمين
توليد ساله چند اين در و بوده سازندگانشان اول كار كه فيلمهايي از توجهي قابل بخش*
.دارند را مخاطب كمترين معمولا كه سينماييهستند جنس از شدهاند ،
هيچوقت كه هستند جشنوارهاي اصطلاحا و كلكسيوني ويتريني ، فيلمهاي سري يك آنها خب
اصلا.نميكردم فكر جشنوارهها به اصلا فيلم اين ساخت در من اما.نداشتهاند مخاطب
عوامل اكثر.نكردم كار ميشود ختم سينما آن به كه توليدي شرايط براساس هم هيچوقت
آلادپوش محمد آقاي را "نمناك جاده روي" مثلا بودند ، حرفهاي كوتاهم فيلمهاي
سر خام ايده يك يا صفحهاي يك طرح يك براساس كنم قبول نميتوانم اصلا.كرد فيلمبرداري
كه داشتم كامل فيلمنامه يك هم فيلم اين براي.داشتهام كامل فيلمنامه هميشه و بروم صحنه
هرچه فيلم كه بود اين اتفاقا داشت اهميت برايم خيلي كه موضوعي شد ، بازنويسي بار 58
كردم ، استفاده حرفهاي بازيگران از خاطر همين بهبگيرد قرار عام مخاطب توجه مورد بيشتر
ميگيرد شكل آنها خود زندگي براساس گاهي و نابازيگران با كه رئاليسمي نوع آن به هم خيلي
و كند عبور هنرمند فكر و ذهن صافي از بايد حتما رئاليسم اين ميكنم فكر.ندارم اعتقاد
.شود اضافه آن به هم "تخيل" نام به مهمي عنصر خصوصا
داشتيد؟ مشكلي هم ساخت پروانه گرفتن براي*
فارابي و ارشاد به را فيلمنامه از نسخههايي معمول طبق ساخت پروانه گرفتن براي ما
طوفاني وحيد _ فارابي فرهنگي بخش فعلي مدير و اسبق مدير را "ديگر جايي" فيلمنامه.داديم
فيلمنامه پزشك آقاي عالي مشاور بهعنوان اسفندياري عبدالله.خواندند _ اربابي محمود و
ارزشيابي و نظارت اداره كل مدير صانعيمقدم ، و رئيسيان آقاي همينطور خواند ، را
براي من بوردهاي استوري و خواندند را فيلمنامه كه همگي خلاصه.خواندند را فيلمنامه
.گرفتيم ساخت پروانه ديدند ، را فيلم انيميشن بخشهاي
كرد؟ هم تغييري شدنها دست به دست اين در فيلمنامه*
كار به من واقع در.ندادهايم فيلمنامه در تغييري حال به تا ما عنوان هيچ به اصلا
جالب.بسازم كند سروصدا كه غريبي و عجيب و خاص خيلي فيلم نداشتم قصد و بودم مطمئن خودم
بعد و آمدند فيلم صحنه سر فارابي فرهنگي بخش از بار دو هم فيلمبرداري مرحله در كه است
ديگر نفر يك با خودشان اربابي آقاي كات راف از بعد !ديدند هم را راشها فيلمبرداري از
را فارابي ويژه نماينده زديم كه هم فاينكات ديدند ، را فيلم آمدند نميشناختم من كه
را فيلم كه بعدا اما !كنند دعوا ما با آمدند اول ايشانببيند را فيلم كه فرستادند
.كرد تعريف فيلم از و نوشت هم خوبي گزارش ميدانم من كه جايي تا و آمد خوششان خيلي ديدند
در ميشود كه جايي تا بوديم كرده سعي چون.بكنند هم تشويقمان شايد ميكرديم فكر ما
.كنيم استفاده تازه و جذاب تكنيك از اجرا در و فيلمنامه نوشتن
بود؟ اهميت حائز برايتان چقدر داشت ، حضور فجر جشنواره در فيلمتان اينكه*
فجر جشنواره مخاطبان و درآيد نمايش به ايران در فيلمم داشتم دوست كه خاطر اين به فقط
فيلم كه است اين تصورمساختهام ايران براي را فيلمم من چون بودند ، مهم برايم خيلي
به نسبت كه تماشاگراني براي فيلم كردم سعي خيلي من چون بود ، خواهد جذاب آنها براي
اليور فيلمهاي و هستند بيتفاوت بيخاصيت فيلمهاي برخي وجود دليل به ايران سينماي
ميتوانيم كنيم فكر كمي اگر رسيد نظرم به.باشد جذاب هم ميكنند نگاه M.TV يا استون
خوب كيفيتهاي با و خانههايشان در را جهان سينماي خوب فيلمهاي الان كه را مردمي
اين در تلاشي "ديگر جايي" در خواستم حداقل من.بكشانيم سينماها به دوباره ميبينند ،
مخاطبان كه داشتند اهميت برايم جهت اين از فجر جشنواره تماشاگران.باشم كرده زمينه
.ميبينند فيلم و سينمايند به علاقهمند كه هستند حساستري
خالي شما همه جاي
"الهي دخالت" كارگردان "سليمان اليا" با گفتوگو
وود جيسن
يوسفي حامد:ترجمه
را خودتان شما آيا.است برخوردار دقيقي و بصري اقتصادي صرفه از بيشك "الهي دخالت"*
ميدانيد؟ (تجسمي) بصري كارگرداني مشخصا
يا بسازم خوب تصويري بتوانم تا كنم حساب رويش بايد كه را چيزي آن سرنخ كنم فكر
تلاش اثر بر وضوح به آدم.آوردهام دست به تازه بشود ، كميك لحظه يك به منجر كه شاهبيتي
به.ميشود تجربه صاحب تكنيكي لحاظ به چه و فيلمي صورت به چه خود ، واگويي و بيان راه در
غبطه گرفتهام (1992) "ترور با تكريم" در كه پلانهايي برخي به هنوز من خاطر همين
رسيد ، "الهي دخالت" به نوبت وقتي.است من كوتاه فيلمهاي اولين از يكي فيلم اينميخورم
براي.بودم جمع خاطر بسيار ميكنم تجربه سانسور بدون كاملا را خودم كه اين بابت از
حال عين در كه هست ثابت نمابندي و مينيماليستي موزون حركت طراحي يك فيلم اين در همين
هست فيلم پايان در اكشن كاملا صحنهاي علاوه به.شده رعايت درشان هم اقتصادي مقتضيات
فيلم به فراوان دانهپاشيهاي و دسيسهچينيها با من ميكرد ايجاب كل در همه اينها كه
درونم در زيادي خودجوييهاي فيلم ، اين به شدن نزديك دوران در اين ، بر علاوه.شوم نزديك
ميگفتم بهشان كه چيزهايي آن به برميگردم دارم انگار كه ديدم اما.بود كرده پيدا جريان
زيادي بودم كرده احساس چون بودم كشيده آنها از دست زماني و پايهاي ارزشهاي
از لحظهاي و ميكنيد تصرف شما كه حقيقت از لحظهاي ميان رابطه.سادهانگارانهاند
.است شگفتانگيز ميكند ، تصرف تماشاگر كه حقيقت
كامل طور به را آن هنوز منارتباط تقواي ميگذارم را اسمش من كه است چيزي همان اين
ما وقتي آن مبناي بر كه است مفهومي ميگويم فقط.نكنم تحليلش ميدهم ترجيح و نفهميدهام
كه است چگونه نميكنيم ، زندگي همگوني از شكلي هيچ در متحده ايالات و نروژ و فلسطين در
ميفهمم حداقل دارم انگار ميكنم احساس اواخر ميخنديم؟اين فيلم از يكساني لحظههاي در
و خوبي احساس دارم نياز كنم ، بهتر را خودم موقعيت كه اين يعني خوب تصاوير ساختن كه
.باشم داشته هم ديگران به نسبت را احساس اين بتوانم تا بورزم عشق خودم به كنم ، سخاوتمندي
آنها به عليالحساب ميكنم سعي دارم خاطر همين به و كنم پرهيز ارزشها اين از نبايد من
اما كردهام ، مقاومت "جنگ نه بورزيد عشق" نوع از شعارهايي برابر در شايدكنم اطمينان
اين دليل حدي تا اين.دارد را ارزشش نظرم به چون مفاهيم ، تعريف باز درگير حاضر حال در
ايست به را دلدار دو چرا و دارم زيادي منفي جوابهاي فيلم در من چرا كه است مسئله
عشق اما ميكنند پيدا معنا سربازها آنجا كه است جايي بازرسي ايست.كشاندهام بازرسي
.ميكند تراوش بيرون به بازرسي ايستگاه هر از اين.است بيمعنا آنجا
تداوم با است ممكن وقت آن بگيرد ، را حقيقت لحظه اين در تماشاگر اگر كه كردهام كشف من
ترك را نمايش سالن سينمايي بلند فيلم يك زمان نيم و ساعت يك پشت نهفته لذت به بخشيدن
بالفعل صورت به و بود خواهند سلسلهاي طالب آنها لذت ، لحظه اين ارزش از آگاهي باكند
خواهند آنها.جنگ نه بورزند ، عشق است ممكن وقت آن و دهند خرج به بيشتري مداراي است ممكن
فرهنگ كه باشد كاري همان شايد اين.است گرانبها بسيار لحظهاي چنين زيستن كه فهميد
.دهد انجام ما براي ميتواند
روشي با ميشود ، تحميل مردمش بر كه محدوديتهايي و ناصره در روزه هر زندگي سياستهاي *
.دارد سروكار غيراخلاقي و انساني بسيار
به كه است جهانيتي از ناشي ميكنم فكر من و كردهاند تامل مسئله اين به نسبت خيليها
كه گفت من به نيويورك در آن نمايش در فيلم تماشاگران از يكي.است آن واجد فيلم من نظر
تصويري با تماشاگر اين كه ميكنم فكر من.اوست لسآنجلس شبيه بسيار من ناصره كرده احساس
نوعي براي ميكنم فكر.است كرده مشاركت آن با و شده همراه خودتاملگر شيوهاي به جهاني
.دهد نشان واكنش احساساتش مطابق تماشاگرم دارم انتظار و كردهام تلاش دموكراتيك خوانش
ميكنيد ترسيم را موقعيتي شما كرده ، همدردي كه نيويوركي تماشاگر خصوص در تاسف كمال با*
.است نظامي نيروهاي اشغال تحت زندگيشان كه ميپردازد مردماني به كه
اولين.نيست محبوب و مطلوب اصلا اين.كنند همدردي چيزي هر با مردم ندارم انتظار من
فراسوي و ميروند آنها كه حقيقت اين.ببرد لذت كه است اين بكند بايد تماشاگر يك كه كاري
احساس.است فلسطين مردم از حمايت بيانگر برايم ميزنند ، زندگي يك كردن زيبا به دست فيلم
قرار اشغال تحت سراسرش جهان حقيقت در و است اشغال از كوچكي جهان اشغالي سرزمين ميكنم
به كه جهان سراسر بينندگان خودتاملگر خوانشهاي اين ميكنم فكر خاطر همين به.دارد
هم لسآنجلس در.ميشود افزوده دارند ، سروكار مسئله اين با شخصيشان تجارب واسطه
آن درباره.نميزند حرف فلسطين درباره مستقيما فيلم.دارد وجود خيالي بازرسي ايستهاي
آن با تماشاگر.كند تصرف و انكار را عشق تا ميكند تحميل را خودش كه ميزند حرف چيزي
و بورزيم عشق بخوابيم ، بخوريم ، تا ميخواهيم آزادي ما همه چون ميكند برقرار ارتباط
.كنيم زندگي بهتر تحميلات بدون
استفاده خرابكارانه طنزي از دشوار و شخصي بسيار سوژهاي به شدن نزديك براي شما*
.ميكنيد
.هستم خودم جوكهاي به خنديدن عاشق من:دارد حقيقت اما باشد كليشهاي حرفم است ممكن
پيچيدهتر ، توشهاي اين همراه همچنينميخندند آنها به هم ديگر بعضيهاي خوشبختانه
كنيد اضافه.بكشم خودم با سالها طول در را آن مجبورم من كه ميآيد فكريتر و مفهوميتر
حقيقت اينزيستهام آنها در كه گوناگوني كشورهاي و فرهنگها عبور از حاصل بنديل و بار
نيرويي تاريخي لحاظ از.دارم دوست كرديد توصيف خرابكارانه را فيلمهايم طنز شما كه را
است ، ميان در من فيلمهاي از صحبت پاي وقتي خصوصاميكند مقاومت طنز برابر در كه هست
طنز و ميكنند زندگي اقليتنشين محلههاي و حلبيآبادها در فيالمثل مردم كه شرايطي در
را چيزها بعضي جلوي جهات برخي از كه اين براي است راهي اين ميكنم فكر ميآفرينند ، سياه
بعدي با شاعرانه ديدي ميتواند طنز نظرم به.كنيم اميدواري توليد نوعي به و بگيريم
.درآيد تصرف به غالب نظم سوي از نميتواند كه است چيزي اين و باشد شاعرانه
من از آنچه همه.نيست استراتژي يك حال هر در طنز كه بگويم بايد اينها همه انكار براي
نيست ، حرفه يك من براي سينما كه طوري همان.خودكار يك و دفتر يك از است عبارت ميگيرد
اين به هم دادن قلقلك.مينويسم بدهد قلقلكم كه را چيزي آن هر من.است زندگي شيوه يك
روزمره زندگي افتادگي پا پيش بتواند كه معنا اين به هم و بيندازد خنده به مرا كه معنا
فراوان مهملات و مطايبات كه هستم آدمي ظاهرا من.كند ترسيم رقصنگاري طريق از را
اول بخش در چونكردهام اضافه تحليلي عنصري فيلم اين به من علاوه به.ميدهند قلقلكش
با داشتن كار و سر از طنز ميدانيد كه همانطور و هست حلبيآباد يك ناصره ، در فيلم ،
عاجزانه كه جمعيتي ميكنند ، زندگي سكون از خفقانآور حالتي در كه ميآيد بيرون جمعيتي
بر كه غالبي قدرت جابهجايي يا مكان تغيير از ناتوان.ناتوانند واقعيشان چهره تغيير از
اينها بهمياندازند يكديگر جان به را سرخوردگيشان عاقبت آنها.ميكند حكومت آنها
همه من.دارم لحظات اين به نسبت خاصي تشخيص حس و باشم من كه را ، فيلمساز كنيد علاوه
قلمروي كه "خودنگاره" يك به داريد خوشتر اگر يا كردهام ، بدل زندگينامه يك به را اينها
در گاهي.ميكنم كار سخت بسيار من ميبينيد فيلم در كه چنان آن - است شده زيبا و واسط
كنم اضافه تابلوها و فريمها به متعددي لايههاي ميكوشم نگراني با گاهي و سرخوشي كمال
.است رسيده بلوغ به و شده رنگ كنم احساس كه جايي تا
از مستقيما لحظهها اين آياخلاقيتاند از سرشار عميقا درخشانتر لحظات برخي*
يافتهاند؟ بسط يادداشتتان دفتر داخل نوشتههاي
و آمده بيرون افتاده كه اتفاقي سرچشمه از فيلم همه تقريبا كه بگويم كلا ميتوانم خب ،
خريدن بالن از نمونه ، بهعنوان بازرسي ، ايست برفراز بالن پرواز صحنه.دارد بيروني منشاء
از استفاده با چيزها خيلي ساختن كه دوراني خلال در پيش ، سالها كه ميآيد من خود
فرانسه در را فيلمنامه وقتي.خريدم بالني خنده محض بود ، دور روي فلسطيني نمادهاي
گرما خاطر به عرفات چهره.بود آنجا بالن و كردم باز را چيزها از نقاشيهايم مينوشتم ،
.باشد طنز ميتواند ساختاري دليل به اين كردم فكر من و بود شده ذوب
اين چهره ، با بصري شيرينكاريهاي اجراي ديگري و فيلم ساختار يكي نكته ، دو براساس*
يادآور نيز فيلم در شما اجرايدارد كيتون باستر و تاتي ژاك آثار با شباهتهايي فيلم
كجاست؟ الهامها اين منشاء.است كيتون باستر
نام كه اينها كدام هيچ بگويم بايد اما است خوشايند خيلي مقايسهها اين شنيدن حالا
هيچ گرفتهام الهام آنها از كه مردم بعضي كه است طنزآميز.نبودند من الهام منبع برديد
يك نامه وقايع" قبليام ، فيلم وقتي من حقيقت در.نداشتند را مطايبات اين از كدام
و بودم شنيده تاتي ژاك از اسمي فقط زدم ، كليد بود ، هم اولم فيلم كه را ، "ناپديدي
من.است شبيه ميكني كه كاري چون ببيني ، را تاتي ژاك حتما بايد تو كه گفت صدابردارم
.نيست عجيب مردم مشترك تشخيصهاي حس اندازه به برايم اين و ميبينم را شباهتها
روبر مثلا.نيستند شده شناخته طنزشان خاطر به گرفتهام الهام آنها از من كه كساني
اين دو هر.سين هسيائو هو و - است طنز حقيقت در كارش كردهام كشف من كه - برسون
انجام را چيزي آن ميتوانستم من نقطه آن در كه ميكردند تاكيد نقطهاي بر كارگردانها
را تصوير قاب اضطرابات از بسيار من برسون از.ميدانستم مطلوب يا ميكردم احساس كه دهم
.باشد رهاننده و پرتشنج ميتواند برسون قاببندي قدر چه كه اينم مجذوب امروز تا و آموختم
اطلاعاتي بيشتر ميكند بازي فيلم در شما كنار در كه خدر منال درباره ميتوانيد آيا*
بدهيد؟
به از يكي نظرم به كه برگشتهام رامالله در فيلم نمايش يك از تازگي به من
حتي و مشابه تجاربي آنجا مردم.بود خواهد من زندگي در لحظات و نمايشها يادماندنيترين
و خنده صداي كه بودند خشنود آنها.ميگذرانند سر از شده ، تصوير فيلم در چه آن از بدتر
كرده تجربه جهان گوشه هر در است ممكن كس هر كه است چيزي آن از شديدتر بسيار هيجانشان
در تماشاگران كه بود جايي تنها اين داشتهام حضور آنجا در من كه نمايشهايي كل در.باشد
اين آنها براي.زدن كف به كردند شروع شد ، رد بازرسي ايست از منال پاي كه خاصي لحظه
صحنه اين من.سرخوشاند آنها ميريزد ، فرو برج وقتي.بود فيزيكي و پرشور بسيار تجربهاي
ميگذاريم قرار هم با من و منال كه گرفتم الهام لحظهاي از را آن و نوشتم پيش سال ده را
سربازي و شود رد بازرسي ايست از قانون خلاف به ميخواست او.بخوريم قهوه بيتالمقدس در
.نكردند شليك آنها.ميشوم رد دارم من.كن شليك و برو گفت او.رفت نشانه سمتش رابه تفنگي
فيلم در كه را فراواني قصههاي و حوادث كه است روزنامهنگاري اونيست بازيگر يك او
بار وقتي.نابازيگرند ميبينيد فيلم در كه كساني درصد نود.كرد تعريف من براي ميبينيد ،
شوخي دارم كرد فكر كه بود اين اوليهاش واكنش كند ، بازي فيلم در كه خواستم ازش اول
.ميكنم
به را بازرسي ايستگاه سربازان نقش كه يهودي بازيگران بازي فرآيند درباره ميخواست دلم*
.بپرسم دارند ، عهده
خدمت ارتش در كه بودم يهوديهايي دنبال به طبيعي طور به و ميكردم كار تلآويو در من
بازيگر اما بودند لشكر سياهي بيشتر خب ، .نبودند بازيگر ديدم كه كساني اغلب.باشند كرده
كردهاند خدمت بازرسي ايست در آيا كه پرسيدم بودم گرفته صدا آزمون كه آنهايي از.نبودند
پرسيدم من كه گرفتند خود به پرسندهاي حالت چنان بازيگرانم بردهاند؟ كار به تفنگ آيا و
حتي يا زدهاند صدمهاي كسي به آيا نكردهاند ، بررسي هم هويت اوراق حتي حال به تا اگر
كارهاي داشتند پرهيز بعضيشان و بودند كرده را كار اين بعضيشان كردهاند؟ شليك او به
عين در ميخواستند ، را نقش چون بگويند ، من براي را داشتند شركت آنها در كه خشونتباري
كشيدن پرسش به در من.كنند بازي فيلم در ميخواستند زيادي چون ميكردند اغراق بقيه حال
.كردم رفتار ساديستي كم يك اخلاقيشان ارزشهاي
.آمد خوشم فيلم در موسيقي از شما استفاده شيوه از من*
استفاده آن از طنز براي من.تصويرند موازي موسيقي و صدا ميشد مربوط من به كه آنجا تا
از مناست (كيچ) چشمپركن موسيقي به مربوط كه دارد هم دوم درجه استفاده يك و ميكنم
خوشم ميكنند استفاده تصوير از اطمينانشان عدم احساس خاطر به را موسيقي كه فيلمسازاني
موسيقي اوقات بعضي.بگيرم خدمت به موازي جرياني همچون را آن ميدهم ترجيح من.نميآيد
اين در.است حياتي قصه روايت كار در صدا ميكنم فكر من علاوه به.ميگويد را خودش قصه
بشنويد ، نزديك از اگر.شده استفاده ويژهاي پرنده صداي از خصوصي ، به سكانسهاي در فيلم ،
ميكند ، باز را نامه پدر موقع هر صدايش كه "مينا مرغ" ;است آزاردهندهاي بسيار پرنده
.ميشود شنيده
شديد؟ مواجه خاصي مشكلات چه با فيلمبرداري موقع*
اما باشد ، دراماتيك خيلي است ممكن (1979) "آخرالزمان اينك " مثل فيلمي فيلمبرداري
كار آن در كه شرايطي در.داشت وجود مشكلاتي البته.چندان نه "الهي دخالت" ساختن
كار هم ديگري تلويزيوني گروههاي اغلب داشتيم ، فيلمبرداري آن در كه لوكيشني يا ميكرديم
گرفتن.نبود فيلمبرداري براي خوبي چندان شرايط محيط صداي لحاظ از علاوه به.ميكردند
در و عجله با را متعدد صحنههاي بايد ما و بود دشواري كار اغلب هم فيلمبرداري مجوز
داده تشخيص را بازرسي ايست سكانس تمسخرآميز جنبههاي البته هم مقامات.ميگرفتيم مخمصه
و داشتم دوست را فيلم اين ساخت واقعا من كل در اما.نميآمد خوششان آن از زياد و بودند
از ما گاهيميبردند لذت فيلم ساخت جريان از هم آنها باشم كرده درك درست را گروه اگر
خيلي.ميگرفتيم اضافه برداشتهاي بودند خندهدار زيادي كه اين خاطر به فقط نماها بعضي
.ساختم عشق با را فيلم اين واقعا من.خنديديم
است؟ نگاهتان فهم براي كليدي همواره شما فيلم دو هر دوپاره ساختار آيا *
يادداشت تندتند من ساده خيلي.نميكند خطور من ذهن به ساختارش طريق از فيلمي هيچ
افراد از متشكل صحنه) تابلو بعد.ميسازم يادداشتها آن خلال از را قصه بعد و برميدارم
تصوير يك اين بود ، سرپا خود خودي به كه رسيدم تابلويي به وقتي.ميسازم (بيحركت و صامت
ساختارمند دقيقا را متن منميآيد پيش تازهاي امكانات زدم ، كليد وقتي بعدتر ، .ميشود
آرشيوي تصاوير از ميخواهمميكنم شروع اول از دوباره و ميكنم ولش بعد اما.مينويسم
مطابق ساده خيلي اينكه نه.دهم ادامه را خلاقه فرآيند خواسته دلم هميشه.كنم اجتناب
در.ميافتد مونتاژ سر هم اتفاقاتي اينها از غير.نوشتهام قبل از كه كنم حركت چيزي
حتي.ميكنم نگاه مونتاژ بوطيقاي در را آنها من كه است اين دليلش روايي ، ساختار خصوص
كه است اين بلندم فيلم دو اين شباهت تنها.ميگيرند پي را فرآيند همين كوتاهم فيلمهاي
در سندي درباره "ناپديدي يك وقايعنامه".ميگذرند بيتالمقدس و ناصره در فيلم دو هر
آنكه با يكي ، اين امابود توفان از پس آرامش برايم.بود زدم كليد را آن كه زماني خصوص
.شد برپا كه است قيامتي آن همه نشاندهنده ميكند ، دنبال را مشابهي افراد
ميخورد؟ چاقو فيلم اول سانتا چرا*
مهيا خشونت براي هم و سبكبالي براي هم را فضا كار اين.بودم آبكي مقدمهاي دنبال
.ميشود مطرح بعدا كه ارتباط شكستن درهم براي ميشد مقدمهاي واقع در.ميكرد
داشتيد؟ بازيگري تجربه قبلا آيا*
.نه
داريد؟ ديگران فيلمهاي در بازي به علاقهاي*
نه؟ كه چرا باشد ، چشمگيري نقش اگر اما.ندارم بازيگري صرف به تمايلي.دارد نقش به بستگي
زد؟ خواهد حرف وقت هيچ ES آيا*
كه فيلمهايي در من.ميدهد فريب مرا فيلم در حضورمبكشد فرياد به سكوت از كارش شايد
سيناپسها در فقط اسمش ESنگذاشتهام خودم عهده به را نقشي دارم ، عهده به نقشي آنها در
.ميكرد ايجاب ضرورت شدهام فيلم وارد خودم كه لحظههايي آن.فيلم در فقط نه آمده ، متن و
.نه يا شد خواهد چنين هم آينده در بگويم نميتوانم
انفجار آماده تخيلات درباره فيلم حال اين با.است منفعل و زير به سر بسيار شخصيتي ES*
و ميشود منفجر تانك آن در كه را صحنهاي مثلا را ، تصاوير اين مردم ميترسيد آيا.اوست
كه گفتهايد قبلا شما كنند؟ تفسير چشمپوشانه خشونت بهعنوان ميكنند ، حمله آنها
.صلحطلبيد
در نظرم به اما.باشد خشونتي مشخصا تانك كردن منفجر در نميكنم فكر من اينكه اولا
آيا.كرد برعكس بايد واقعا را سوال.باشند داشته وجود نبايد تانكها اصلا اول وهله
.شوند منفجر بايد هميشه آنها ميكنم فكر من حقيقت ، در باشند؟ داشته وجود بايد تانكها
.ميكند را كار اين كه باشم كسي نميخواهم فقط خودم
ميكنم سعي بشود كه جايي تا.ميدهد لذت من به تصاويرم خوانش امكانات شدن زياد ثانيا ،
سياسياي نظام به كه وقتي تااست تصوير كردن دموكراتيزه اين.كنم لايه لايه را آنها
را خطري همان دقيقا هم من تصاوير نرسيدهايم ، ميناميمش دموكراسي كه چيزي آن از بهتر
خوانش نادرستي به است ممكن آنها از بعضي كه است خطر اين منظورم.دارد دموكراسي كه دارند
.كنم تحميل را نظراتم نميتوانم من اما شوند ،
شدهاند؟ مواجه واكنشهايي چگونه با عرب جهان در فيلمهايتان*
.ديدم بدي بسيار واكنشهاي كارتيج فيلم جشنواره در "ناپديدي يك وقايعنامه" خاطر به
به متهم مرا و نفهميدند را پاياني صحنه در اشغالگر رژيم پرچم از استفاده طنز آنها
.كردند دشمنان با همدستي
بود؟ نكرده سرمايهگذاري "ناپديدي يك وقايعنامه" در "باكيفيت فيلمهاي صندوق" آيا*
آنها.بياورم دست به را پول اين تا ميجنگيدم خيلي بايد.نبود واقعي انتخاب يك اين
براي مبارزه يك اين من براي.نكردهاند حمايت فلسطيني يا عرب فيلم يك از واقعا هيچوقت
.آوردم دست به را پول سر آخر.بجنگم نژادي تبعيض از شكل اين با ميخواستم.بود مدني حقوق
.بدهند من به را مالي كمك همه نميخواستند آنها اما
بسته باز چشمان
ريحان مزه
قادري امير
ميخواهند كه دوستداشتني صورتهاي با آدم تا چند داستان.خوشمزه زيباي باحال فيلم يك
چنين لزوم چندتاشان.نه هم بعضيها ميتوانند ، بعضيها.كنند برقرار ارتباط هم با
با ميتوانند كه است اين مسئله مهمترين اما.نه هم تايي چند ميكنند ، درك را رابطهاي
.شوند رفيق كلي سالن ، داخل تماشاگرهاي بهعنوان ما
او و ميميرد تنها ، آشپز زن يك بزرگ خواهر.باشد احساساتي ملودرام يك است قرار فيلم
مشكلات معمول ، طبق.بيايد كنار خواهرزادهاش كردن بزرگ رنج همچنين و غم اين با بايد
بزرگترين اما.كند نرم پنجه و دست آنها با بايد كه هستند هم ديگري اجتماعي و كاري
يخچال يك.كند درددل و بزند حرف او با و بياورد گير را كسي نميتواند كه است اين مشكلش
جا آن ميرود ميگيرد دلش وقت هر زن كه دارند رستورانهاشان و آشپزخانهها در بزرگ
ساندرانتلبك ، فيلم ، كارگردان و نويسنده كه اينجاست اصلي نكته اماميكند بغ و ميايستد
سعي توانسته كه جايي تا كه است اين.چيست احساساتي قصه يك ساخت مشكلات كه بوده حواسش
به رسيدن براي كه داريد قبول و كند پيدا فيلم رمانتيك صحنههاي براي تازهاي لحن كرده
ترتيب ، اين به.نيست طنز بردن كار به از بهتر چيز هيچ معمولا تعادل ، و تازگي اين
از فيلم انتهاي در زن كه وقتي مثلا ميپوشاند ، را فيلم تمام ملايم ، طنز يك از هالهاي
يك وسط وقتي يا ميدهد سربالا جواب مرد و ميگويد دختربچه برنگشتن يا برگشتن احتمال
آن كنار زن كه صحنهاي آن يا.ميگيرد آتش پيشبندش شده ، عصباني خيلي زن حسابي ، دعواي
شدن مخلوط قضيه اين جلوه جذابترين اما.زمين ميافتد محكم بعد و خوابيده تخت روي دختر ،
فيلمي چنين در.كنيد پيدا ميتوانيد اصلي بازيگرهاي چهره تركيب در را غم و شادي و طنز
و بازيگرهاست انتخاب دارد ، اهميت خيلي كه چيزي است همديگر با آدمها زدن حرف درباره كه
طنز مارتا ، نقش در گدك ماريا صورت.ديد خواهيد را معركهاي چهرههاي ،"مارتا بيشتر" در
كه تعادلي آن) دارد جا يك را طنز و غم و لجاجت و خشم و جاافتادگي و معصوميت و غرور و
(.ميافتد اتفاق گدك صورت در چيز هر از قبل دربياورد ، كار از قصه لحن در توانسته فيلمساز
نشاط و اميد است قرار كه هوسبازي شاد سرخوش آشپز يعني ماريو ، نقش به هم كاستليو سرجيو
به فقط نه را سرخوشي اين ميشود موفق كه است خوب آنقدر برگرداند ، مارتا زندگي به را
ديگر صحنه چند به ميشود حالا.كند منتقل هم فيلم تماشاگر آدمهاي ما زندگي به كه مارتا
و باورپذير كه داده خرج به را سعياش حداكثر كارگردان كه صحنههايي.كرد اشاره هم فيلم
آن يا ماريو ، و مارتا برخورد اولين جمله از.كنند جلوه سرگرمكننده و سرزنده و گرم
خواهم برايتان بعدا اما كرديد؟ تعجب) بخورد غذا لينا كه ميكند كاري ماريو كه صحنهاي
مجبور را مارتا مرد ، كه جايي يا (.است مهمي كار چقدر فيلم اين در خوردن غذا كه گفت
صورتش از را مارتا لبخند ميزند زور كه آنجايي بهخصوص و بماند ، بگويد او به كه ميكند
.بكشد بيرون
.ميشود شروع دير كمي ماجرا.باشد فيلمنامهاش ميرسد نظر به البته فيلم اصلي مشكل
سرانجام به (ديديم كه نسخهاي اين در حداقل) پايينياش همسايه با ارتباطزن
ميرسد نظر به هم فيلم وسط شدن جمع هم دور و آشتي قضيه از بعد نميرسد ، راضيكنندهاي
اغلب ، كه دارد دلپذيري موسيقي "مارتا بيشتر" حال اين باميكند افت كم يك داستانش كه
را چيز همه توانسته هم ، فيلمبردار برتل مايكل و ميكند تاكيد فيلم تصاوير بر بجا خيلي
يعني فيلم مضموني و بصري موتيفهاي از يكي از كه بهخصوص.دربياورد كار از زيبا خيلي
همه از و گرفته غذا گوناگون ظرفهاي از قشنگي تصاوير و است كرده را استفاده حداكثر غذا ،
را فيلم اصلي بازيگر معركه چهره نورپردازيهايش ، و برتل دوربين زواياي مهمتر ، اينها
.است نداده هدر مختلف ، صحنههاي در
غذا عنصر از استفاده همان كه فيلم يك درجه ايده وقت سر برويم ميتوانيم حالا بالاخره و
ميكنند ، زندگي غذا با آدمها.است چيز همه پختن ، غذا و خوردن غذا و غذا اينجا در.باشد
ارتباط براي را نيازشان غذا ، با و ميكنند ابراز را خشمشان غذا با.ميورزند مهر غذا با
به احساسياش اوجهاي و "مارتا بيشتر" اصلي داستاني گرههاي.ميريزند بيرون همديگر با
اينكه ضمن تمهيد ، اين با نتلبك.دارند ارتباط غذا عنصر به شدت به كارگردان ، ابتكار
ميآورد يادمان به را نكته اين ديگر بار يك ميبخشد ، فيلم تكراري داستان به خاصي تازگي
مثل.كرد شروع چيزها افتادهترين پا پيش از ميشود چيزها ، متعاليترين به رسيدن براي كه
ريحان مزه بسته ، چشم زن كه ميشوند نزديك هم به اتفاقي خيلي وقتي ماريو و مارتا كه جايي
شيوه به را گياه اين اسم ميتواند مهمتر آن از و ميدهد تشخيص ماريو غذاي در را
.كند تلفظ ايتاليايي
كوتاه هاي برش
متعالي نمونه با قياس
رضاييراد محمد
فرهنگي سينماي آسيبشناسي در تاملي براي است بهانهاي آسماني ، علفزار چيني فيلم تماشاي
جانبه همه آسيبشناسياي محتاج و دارد اين از بيش كنكاشي و بحث جاي البته تامل اين.ما
خواهم منظور اين براي.دانست كنكاش اين مفتاح حكم در ميتوان فعلا را اندك اين است ،
آثار سنخ همين از متعالي نمونهاي و مشابه نمونهاي با را آسماني علفزار فيلم كوشيد
.كنم قياس
دراماتيك ، فرودهاي و فراز و قصه بم و زير به پرداختن كه پندارند اين بر آثار گونه اين
اين نقصهاي همان و امتيازها همان آسماني علفزار.ميدارد باز ناب شاعرانگي از را مولف
به رفته رفته كه ميبرد سود امتيازهايي همان از بهتر عبارت به يا.دارد را آثار گونه
.ميشود بدل آن نقص
خانوادهاي نزد را مدتي اجبار به كودكي.ميگذرد چين مغولستان استپهاي در فيلم قصه
ميگيرد ، انس استپ و آدمها وحشي طبيعت با بسيار ، سختيهاي از پس و ميگذراند دامدار
پس در.گويد ترك را علفزار اجبار به بايد كودك و ميرسد فرا جدايي دوران اين از پس اما
كودك ، نه گويي نيز فيلم اصلي قهرمان.نميگذرد اين از بيش چيزي شده ، دستمالي قصه اين
.ندارد فرقي قصه اين در استپ نبود و بود اما.پنهان قهرماني چه اگر است ، استپ خود بلكه
چنين نميتواند كارگردان و ميدهد دست از را خود وجود شان طبيعت بدون چه اگر فيلم
و نميشود بدل دراماتيك عنصري به جا اين در طبيعت اما بپرورد ، شلوغ شهري در را قصهاي
از سرشار فيلم رو همين از.است پرداخته آن به فيلم همه البته كه است تزئيني عنصري تنها
آن در نهفته شاعرانگي و طبيعت نيست ، قصه اصل جا اين در.است چشمنواز كارتپستالهاي
براي بهانهاي زمينه عكس ، به نيست ، زمينه خدمت در پسزمينه آثار گونه اين در.است
.است سنخ اين آثار در عمومي رويكردي رويكرد ، اين.است پسزمينه به پرداختن
در.كنيد توجه مهرانفر فرهاد زمستاني قطعه فيلم به مشابه ، نمونهاي با مقايسه بهعنوان
گرفته كار به ساختار ، در تفاوتي بيكمترين تمامي ، به آشنا ساختار همان نيز فيلم اين
فضا اين از ابتدا او.ميشود فرستاده طبيعت دل در دورافتاده مكاني به معلمي.ميشود
از پس درست و ميآيد كنار خشن طبيعت و آدمها با بسيار سختيهاي از پس اما است ، ناراضي
سادگي نهايت در قصه نيز زمستاني قطعه در.ميرسد فرا جدايي زمان كه است همساني اين
نماينده كه است زني درستتر عبارت به يا و طبيعت ، همچنان اصلي قهرمان و ميشود تعريف
نيز فيلم اين درباره گفتهايم ، آسماني علفزار درباره چه آن همه.اوست با همسان و طبيعت
مقايسه شوستروم ويكتور ساخته باد ، مانند اثري با را نمونه دو اين حالا.گفت ميتوان
پدربزرگ بايد را آن نوعشناسي ، لحاظ به و است صامت سينماي كلاسيك آثار از باد.كنيد
.دانست شده ياد فيلم دو همچون آثاري
تا آنكه ضمن اما باد.دارند قصه در اصلي نقشي توفنده بادهاي و خشن طبيعت نيز جا آن در
اجزاي واز ميآميزد درام با اما ميكند ، حفظ را خود بودن پسزمينه ساحت انتها به
است ، قبلي فيلم دو روايتي ساختار داراي دقيقا كه فيلم ، اصلي قصه.ميشود آن جداناپذير
با و ميكند حفظ را خود حيثيت و شان قصه.نيست طبيعت طرح براي بهانهاي آن برخلاف
را قصه گاه هيچ شوستروم.ميرود پيش توازن نهايت در خشن ، طبيعت اين بستر درون پيچيدگي ،
اما دارد ، عهده بر اصلي نقشي چه اگر جا اين در باد عبارتي به.نميكند پسزمينه فداي
از را وجود شان قصه و نميريزد فرو فيلم كنيم ، جدا فيلم از را آن اگر.ندارد ذاتي شان
هم با موازي حال عين در و شده تنيده هم در شگفت گونهاي به قصه و طبيعت.نميدهد دست
قطعه و آسماني علفزار با را آن تفاوت تا كنيم توجه باد داستاني طرح به.ميروند پيش
آنجا وحشي طبيعت از ابتدا در و ميكند مهاجرت تگزاس به گيش ليليان:دريابيم زمستاني
وحشي و خشن طبعي طبيعت ، مانند درست كه ميكند ازدواج مردي با اجبار به او.است هراسان
را تكخطي قصه اين شوستروم ميان اين در.است گريزان طبيعت مانند نيز ، مرد از زن.دارد
يك در.دارد را او تصاحب قصد و بسته زن گرو در دل مردي.درميآميزد ديگري قصهاي با
نزديك طبيعت و همسر خشونت به را او خشونتآميز عمل همين درست و ميكشد را او زن كشمكش ،
ارتباط و كند برقرار ارتباط خود خشن همسر با ميتواند او كه است لحظه همين ازميكند
طبيعت با همساني بنابراينميشود منجر وحشي طبيعت با او ارتباط به خشن ، همسر با او
داستان دل در بل نيست ، داستاني طرح با بيارتباط و منقطع پسين ، نمونههاي همچون
و بپردازد بهايي بايد طبيعت با ارتباط براي زنبرميآورد سر آن درون از و شده پرورانده
همساني ديگر آثار در اما.ميبرد كار به متجاوز مرد مورد در كه است خشونتي همان بها اين
اصلي ، شخصيت سوي از بها پرداختن.است ناموجه بنابراين و است بها بدون طبيعت با اصلي آدم
اگر باد در طبيعت.ميبخشد داستاني حيثيت آن به و ميكند درام اجزاي وارد را پسزمينه
همين من اعتقاد به و آن ، از جداي نه است ، داستاني طرح خدمت در اما دارد ، اصلي نقش چه
تعريف قابليت ميكند ، ماندگار را اثري آنچه.دانست اثر اين ماندگاري راز بايد را نكته
.شاعرانه ناب نگاه نه است ، دراماتيك فرود و فراز همين است تعريف قابل آنچه.است آن
و شريف آثاري مشابه ، آثار و زمستاني قطعه آسماني ، علفزار كه ندارد گفتن البته
انديشمندانه ، و ميفشارند پاي تفكر بر مبتذل ، و بيارزش آثار خيل برابر در ;انسانياند
آسيبشناسانه نگاهي محتاج فرارفتن ، براي سينما اين اما.ميافزايند هنري آثار گنجينه بر
است اتفاقي اين.ميماند باز رفتن فرا از و ميشود پژمرده خويش در ورنه است ، جدي نقدي و
خويشاند ، از تعريف محتاج نخست آثار ايناست مشاهده قابل تدريج به نگارنده زعم به كه
اما ميگريزند ، درام ازداستاني يا مستندند ، آيا كه سازند مشخص بسيار سختگيري با بايد
شايسته دليل همين به كمرمق ، و يكخطي قصه اما دارند ، قصه.نيستند قصه ضد حال عين در
مستند اما ميخوانند ، داستاني مستند را خود آثار اين از بسيارينيستند نيز مستند ژانر
نه.آن نه و است اين نه (خواند ژانر را آن بتوان اگر) است ناخلفي ژانري داستاني
سينماي امتيازات از ميتوانند نه.است قوي آن قصه نه و است غني آن اسنادي جنبههاي
ببرند ، سود دو هر امكانات از ميخواهند ;مستند سينماي غناي از نه و بپوشند چشم قصهگو
.ميدانند نقص برخي و امتياز برخي را سينما اين ويژگيهايميمانند باز دو هر از اما
.ميشود بدل آسيب به رفته رفته كه است امتيازي اما ، ما بهزعم
|