كلي تمي است توانسته و دارد كه خاصي محتواي و معنايي بار بر علاوه "كشتن هنر" فيلم *
متفاوت و خاص شيوهاي و شكل در را آن ادامه براي تنازع و زندگي و حيات به نياز يعني
در نيز ديگري عمده ويژگيهاي داراي است ، پرداخته مورد اين در تاملي به كرده مطرح
در كه خاصي گرافيك و هندسه همچنين و آورده پديد را تصويري زيباييهاي كه است نورپردازي
هندسي رسم يا و شكل يك اضلاع ميتوانند خود كه - عنكبوت تارهاي به پرداخت طريق از تصوير
به توجه با هم فيلم براي "كشتن هنر" عنوان انتخاب گمانم به.است شده ايجاد - باشند
بر علاوه شما.است شده انتخاب مينمايد هنري اثر يك مانند به كه عنكبوت تار ويژگيهاي
ميدانيد؟ مواردي چه حضور از ناشي را ويژگيها اين موارد ، اين
ميماند را خوشبافت فرشي كه هنري اثر خلق در است عنكبوت شگفتانگيز هنر ،"كشتن هنر"
فيلم ايندهد ادامه زندگياش به آنها كشتن با تا ميكند پهن قربانيانش پاي زير به كه
از است ستايشي و هستي جهان و طبيعت بر حاكم نظام در تفكر و تامل در است تلاشي كوتاه
ثبت به قادر سادگي به كه (كم هندي نوع از حتي) ديجيتال دوربينهاي بالقوه امكانات
پيچيده امكانات با اكثرا كه اطرافمان واقعي شگفتيهاي همان.است زندگي شگفتيهاي
طبيعي حس و واقعيت از بيايند چشم به آنها از بخشي هم اگر ;نميآيند دست به نيز تكنيكي
ارائه امسال فجر جشنواره در شركت به من اصلي انگيزه حقيقت در.ميمانند دور به خود
وجود با كه است جواناني بهTRVوoo مثل ديجيتال كم هندي دوربين امكانات از نمونهاي
ميليمتري حرفهاي 35 دوربينهاي كنار به رسيدن معجزه انتظار در انگيزه ، و استعداد
"كاسموس ميكرو" خوب بسيار فيلم "كشتن هنر" هواي و حال با فيلمهايي بارز نمونه.هستند
جايزه كن 1996 جشنواره در كه است "بيرهنو ماري" و "سافي نوريد كلود" فرانسوي زوج ساخته
لوازم طراحي سال تحقيق ، 2 سال از 15 پس دقيقهاي ، فيلم 75 اين.كرد خود آن از را تكنيك
تناسب به) فيلم كيلومتر از 80 و تدوين ماه فيلمبرداري ، 6 سال نورپردازي ، 3 و فيلمبرداري
.درآمد نمايش به سينما پرده روي بر (به 40 1
را ما و است لذتبخش سكوتي از سرشار و شاعرانه نگاهي از برخوردار "سفيد ايستگاه" فيلم *
ادامه نوعي به "كشتن هنر" فيلم در هم فضا اين البته كه ميكند روبهرو عميق دنياي يك با
از سرشار فضايي با ادامه در ولي دارد مسكوت شروعي نيز "ساعت 25 تهران ، " فيلماست يافته
فيلم موضوع از برانگيخته هيجان و حركت همه اين البته كه - ميشويم روبهرو هيجان و حركت
انگار ;برميگرديم پنجره پشت ساكت فضاي همان با هم انتها در اما - است آن راستاي در و
.ميكند رجعت فضا آن به دوباره فيلمساز هم بعدها كه است پيشين سكوتي نتيجه حركت اين كه
نگاه تنوع اين كل در ميدانيد؟ آن ادامه و سكوت آن تخليه را حركت اين آيا وجود اين با
ميدانيد؟ چه از ناشي را بسيار فاصلهاي با
تيم راهيابي روز در را تهران "شيرين شنبه" بعدازظهر از دقايقي "ساعت 25 تهران ، " فيلم
هوشنگ:چون كساني مثل هم من.ميدهد نشان فرانسه جامجهاني 1998 به ايران فوتبال ملي
- "گرميكو آندره" مثل يا و ليالستاني فلاح و سپهري سهراب پناهي ، جعفر گلمكاني ،
"مارادونا" از يكريز خاطراتش كتاب در روس بازي سياست سال از 60 بعد كه - روسيه نخستوزير
فوتبال از "اكبرپور" يا و "رونالدو" مثل احتمالا يا و است نوشته فوتبالش هنر جادوي و
زمان از خارج گويي كه لحظاتي دل به را خودم دوربينام همراه كه است طبيعي.ميبرم لذت
ايستگاه" فيلم برخلاف "ساعت 25 تهران ، " فيلم و كردم رها ;است افتاده اتفاق (ساعت 25)
دو يعني.است كاميابي و هيجان در غرق ميگذرند ، انتظار و سكوت در كه "كشتن هنر" و "سفيد
شاعرانگي چاشني كمي با سكوت و خلوت لحظات در شخصي من ايراني ، فيلمساز من زندگي سكه روي
...كنترلناپذيرم و شده كنترل ابعاد تمام با اجتماعي من و
طيف هر از مردمي رواني انفجار و هيجانات "ساعت 25 تهران" فيلم در گفتيد كه همانطور *
و هيجان ميزان اين به فوتبال اين با مردم اين چرا شما نظر به ;كشيدهايد تصوير به را
چون ارزشمندتري موفقيتهاي به نسبت ملموسي چندان عكسالعمل كه صورتي در ميرسند شور
بماند نميدهند نشان خود از علمي موفقيتهاي يا و شاعران نويسندگان ، فيلمسازان ، موفقيت
دارد؟ نهفته خود در را حركت هيجان عنصر خود به خود فوتبال كه
خوش - برو فستيوال نوع از ويژه به - دوستان از خيلي مزاج به سوال اين به من جواب شايد
همه تعداد به كه است بشري تاريخ فيلمنامه تكراريترين فوتبال كه بگويم بايد ولي نيايد
و بازيگرها كارگردانها ، همه تعداد به و دارد تماشاگر و بازيگر كارگردان ، ;تكرارهايش
ميان به معما از صحبت كه وقتي و معما پايانهايش همه تعداد به و پايان تماشاگرانش
عين فوتبال" ،"ارجمند داريوش" قول به كه چرا ميافتم زندگي ياد به زود چه من ميآيد
طلايي نخل جايزه.ميزند بيرون سينما نور ميشود ، كه زندگي از صحبت و "است زندگي
از بعد سالهاي در كه آنهايي ويژه به - جماعت ايراني براي ،"كيارستمي عباس" كن جشنواره
به را غريبي لحظات - است شده وارد حمله بيشترين مرزشان سوي آن لرزان هويت به انقلاب
از "عزيزي خداداد" كه شد مباركي آتش فراگير جرقه اولين "كيارستمي" جايزه.آورد همراه
باره يك به - مرز سوي آن و مرز سوي اين ايرانيان دل در فوتبال ملي تيم بچههاي همه طرف
كه آنهايي دل در را بيريشهگي ناگزير باور كه سوزاني آتش ;كرد روشن - اندازه يك به و
داشت ، نخواهند مرز سوي اين ريشههاي با وصلتي لحظه چند براي حتي و هرگز ميكردند فكر
ميزند بيرون ملت يك كه تاريخي وحدت از فقط كه نشاند آن جاي به را مهري و سوزاند يكسره
و قدرشناسي به مربوط قضاياي باقي از صحبت.آفريدند را زيبا معجزه اين سينما و فوتبال و
.ديگران سهم هنر اهل قدرناشناسي يا
دادهايد انجام زيادي كارهاي ديجيتالي دوربينهاي با كه هستيد سينماگراني از يكي شما *
كرد اشاره "كيارستمي عباس" ساخته ABCAFRICA فيلم تصويربرداري به ميتوان جمله آن از كه
حضور سابقه ، اين با حالا ;پذيرفت صورت ديجيتال دوربين از استفاده با آن فيلمبرداري كه
به دوربينها اين آيا ميكنيد؟ ارزيابي چگونه سينما عالم در را دوربينها گونه اين
نميانجامد؟ سينما در بداههپردازي و فيلمنامه از كمتر استفاده
.ميطلبد را نيازها آن رفع خاص ابزارهاي و نيازها زمانهاي و دوره هر ببينيد ،
.نخواهيم چه و بخواهيم چه.است گرفته نشانه را معاصر انسان طرف هر از "ديجيتاليزاسيون"
اينكه مگرندارد بر در را ديجيتاليزاسيون مواهب ديجيتالي ، امكانات داشتن صرف بالطبع
روشن برايمان ديجيتالي دوربينهاي مثلا بالقوه امكانات از استفاده نحوه و برخورد روش
دوربين داشتن صرف.شد نويسنده نميتوان قلم يك داشتن با يا و توصيه به والا باشد شده
هنرمند تعداد همان به جهان در دوربين هزار صد روزانه توليد با بايد بود موهبتي اگر
موضوعات داستانگو ، ميليمتري سينماي 35.شود افزوده خاكي كره اين به ديجيتالي سينماگر
بازسازي و ثبت ادعاي كه سينما از بخشي در ولي داشت خواهد و دارد هنوز را خودش هميشگي
كوچكتر ، چقدر هر) ديجيتال دوربينهاي امكانات مطمئن طور به دارد را اجتماع واقعگرايانه
نجاتبخش (حرفهاي صداي و CCDبه 3 بودن مجهز مانند تكنيكي امكانات حداقل با ولي بهتر
صحنه در حضور ضرورت شده دكوپاژ و مكتوب فيلمنامه شايد فيلمسازي شيوه اين در.بود خواهد
بالا بر علاوه و ميكند تقويت را سينما در بداههپردازي قطع طور به ولي باشد نداشته را
و مكان محدوده در را لحظهها واقعيت روح ناكرده تجربههاي تجربه ، امكان و جرات بردن
موضوعات براي گفتم كه همانطور ويژه به ميدهد ، بيشتري پر و بال فيلمبرداري زمان
.هستند واقعگرايي مدعي كه اجتماعي
نظر از حلقهاي شما نظر به ساختهايد ، هم از دور ظاهر به موضوعاتي با فيلم سه شما *
دهد؟ ربط هم به را آنها كه دارد وجود فيلم سه اين در محتوا يا فرم
هر كار گفتهاند قديم از كه باشد "سبك" معروف بند همان اميدوارم موجود ، بند تنها
در مسئله اين و ميكند پيدا بيشتري ماندگاري و مقبوليت باشد ، "سبكمند" اگر هنرورزي
طوفان در زني انتظار موضوع كه نيست مهم يعني كند صدق ميتواند هم بنده خطاي اين مورد
عنكبوت يك مسحوركننده هنر يا و (سفيد ايستگاه فيلم) باشد مانند "گودو" اتوبوسي براي برف
كه باشد ملتي غرورانگيز هيجان و شادي يا و است بقا تنازع و كشتن براي هنري كه باشد
نامريي بند آن باشد داشته حضور سبك اگر.(ساعت 25 تهران ، فيلم) است يافته ملي بهانهاي
.ميشود مريي فن اهل براي
چگونه دارد ، شما "كشتن هنر" فيلم كه فرمي و سبك و تصويري خاص ويژگي با ميكنيد فكر *
ميشود؟ آن با حيث هر از برخوردهايي
جشنواره در شركت از من اصلي انگيزه گفتم قبلا كه همانطور و نيست تعارف به احتياجي
كشور اين در فيلمسازي به علاقهمند و مستعد جوانان به مسئله اين كردن گوشزد فجر فيلم
و حد و موضوع گرفتن نظر در با البته).كنند دور ذهنشان از را ويژه امكانات تابوي تا بود
از فيلم تكنيكي و حسي ويژگيهاي بررسي و كشف طبعا ولي (سينما هنر بينالمللي مرزهاي
!شد خواهد خاطر انبساط باعث جشنواره در حاضرين طرف
عكاسي ، هنر ضمن در و داشته سينما پديده با برخوردي چگونه فيلمهايتان در اصولا *
از است؟ گذاشته فيلمسازيتان يا كارگرداني در تاثيراتي چه فيلمبرداري و تصويربرداري
اين به چگونه كارهايتان در شما ;است فضا و رنگ نور ، با كار بيشتر فيلمبرداري كه آنجا
داريد؟ آنها با برخوردي چه و كرده نگاه عناصر
خودم هرگز ولي.تصويريابانه هم و تصويرپردازانه هم دارم ، عكاسانه برخوردي سينما با من
هرگز ولي گرفتهام فيلم كيلومترها تاكنون چون نميدانم ، آن رايج معناي به كارگردان را
را فيلمها من.نگذاشتهام كنم شروع را كاري آن با كه جيبم در فيلمنامه و تحقيق سطر يك
عاطفي عكسالعملهاي بالاخره و دريافتها و تجربهها يعني حالم و گذشته طولاني فاصله در
اندك دانش يقين بهطور و ميسازم اطرافم واقعيت با زيباييشناسانهام احتمالا و
.است برداشتها و حسها اين همه عبور كانال عكاسيام
بهار اميد
از وقتي تازه ببره ، خوابم خواب اين توي و باشه خواب اين اگه ديدم ميبرد ، خوابم داشت
...بشم بيدار هم يكي اين از بايد تازه و اوليام اين توي بشم ، بيدار دومي خواب اون
هيچكدام به ربطي ندارند ، "گذشته بدون مرد" ديالوگهاي از هيچكدام به ربطي جملهها اين
سينماگران طغيان و فنلاند سينماي دل از ندارند ، هم "كوريسماكي آكي" فيلمهاي از
كه حرفهايي از هستند تكههايي - احتمالا - بالا جملههاي.درنيامدهاند هم نامدارش
چاپ فيلم تبليغات عنوان به و ميآورد زبان به "بهروزافخمي" كار ،"خوني گاو" فيلم راوي
كه بيايند متني آغاز در جملهها اين بايد چرا كه كرد سوال ميشود حساب اين با.است شده
.كند روشن "گذشته بدون مرد" خصوصا و او سينماي و "كوريسماكي" با را خودش تكليف است قرار
حلاجي را جملهها اين داشت ذهنم "گذشته بدون مرد" ابتداي همان از كه است اين واقعيت
ميكنم اعتراف.گرفت شكل "گاوخوني" فيلم جملههاي لابهلاي "كوريسماكي" فيلم و ميكرد
دو يكي فقط هم فنلاند سينماي از و نكردهام دنبال بايد كه قدر آن را اروپا سينماي كه
"گذشته بدون مرد" اما.نبودهاند دندانم باب هم هيچكدام كه ديدهام را "كوريسماكي" فيلم
كه دارد چيزهايي است روشنفكرانه زيادي نظرم به و نيست محبوبام فيلمهاي جزو اينكه با
عاليه نظارت درواقع و چيز همه ديدن بالا از احساس آن و روشنفكري آن احترامش به ميشود
آن جزو بيشك "گذشته بدون مرد".دارد چه اينكه و فيلم سراغ رفت راست يك و گرفت ناديده را
اين كه نميكند تفاوتي حالا بگيرد ، ياد چيزي است قرار آدم ديدنشان با كه است فيلمهايي
آن همه و انسان از تازهاي فهم يا باشد چيزها جور اين و زندگي و اطراف دنياي درك چيز
آدم دست اين از فيلمهايي ديدن با بگويم ، را راستشميشود مربوط انسان به كه چيزهايي
را زيادي زمان كدامشان هر درباره فكر كه است مفاهيمي سنگين فشار زير كه ميكند گمان
فيلم خود به بعد و بزنيم كنار را مفاهيم آن بايد اول فيلمها اين ديدن از بعد.ميطلبد
با هم حق و ندارند نگاهها جور اين با سازگاري سر چندان هم بعضي كه بماند البته.برسيم
كلي خيلي كه بپردازم چيزهايي به ندارم دوست اصلا نوشته اين در هم من خود و آنهاست
است اين واقعيتاست دست اين از چيزهايي و سينما و هنر جز چيزي هر محدودهشان و هستند
كمكي اينكه بدون ميشوند شدن گيج باعث فقط و كنندهاند گمراه شدت به كلي مفاهيم اين كه
.برسانند - باشد كار در اگر - نتيجهاي به را ما و بدهند نشان راهي و بكنند
به و راحت خيلي كه گذاشته سينمايش در را مولفههايي "كوريسماكي" ميگويند كه جور اين
است طبيعي.شناخت را او سينماي مولفهها آن كمك به ميشود و هستند شناسايي قابل آساني
ميشود آزاردهنده حتي گاهي كه واقعگرايي يكجور باشد ، اجتماعي رئاليسم دلبسته او كه
را اجتماعي رئاليسم اين فيلم به فيلم ميكند سعي و است دلپذير دستكم او خود براي اما
.است نشده فراهم مجالش قبل كارهاي در كه برسد چيزهايي يا چيزي به بار هر و بكاود بيشتر
زندگي كه سياه -لابد - طنز جور يك ميگيرد ، بهره هم طنز از حال عين در "كوريسماكي"
.ميدهد قرار بررسي مورد را اجتماعي روابط و ميبرد ذرهبين زير را حاشيهاي آدمهاي
چندان اول وهله در نبودشان و بود كه هستند شدهاي فراموش آدمهاي حاشيهاي ، آدمهاي اين
تشكيل را جامعه دست اين از آدمهايي ميبينيم كه است بعد وهله در اما نميكند ، تفاوتي
آكي" كه حاشيهاي آدمهاي اين ، از جدا.گذشت كنارشان از آساني به نميشود و دادهاند
كنند تلاش بايد بودن و ماندن براي كه هستند شدهاي فراموش آدمهاي ميپسندد ، "كوريسماكي
آن از ديگر يكي هم حاشيهاي آدمهاي اين درگيريهاي.برسانند ثبت به را خودشان درواقع و
(ديدهام او از من كه فيلمي سه دو دستكم و) سينمايش در دارد "كوريسماكي" كه است چيزهايي
به و كند طرح را طبقاتي مسائل نميكند سعي او كه اينجاست مسئله.ميجويد سود آن از
در كاو و كند با و كند رو را شده فراموش آدمهاي زندگي درشت و ريز ميكند سعي جايش
ميگيرد ريشه كجا از كارهايشان و ميكنند كار چه آدمها جور اين كه دهد نشان آنها روابط
.ميشود منجر چيزهايي چه به نهايتا و
كه اگر) فيلم قهرمان كه ديد هم "گذشته بدون مرد" در ميشود را آدمها روابط جور اين
(كرد تصور فيلم در دليل هر به حالا را قهرماني بتوان اصلا و باشد او برازنده نامي چنين
اين.كند عوض ميشود كه جايي تا را چيز همه و كند جمع هم كنار را آدمها ميكند سعي
.ميشوند خوانده كه شنيد البته و ديد موسيقيهايي در حتي ميتوان را دگرگوني اين و تغيير
و است داشتن دوست به دعوت كارشان و ميزنند حرف داشتن دوست از كه ترانههايي آن چه
درخشان نسبتا راك ترانه دو يكي آن چه و ديگر تكراري حرفهاي و هم به قلبها شدن نزديك
ما پاي پيش را ديگري مسير و ميدهد تغيير رسما و دفعه يك را فيلم هواي و حال كه
اين البته.كنيم كشف را آدمها جور اين زندگي از ديگر گوشههايي طريق آن از تا ميگذارد
و نميسازد فيلم ايدهها اساس بر كه گفته خودش "كوريسماكي" كه باشم گفته هم را
ارزش آدمها بين رابطه براي كه دارد قبول او البته هستند ، داستانها اساس بر فيلمهايش
آدم يك درباره نهايت در داستانها همه چون است ، قايل خصوصي به ارزش واقع در و ديگري
هست هم ديگر چيز يك حال عين در.باشد اميدواري مايه كلي ميتواند كه است همين و هستند
وقتي و برد لذت "گذشته بدون مرد" از نميشود آن بدون وگرنه كرد توجه آن به حتما بايد كه
وحشتناك واقعا اين و نميكند كشف را فيلم آن چيز هيچ نبرد ، لذت فيلم يك ديدن از آدم
كشور اين به را سكون جور يك سرما همين و است سردي جاي ميگويند كه جور اين فنلاند ، .است
آدمها كه است جوري اين.ميآيد اينجا از آدمهايش سردي و كمحرفي و بخشيده آدمهايش و
صورت در فقط كارشان و ميكنند نگاه را همديگر زدن ، حرف جاي به "كوريسماكي" فيلمهاي در
.ميكشد زدن حرف به نياز
مرده ، كه ميرسد نظر به و است بيمارستان در فيلم اصلي آدم وقتي فيلم اوايل همان در جايي
پوشيده صورتاش دور كه باندهايي زير از را شدهاش كج و شكسته دماغ و ميشود بلند ازجا
راه و ميكند صاف كردهاند مومياييها شبيه "ورايتي" منتقد قول به را او و شدهاند
قدر چه بفهميد تا كنيد تماشايش بايد فقط كه دهنده تكان البته و غريب صحنه اين.ميافتد
كيست بفهمد تا بگردد بايد او كه است اين از بعد و ماجراست شروع تازه درآمده ، آب از عالي
دچار هم ميبندد دل وقتي حتي چيست ، اسمش نميداند نميآورد ياد به را چيزي هيچ چون و
كه زماني حتي اوكنم اشاره آن به حتما بايد كه هست هم عجيبتر چيز يك.است مشكل
همان دچار هم گرفتهاند طلاق هم از ميشود معلوم و ميبيند را سابقش زن و كيست ميفهمد
و سكون جور يك با هم "ايرما" به او بستن دل حتي ميبينيم ، آخر تا اول از كه است سكوني
است اين چيزي هر از مهمتر اما.كرد زندگي سردي اين بدون نميشود انگار و است همراه سردي
نميداند و دارد فراموشي كه آدمي درباره است سادهاي فيلم "گذشته بدون مرد" بدانيم كه
كشيدن بيرون هم همين براينه يا داشته كاري و كسب و بوده كجا خانهاش و بوده چه نامش
رسما و عملا كه معاصر انسان تنهايي باب در سطحي مفاهيم يا عميق اجتماعي مفاهيم آن همه
هم بيراهه به را ما كه نميكند دوا را دردي تنها نه ميشود ، ناميده فلسفي مفهوم يك
و كارگردان صداقت خاطر به (هست كه) است اعجابانگيزي اثر اگر "گذشته بدون مرد".ميبرد
و درست خودش موقعيت در را داستان يك كه است اين خاطر به نيست ، تكراري حرفهاي جور اين
چيزهايي ببينيد ، حتما شد فرصتي اگر را فيلم.نميرود راست و چپ و ميكند تعريف حسابي
...برنميگرديد خالي دست ديدنش از خلاصه و ميخورد كسي هر درد به كه دارد
حافظه بزن حرف
اسكات.ا.اي
ميرزابيگي نگار:ترجمه
و هولناك اتفاقي موضوع اين.ميدهد قرار تاثير تحت كاملا را شخصيتها سينما در
آكي" دوستداشتني و جديد فيلم در اصلي شخصيت.است پركشش و جذاب حال عين در و هراسانگيز
يك.ميپردازد خوبي به مصيبت و رنج اين از را خود سهم ،"گذشته بدون مرد" ،"كوريسماكي
اراذل وحشيانه حمله مورد پارك يك نيكمت روي بر.ميرود غريبه شهري به قطار با كه فلزكار
شده باندپيچي و زخمي سروصورتي باميخورد كتك مرگ حد تا و ميگيرد قرار اوباش و
جز به او.ميپيچد خود به رودخانه يك حاشيه در و ميآيد بيرون بيمارستان از تلوتلوخوران
حتي و گذشته زندگي از چيزي هيچ و است داده دست از هم را حافظهاش كفشهايش و پولها
(.ميشود معرفي "م" فقط سادگي به فيلم پاياني تيتراژ در) نميآورد خاطر به هم را اسمش
كه خود از غريبه مردي ،(ميكند بازي "ماركوپتولتا" را آن نقش كه) مرد اين كه وجودي با
_ ميزند موج آن در اداري بيتفاوتيهاي و فقر كه شهري _ فنلاندي شهر يك دورنماي در
كه دستهايش.است آورده دست به را آزادياش هم نظر يك از اما.است شده سرگردان و آواره
زندگي و نااميدي از نشان وضوح به شكستهاش اما زيبا چهره و بستهاند پينه زياد كار از
زيبايي و جذبه شهر اين كنارههاي در جديد زندگي امادارد گذشتهاش پرفرازونشيب و سخت
در خانهاي همچنين و مييابد دوستاني فقرا و بيخانمانها ميان در _ دارد خاصي و عجيب
دل (اوتينن كتي) "ايرما" نام به غمگين دختري به همچنين او.متروك كشتي يك كانتينر
خوابگاهش در شبها و ميكند پخش سوپمجاني روزها ;است "رستگاري سپاه" كارمند كه ميبازد
.ميدهد گوش اندرول راك موسيقي به متعالي حدودي تا و شديد علاقهاي با
در نمايش به نيويورك فيلم جشنواره در سال 1999 در كه "بوها" ،"كوريسماكي" قبلي فيلم
دو مه ماه و آمد در نمايش به سال 2002 در كه فيلم اين اما.بود صامت و سفيد و سياه آمد
آبي آسمان مثل) چشمگير و زيبا رنگهاي از پر داد ، اختصاص خود به كن جشنواره در را جايزه
به سكون و سكوت با گويي.است موسيقي و استادانه و بينقص ديالوگهاي ،"نورديك" درخشان و
و ظرافتها و ميزنند حرف جدي و آرام "گذشته بدون مرد" در مردم.است برخاسته مبارزه
.ميكند غافلگيرمان كوتاه تاخيري با است نهفته صحبتهايشان در كه غريبي و عجيب نكات
گاوصندوق اتاق در او با كه بختبرگشتهاي بانك صندوقدار از فيلم قهرمان كه صحنهاي مثل)
درخت آيا":ميدهد جواب زن "نميكند؟ اذيتتان من كشيدن سيگار":ميپرسد است شده زنداني
است منطقي كاملا جوابي جواب ، اين كه وجودي با "ميكند؟ سوگواري ريختهاش برگهاي براي
(.ميرسد نظر به عجيب اما
غريب و عجيب متانتي و هيجان شگفتي ، خود از غمبارشان خونسردي و آرامش وجود با شخصيتها
جديد همراهان ساير "ايرما" علاوهبر.باوقارند و آرام كاملا حال عين در و ميدهند نشان
ساكاري) "آنتيلا" همچنين و خانوادهاش ،(نيملا جواني) مرددوستداشتني يك را او
.ميدهند تشكيل (كوزمانن
قانون بيرحم و ترسناك مجري را خود كه است كشتي كانتينر مالك و امنيتي محافظ "آنتيلا"
گذشته مفتون و شيفته كاملا كه است مردي فيلم عنوان برخلاف كارگردان ، .ميپندارد نظم و
را آن كه آنچه به علاقهاش كه _ فيلم قهرمان قديمي ، فيلمهاي و موسيقيها عاشق _ است
_ است مانده امان در فراموشي تاراج از (R*B و بلوز راكابيلي ، ) مينامد "ريتميك موسيقي"
يك مسئول اضافه به ميكند ، تبديل موسيقي پرتحرك و سرزنده گروه يك به را "رستگاري سپاه"
يك صداي به زماني اگر تا ميشود وارد گروه به كه (تاهتي آنيكي) دستدومفروشي فروشگاه
آيد در نمايش به فنلاند در "گذشته بدون مرد" اگر).كند همراهي را آنها بود نياز زن
برادر اي" كه داشت خواهد را ارزشي همان كشور اين مدرن _ سنتي مردم براي آن موسيقي آلبوم
(.داشت غرب و لاتين آمريكاي كشور براي "كجايي
خاطر به را "ستورگز پريستون" كه دارد شدهاي كنترل و موذيانه حماقت "گذشته بدون مرد"
،"چاپلين چارلي" شيوه به را سخت روزگاران در بزرگمنشي و سرسختي انعطافپذيري ، و ميآورد
ميدهد ارائه موعظهگري به عشق بدون البته "كاپرا فرانك" يا و احساساتيگري بدون البته
و بيپيرايه و بيتكليف استادانه ، ماهرانه ، دهه 40 اوايل و دهه 30 بزرگ فيلمهاي مثل و
يك به تماشاگران و شخصيتها بر سلطهاش و اقتدار بر و است فهم قابل كاملا حال عين در
انساني زورآزمايي و مسابقه يك ميپردازد مردمي موضوع به كه فيلمي _ دارد احاطه اندازه
.است
سينما حاشيه
عالم داستان بزرگترين*
اين بسازد ، "باسكرويل" درباره فيلمي است قرار ميگفتند پيش ماه چند كه "گيبسن مل"
جديد كار اين صرف را وقتاش همه فعلا و است بند ديگري كار به سرش كه كرده اعلام روزها
با و آمد ايران به مشروطه دوران در كه بود آمريكايي همان "باسكرويل".ميكند
خبري كنفرانس يك در "گيبسن".رفت دنيا از مسلمان ميگويند كه جور اين و بود آزاديخواهان
را "شور" فيلم تا ميشود آماده دارد كه گفته بود شده پا بر ايتاليا "چيتاي چينه" در كه
سينماها پرده روي را (ع)مسيح حضرت زندگي آخر ساعت دوازده فيلم اين در است قرار و بسازد
رسيده نظرش به چون است ، "آرامي" و "لاتين" فيلماش زبان كه گفته او حال عين در.ببرد
.نميخورد فيلمها جور اين درد به اصلا امروزي زبان و است واقعگرايانهتر جوري اين
نيازي تا كند تعريف جذاب و حسابي و درست را داستان ميكند سعي كه كرده اضافه گيبسن
با تماشاگر وقت نيست لازم شود ، تعريف حسابي و درست داستان اگر.بگذارد زيرنويس كه نباشد
.ميشود استفاده هم زيرنويس از باشد لازم اگر حال عين در اما شود گرفته زيرنويس
درباره كه كتابهايي و چهارگانه انجيلهاي براساس "گيبسن" و "فيستر بن" را فيلمنامه
به را آن است زبانشناسي استاد كه "فالكو بيل" و نوشتهاند هستند دسترس در (ع)مسيح حضرت
اين و ميكند بازي "كاويزل جيم" را (ع)مسيح حضرت نقش.كرده ترجمه لاتين و آرامي زبان دو
هنوز كه كند بازي فيلم در را نقشي است قرار هم "بلوچي مونيكا" گفته "گيبسن" كه جور
!نه يا است "مجدليه مريم" نيست معلوم
رفقا خداحافظ*
بازيهاي بعضي و دارد زيادي مردههاي كشته كه هاليوود موطلايي بازيگر "پيت براد"
تازه و سينمايي اقتباس كه ميكند بازي را فيلمي دارد روزها اين مانده همه ياد درخشاناش
كارگرداناش "پترسون ولفگانگ" كه فيلم اين در "پيت براد".است "هومر" ايلياد منظومه از
كه كند اعلام رسما "پيت" كه شده باعث هم همين و ميكند بازي را "آشيل" نقش است
گفته "پيت" پيشتر كمي البتهكند بازي "آرونوفسكي دارن" كار "چشمه" فيلم در نميتواند
و كرد نخواهد بازي "چشمه" فيلم در نكنند اصلاح گفته ، كه را فيلمنامه تكههاي آن اگر بود
.است همين "چشمه" پروژه از او كشيدن كنار دليل معتقدند خيليها هم حالا
و فعلا كه كرده اكتفا همين به فقط و نداده توضيح را كشيدناش كنار اصلي دليل البته او
مهم نقش به معطوف فقط فكرش كه ميدهد ترجيح و ندارد را ديگري كار فرصت "پترسون" وجود با
بود ، نزده كليد را فيلماش "پيت" آمدن اميد به كه "آرونوفسكي".باشد "آشيل" مثل سختي و
عوامل.كند بازي "پيت" جاي كه ميگردد بازيگري دنبال و است گرفته حسابي حالاش فعلا
تيزي و تند نامه و هستند تشنه "پيت" خون به رسما افتاده عقب حسابي كارشان كه فيلم فني
اما نيست بدي چيز اصلا داشتن معرفت ذره يك گفتهاند و نوشتهاند موطلايي ستاره به هم
و "بلنچت كيت" كه فيلم ديگر بازيگر دونميدهد مسائل اين به اهميتي بازيگر آقاي كه حيف
جانشين تا هستند انتظار حال در فعلا و نزدهاند حرفي مورد اين در باشند "برستاين الن"
!بيايد "پيت"
ميدهد ادامه راهش به وكشتي*
فرانسه سينماي دوره كه است اين عمومي نظر ميآيد ميان به فرانسه سينماي از حرف وقتي
ارقام و آمار حال عين در اما نميشود خوشحال فرانسوي فيلمهاي ديدن از كسي و گذشته
بيرون تماشاگر ميليون زبان 4/37 فرانسوي فيلمهاي سال 2001 ، در.ميگويند ديگري چيزهاي
.بود شده اعلام سال 2000 در كه است رقمي برابر دو حدودا كه داشتهاند فرانسه مرزهاي از
و "دلون آلن" كه زماني حقيقت در و پيش سالها فرانسه سينماي از بينظير استقبال اين
سينماي كه است سالها اماميشد ديده نيز بودند سينما اين ستارههاي "بلموندو پل ژان"
.بود نكرده پيدا طرفدار گونه اين فرانسه
بازي با "ژنه پيير ژان" درخشان فيلم "پلن املي افسانهاي سرنوشت" ميگويند كه طور اين
و 7/9 است فرانسه از خارج در فرانسوي فيلم پربينندهترين هنوز "توتو ادري" حيرتآور
و "گنجه" ،"ارغواني رودخانههاي" بعدي ، پربيننده فيلمهاي.است داشته تماشاگر ميليون
را شما صلاح كه رفيقي" ،"هري".داشتهاند تماشاگر ميليون هم 5/3 "گرگها پيمان"
هزار با 532 "متشكرم شما شكلات از" هزار ، با 658 "ماسهها زير" هزار ، با 916 "ميخواهد
.بودهاند غيرفرانسوي كشورهاي در فرانسوي پرفروشهاي تماشاگر هزار با 332 "ودوك خانم" و
سينماگران به است هشداري فرانسوي فيلمهاي فروش كه گفته باره اين در آمريكايي منتقد يك
صحنه از سرعت به و دارند كلفتي گردن و زياد رقيبهاي نباشد خوب كارشان اگر كه آمريكايي
!بود فرانسه سينماي مراقب بايد.شد خواهند حذف روزگار
كوتاه برشهاي