پنجشنبه ۵ مرداد ۱۳۸۵ - سال چهاردهم - شماره ۴۰۴۵ - Jul 27, 2006
گفت وگو با احمد اميني كارگردان اولين شب آرامش
وسواس در ميزانسن
عكس : مسعود خامسي پور
محدثه واعظي پور
008400.jpg
احمد اميني از معدود فيلمسازاني است كه به صورت مداوم در سينما و تلويزيون فعاليت دارد. چه سريال ها و چه فيلم هاي اميني، با وجود تنوع مضامين، از يك نوع سليقه و نگاه واحد پيروي مي كنند. اولين نكته اي كه در كارهاي اين فيلمساز مشهود است، نوعي وسواس در چيدمان صحنه، جنس بازي ها، انتخاب زاويه دوربين و همه آن چيزي است كه به آن ميزانسن گفته مي شود.
اولين شب آرامش كه تقريباً نيمي از قسمت هايش روي آنتن رفته، بيشتر از ديگر سريال هاي اميني مورد توجه مردم قرار گرفته است. مجموعه اي با داستاني پرتنش، لايه هاي متعدد و آدم هايي كه براي از پا
در آوردن يكديگر نقشه هاي پيچيده مي كشند.
همه اينها با لحني پخته و سنجيده روايت مي شوند كه در روند پرشتاب حاكم بر سريال سازي سيما، يك اتفاق قابل تأمل محسوب مي شود.
بعد از پخش بيگانه اي ميان ما خبرهايي شنيديم در اين مورد كه شما قرار است، فيلمي بسازيد. اما با وجود انتشار اين اخبار، بعد از مجموعه جمع و جور بيگانه اي ميان ما با يك پروژه بزرگ به تلويزيون برگشتيد.
- واقعاً براي من، سريال بزرگ و كوچك، سينما و تلويزيون تفاوتي ندارند. ماهيت هر كار، تكليف من را معين مي كند. اگر ببينم در مديومي مي توانم كاري رضايت بخش انجام بدهم، سراغش مي روم؛ فرقي نمي كند سينما باشد يا تلويزيون. اواخر كار بيگانه اي ميان ما ساخت فيلمنامه اي به نام مانا پيشنهاد شد. فيلمنامه بازنويسي شد، با تهيه كننده صحبت هايي هم كرديم، اما پس از مدتي به اين نتيجه رسيدم كه در شرايط فعلي اين پروژه سرانجامي ندارد. در همين تابستان 83 بود كه سعيد شاهسواري دوست و همكار قديمي ام، خلاصه اي از يك مجموعه 26 قسمتي به من داد كه در شبكه 3 تصويب شده بود. البته آن خلاصه خيلي تغيير كرد تا به شكل فعلي اش درآمد، اما من از حال و هوا و فضاي آن خوشم آمد و در صحبت هايي هم كه با سعيد داشتيم به اين نتيجه رسيديم كه در چگونگي ساخت و پرداخت اين قصه با هم اشتراك نظر بسيار داريم. بنابراين دست به كار اين مجموعه شدم.
* اولين شب آرامش توليدي طولاني داشت كه گويا از مرحله نگارش فيلمنامه شروع شد. چه مدتي صرف نوشتن فيلمنامه شد؟
- نگارش مجموعه از شهريور۸۳ شروع شد، با اين اميد كه آذرماه نوشتن 12قسمت از مجموعه تمام شود و كليد بزنيم و قرار هم بود مهرماه 84 مجموعه پخش شود. اما هم نويسنده ما درگير ساخت مجموعه ديگري شد و هم اينكه قسمت هايي كه نوشته مي شد از ديد ما نياز به اصلاحاتي داشت كه انجام شان زمان مي برد. بالاخره اسفند۸۳ به اين نتيجه رسيديم كه با اين شرايط به نتيجه مورد نظر نمي رسيم. كار در آن مقطع، متوقف شد. شايد اگر تهيه كننده، كارگردان و يا شبكه ديگري بود، كار تعطيل مي شد، اما به دليل انگيزه و علاقه سعيد شاهسواري و اعتماد و حمايت آقاي تخشيد (مدير گروه فيلم و سريال شبكه 3) اين اتفاق نيفتاد و سعيد شاهسواري در نهايت به اين نتيجه رسيد كه با توجه به سليقه و ديدگاهمان خودش بايد كار نگارش فيلمنامه را از ابتدا شروع كند.
* فيلمنامه اولين شب آرامش در مجله سروش چاپ مي شود. وقتي بين فيلمنامه و مجموعه مقايسه مي كنم بعضي اصلاحات وجود دارد كه خيلي به بهتر شدن كار كمك كرده. بعضي از اين تغييرها احتمالاً در تدوين و بعضي ديگر سرصحنه انجام شده. شما به عنوان كارگردان در انجام اين تغييرها چقدر نقش داشتيد؟ با توجه به فضاي صميمانه كار، دوستانتان از تغيير در فيلمنامه دلخور نمي شدند؟
- شك ندارم همفكري و اشتراك سليقه اي كه بين من، شاهسواري و عظيم پور وجود داشت، كمك زيادي به كيفيت اين مجموعه كرد. لحظاتي در كار وجود دارد كه وقتي نگاه مي كنيم دقيقاً نمي دانيم تغييرها را چه كسي داده. در مورد بعضي صحنه ها و لحظه ها يادمان مانده و بعضي ها واقعاً نه. در طول آن 6 ماه اول به خصوص، آنقدر درباره اين آدم ها و زندگي شان حرف زده بوديم كه اين قصه در ذهن هر سه ما كاملاً نشسته بود و در وجودمان ته نشين شده بود. بعد از آن هم البته ما مدام در حال صحبت و مشاوره با هم بوديم كه تا حالا كه زمان تدوين و آماده سازي است هم ادامه دارد. مثلاً بارها از سر صحنه به سعيد تلفن مي كردم و مي گفتم فلان ديالوگ را مي خواهم حذف يا كوتاه كنم. او گاهي موافق بود و مي گفت خيلي خوب است و گاهي دليل مي آورد كه در فلان صحنه كه در حال نوشتنش هستم اين آدم حرفي مي زند كه اگر آن ديالوگ را حذف كني، تناقض پيدا مي شود و از اين نوع مراوده ها. اصولاً در مرحله كارگرداني بعضي تغييرها ضروري و گريزناپذير است. گاهي موقع كار، نور روز را از دست مي دهي و مجبور مي شوي صحنه را داخلي بگيري.
* سكانسي بود كه كاملاً حذف كنيد؟
- بله، مثلاً در اواخر قسمت اول، جايي كه عليرضا مي خواهد آذر را به خانه برساند. پليس آنها را مي گيرد. براي صحنه فيلمبرداري هم همه چيز مهيا شده بود. پليس، ماشين ها، دستگاه باران ساز و هماهنگي محل و خيابان هم شده بود. سرشب من در خانه بودم و داشتم اين صحنه را دكوپاژ مي كردم. به سعيد شاهسواري زنگ زدم و گفتم مي شود اين سكانس را نگيريم، چون يك صحنه فرعي بي خاصيت است! او گفت: من هم مدتي بود به اين موضوع فكر مي كردم، ولي ديدم تو چيزي نمي گويي فكر كردم اين صحنه را دوست داري. بنابراين با وجود انجام تمام هماهنگي ها، اين سكانس را تصويربرداري نكرديم. دو قسمت اول و دوم بيشتر نوشته حجت  قاسم زاده است كه گاه تغييرات مختصري هم در آن داده ايم. ولي از قسمت سوم به بعد تا شصت، هفتاد درصد و از قسمت ششم، هفتم فيلمنامه گاهي بازنويسي شده و در نتيجه تغييراتي كه من سرصحنه داده ام، جزئي تر است.
* در كارهاي قبلي شما هم بازيگرها حضور متفاوتي داشتند. در اولين شب آرامش با بازيگرهاي مختلفي كار كرده ايد كه تجربه، توانايي و قابليت هايشان يكسان نيست. در چنين شرايطي، با بازيگرها كنار آمدن ساده نيست و بايد از توانايي هاي هر كدامشان درست استفاده كرد. با همه بازيگرانتان به يك روش كار مي كنيد؟ يا براي هر كدام نسخه اي جداگانه داريد؟
- انتخاب بازيگران، ارتباط برقرار كردن كارگردان با آنها و به نتيجه مطلوب رسيدن، واقعاً كار پيچيده اي است. نه تنها من، بلكه هيچ كارگرداني در اين باره نمي تواند دقيقاً توضيح بدهد. دشوارترين مرحله كارگرداني براي من انتخاب بازيگر است. چون مي دانم چقدر مهم و سرنوشت ساز است و در عين حال ما چقدر در انتخاب با محدوديت روبه رو هستيم. البته حضور بهرام عظيم پور در كنار من، كمك زيادي كرده تا در اين بخش احساس آرامش بيشتري داشته باشم. در كارهاي قبلي به لطف ارتباط خوبم با بازيگرها، بازي هاي خوبي از آنها مي ديديم. اما در تجربه هاي اخير، انتخاب هاي عظيم پور هم به من كمك بيشتري كرد. مثلاً  من براي نقش پيمان به بازيگر ديگري فكر مي كردم. اصلاً  پيمان را طور ديگري مي ديدم، اما بهرام اصرار داشت امير آقايي اين نقش را بازي كند. من كه اعتماد زيادي به بهرام دارم، نظر او را پذيرفتم والان فكر مي كنم واقعاً  چه كسي به جز امير آقايي مي توانست پيمان باشد. من براي نقش رفيع، دوست داشتم انتخابم ضد كليشه باشد و آقاي پرويز پور حسيني را در نظر گرفته بودم، اما بهرام پيشنهاد داد كه او نقش شايان را بازي كند و براي نقش رفيع، بهرام ابراهيمي را پيشنهاد داد، مي بينيم كه حاصل كار هر دو واقعاً قابل توجه است. البته در ديده شدن بازي ها، مسائل ديگري هم دخيل است. مثل متن خوب، ديالوگ هاي مناسب. انگيزه بالاي بازيگرها و البته دكوپاژ و تدوين مناسب بازيگرهاي جوان و با انگيزه ما در اين كار تلاش كردند كاري متفاوت انجام دهند و بازيگرهاي باسابقه هم به دليل تعهد و حرفه اي گري شان، وقتي كاري را قبول مي كنند واقعاً  از جان مايه مي گذارند.
من جلسات متعدد دورخواني با بازيگرها دارم. تمرين هم مي كنيم در همه اين مراحل كاملاً  جدي هستيم. حتي آنها را به لوكيشن مي برم تا با فضا آشنا شوند و آنجا تمرين كنند. مجموع اين فعاليت ها و تلاش هاست كه ما را به نتيجه خوبي رسانده است.
* جنس بازي بازيگران در مجموعه هاي شما با خيلي از مجموعه هاي تلويزيوني تفاوت دارد. حركات كنترل شده است. حركت اضافي، تصنع و اغراق در بازي بازيگرهاي شما نمي بينيم.
- نه بازي پررنگ و اغراق شده و نه بازي سرد هيچ كدام را دوست ندارم. بازيگر در بعضي سكانس ها بايد فرياد بزند، بغض كند، يا رگ گردنش برجسته شود اما همه اينها را داريم اما بجا و كنترل شده اش را. بعد از چند روز كه با مهدي پاكدل كار كردم، ديدم سيب گلويش خيلي برجسته است و خوب ديده مي شود. با توجه به تلقي و شناختي كه از شخصيت، روحيه و وضعيت عليرضا داشتم، فكر مي كردم او بايد هميشه بغضي در گلو داشته باشد و موقع حرف زدن هم اين احساس به بيننده منتقل شود. بنابراين به او گفتم در صحنه هايي كه تنش عصبي داري و يا بغض مي كني، سعي كن آب دهانت را بيشتر قورت بدهي چون اين احساس به بيننده منتقل مي شود كه چيزي در گلويت مانده و تو داري به زور حرف مي زني. به هر حال هر بازيگري ويژگي هايي دارد كه بايد از آنها بجا استفاده كرد. من بازيگر هايم را آزاد مي گذارم، احساس آرامش به آنها مي دهم و پيشنهادهايشان را مي شنوم، اما در نهايت كاري كه آنها مقابل دوربين انجام مي دهند چيزي است كه من مي خواهم، ضمن اين كه خودشان هم به اين حس مي رسند كه همه نيروي خلاقه شان را خرج كرده اند.
* شما در مجموعه هايتان به سراغ قصه ها و فضاهايي رفته ايد كه در تلويزيون كمتر به آنها پرداخته مي شود. در اولين شب آرامش با داستاني پيچيده و پرتعليق روبه روييم. با كاراكترهايي كه بعضي از آنها مثل پيمان و نوشين خاص و نادر هستند. نمي ترسيد اين قصه ها و فضاها مخاطبي را كه به ديدن مجموعه هاي هميشگي تلويزيوني خو كرده، پس بزند. واقعيت اين است كه سريال هاي نازل تلويزيون نوعي مخاطب كم توقع و ساده پسند تربيت كرده اند كه خوراك خوب را هضم نمي  كنند.
- من پيشنهادي را قبول مي كنم كه بتوانم به واسطه آن كار متفاوت و تازه اي انجام بدهم. البته نمي توانم بگويم از اين كه كار مورد توجه قرار نگيرد، نمي ترسم. من و سعيد شاهسواري مدتها با هم صحبت مي كرديم كه از اين مجموعه استقبال مي شود يا نه؟ آيا بيننده تلويزيون، با اين حجم از اطلاعات، اين فضاسازي و سبك كار ارتباط برقرار مي كند؟ اما ما اين ريسك را كرديم. من فكر مي كنم مردم كار خوب را مي فهمند و تشخيص مي دهند. طبيعي است كه مثل منتقدها نمي توانند تجزيه و تحليل كنند، اما طراحي صحنه خوب، ديالوگ  درست، بازي متفاوت و ... را درك مي كنند. حتي بيگانه اي ميان ما با آن فرم تصويري متفاوت مخاطب خودش را داشت و مردم بعد از ديدن چند دقيقه اش، به راحتي با فرم بصري آن كار كنار آمده بودند. همه اينها آدم را سرذوق مي آورد و باعث مي شود. اين ريسك ها را انجام دهيم. به هر حال انجام دادن هر كار تازه اي كمي ترس دارد، اما من ترجيح مي دهم كاري انجام بدهم كه ديگران سراغش نرفته اند. انجام دادن كار تكراري بخصوص در تلويزيون كه حجم كار زياد است، برايم لطفي ندارد.
* در اين سالها فرم تصويري خاصي در آثار شما ديده ايم كه يكي از ويژگي هاي شاخص مجموعه ها و فيلم هاي شما محسوب مي شود. البته در اولين شب آرامش حركت دوربين روي دست و كات هاي سريع نسبت به بيگانه اي ميان ما كمتر است. اما به هر حال در بعضي سكانس ها از اين تمهيدات استفاده كرده ايد. اين فرم بصري به تشديد تنش و انتقال آن به مخاطب خيلي مؤثر است.
- در اين سكانس ها با حركت هاي دوربين، فضايي ايجاد مي  كنيم كه بيننده احساس كند در گوشه و كنار صحنه است و ماجرا را از نزديك مي بيند. من الگوي اين كار را از يكي دو فيلم فرنگي گرفتم و حس مي كنم در كارهايم جواب داده، حرفه اي ها معمولاً  اين شيوه را دوست دارند و مردم هم درگيرش شده اند و برايشان جذاب بوده است. در كارهايم سعي مي كنم سليقه و ديدگاهم را اعمال  كنم و به شكل بصري كار خيلي فكر مي كنم. نورپردازي پركنتراست و همراه با سايه و روشن را خيلي دوست دارم. تصوير بردارها و فيلمبردارها هم اين جنس كار را بيشتر دوست دارند، اگر چه سخت تر و وقت گير است اما كارشان نمود بيشتري پيدا مي كند. البته زمان كار هم بالاتر مي رود. پلان ثابت را خيلي دوست ندارم. اگر شرايط، زمان و موقعيت توليد اجازه بدهد، دلم مي خواهد تمام پلان هايم در حال حركت باشد. يكي ديگر از حساسيت هايم اين است كه اگر با دوربين چند بار به سراغ يك لوكيشن ثابت مي رويم، ميزانسن و نماي تكراري نداشته باشيم. براي همين حساسيت ها است كه در ابتداي كار به آقاي شاهسواري گفتم توقع نداشته باشي روزي 15-10 دقيقه برداشت مفيد داشته باشيم!  كه البته رعايت اين نكات، زمان تصويربرداري و مخارج را بالا مي برد و خوشبختانه تهيه كننده، فرصت داد تا من كارم را طوري كه مي خواهم انجام بدهم.
*  شايان يكي از شخصيت هاي مهم مجموعه است. آدمي كه متعلق به گذشته است و گويا اين را خوب مي داند كه دوره اش گذشته. يك جمله كليدي هم دارد كه چند بار مي گويد: زمونه عوض شده كه اشاره اي است به تفاوت او و آدم هاي اطرافش. با حضور اين شخصيت مي خواستيد بگوييد گذشته، رفاقت ها و عشق هايش خيلي بهتر بوده؟
- ما سعي كرديم تمام شخصيت هايمان ابعاد مختلفي داشته باشند و قابل باور باشند. بعضي از ويژگي ها از خلال صحبت ها و بحث هاي ما به اين كاراكتر ها تزريق شد، اما بعضي ويژگي ها ناخودآگاه به آنها راه پيدا مي كند. اما همه اين نكته  ها پس ذهن ما بود و به طور اتوماتيك به قصه وارد شده جنس اين قصه مي طلبيد كه ما به موضوع فاصله نسل ها فكر كنيم. ده ها سال است كه فاصله نسل ها بحث روز است و فيلم ها، كتاب ها، مقالات و ... مختلفي به اين مسأله پرداخته اند. اين كه در اولين شب آرامش چنين موضوعي به طور غيرمستقيم وارد قصه شود، چندان بي ربط نيست. شايان مدام در حال تذكر دادن به خودش است و جمله زمونه عوض شده نهيبي است به خودش. او پخته ترين و عاقل ترين شخصيت قصه است. در شكل گيري شخصيت شايان، ويژگي هاي رفتاري و نظرات آقاي پورحسيني هم مؤثر بود.
* ترانه تيتراژ پاياني مجموعه خيلي هوشيارانه انتخاب شده و به شدت با حس و حال كار هماهنگ است. انتخاب اين ترانه آگاهانه بود يا اتفاقي؟
- ما مي دانستيم كه مي خواهيم از ترانه استفاده كنيم اما چه طور استفاده كردن برايمان مهم بود، من، بهرام و سعيد از علاقه مندان موسيقي ايراني هستيم. آنها موسيقي كار كرده اند و كاملاً  تخصصي با اين مقوله آشنا هستند. اما من فقط شنونده خوبي هستم. تصميم گرفتيم از يك ترانه قديمي به عنوان الگو استفاده كنيم. يك روز بهرام نواري قديمي از كوروس سرهنگ زاده را برايم آورد و گفت ترانه اي پيدا كرده ام كه خيلي خوب است. حميد صدري هم آن را شنيد و گفت از نظر ملودي خيلي غني است. به اين نتيجه رسيديم كه از همين استفاده كنيم. دوستي آن را خواند كه من خيلي نپسنديدم و بعد حميد صدري، مهران زاهدي را معرفي كرد. وقتي صداي او را شنيديم فكر كرديم هماني است كه در نظر داشتيم. براي خود من هم خيلي عجيب است كه اين ترانه تا اين حد براي جوانها جذاب شده، در حالي كه فضا و محتواي آن متعلق به دهه 40 است. من به خصوص فكر مي كردم كه اين نوارها بيشتر براي نسل ما و يا قديمي ترها شنيدني است.
* يك داستان، فيلم و مجموعه خوب لايه هاي مختلفي دارد. در ظاهر قصه اي روايت مي شود اما در لايه هاي زيرين مي توان مفاهيم و معاني مختلفي را ديد. البته همان طور كه اشاره كرديد گاهي اين لايه ها و ابعاد،  ناخودآگاه به قصه راه پيدا مي كنند. در اولين شب آرامش هم در كنار اين كه شما قصه چند آدم در موقعيت هاي مختلفي را به خوبي تعريف كرده ايد، تصويري از جامعه امروز، آدم ها و مناسباتش ارائه داده ايد. چه قدر برايتان مهم بود كه اولين شب آرامش تصويري از تهران امروز باشد؟
- من اول به درست تعريف كردن قصه اهميت مي دهم و دنبال پيام هاي اجتماعي و اين نوع انشاهاي روزنامه اي نيستم. اصل برايم اين است و مطمئنم لايه هاي زيرين خودشان شكل مي گيرند. اگر قصه خوب باشد و سازنده اثر به چيزي كه مي گويد ايمان داشته باشد، لايه هاي زيرين به وجود مي آيند. اين مسائلي در ذهن همه ما هست. به هر حال ما از جامعه جدا نيستيم، روزنامه مي خوانيم با مردم ارتباط داريم، پاي صحبت مردم و جوانها مي نشينيم و ... من فيلمساز روزم ، درباره جامعه امروز فيلم و مجموعه مي سازم و به عنوان كارگردان سعي مي كنم از جريان هاي روز جامعه دور نباشم. من هيچ وقت با خودم نمي گويم بروم يك فيلم يا سريال اجتماعي درباره فلان موضوع بسازم، هميشه اول قصه را دوست داشته ام، قصه اي كه به نظرم جذاب بوده و در آن احتمالاً  مايه هايي بوده كه مي توانستم پررنگ شان كنم و ديدگاهم را به واسطه آنها نشان بدهم.
* اولين شب آرامش پخته ترين وكامل ترين مجموعه اي است كه تا امروز ساخته ايد. چه قدر اين مجموعه را دوست داريد؟
- البته همه كارهايم را با عشق، علاقه و انگيزه ساخته ام و هرگز باري به هر جهت كار نكرده ام. اما وقتي كاري اين قدر واكنش مثبت به دنبال دارد وسواس آدم بيشتر مي شود. طبيعي است اين بازتاب ها نه تنها من، بلكه همه را سر ذوق آورده  وانگيزه داده است. اولين شب آرامش حاصل تجربه هاي سالها كار است و طبيعتاً  نسبت به كارهاي قبلي ام پخته تر است. زمان زيادي صرف ساخت اين مجموعه شده، همه ما عمرمان را پاي اولين شب آرامش گذاشتيم و برايمان خيلي عزيز است.

ام فريتزلانگ در سينما چهار
قاتلي در ميان ما
008403.jpg
كيكاووس زياري- فريتز لانگ هميشه ام را محبوب ترين فيلم خود معرفي مي كرد. اين درام اكشن جنايتكارانه اولين فيلم ناطق اين فيلمساز آلماني تبار محسوب مي شود. لانگ يك بار در گفت وگويي چنين گفت: داشتم با همسرم در اين رابطه بحث مي كردم كه بدترين و زشت ترين گناه يا جنايت كدام است. بعد از صحبت هايمان به اين نتيجه رسيديم كه ارسال نامه هاي بدون امضا - كه باعث شر و مصيبت هاي زيادي مي شود- مي تواند بدترين گناه باشد. حتي خلاصه فيلمنامه اي هم در اين ارتباط نوشتيم، ولي بعد متوجه شديم كه بدتر و زشت تر از اين كار هم وجود دارد و آن كشتن بچه هاي كوچولو است. من در اداره پليس جنايي برلين - كه در ميدان مركزي شهر قرار داشت- دوستان زيادي داشتم. از اين طريق امكان ديدار و ملاقات با چند قاتل برايم فراهم شد. البته بعدها گفته شد كه من قصه فيلم ام را براساس جنايت هاي معروف كورتن (قاتل دوسلدورفي) نوشته ام. اما اين ادعا درست نيست. دليلش هم اين است كه وقتي كار نگارش فيلمنامه  ما تمام شد، او هنوز دستگير نشده بود. عنوان فيلم را از آنجا گرفتم كه برخي از كاراكترهاي فيلم در پشت لباس پيترلوره - بازيگر اصلي فيلم- با گچ علامتي مثل M مي گذارد (كه مي تواند حرف مخفف قاتل  باشد) اما در اصل اسم فيلم قاتلي در ميان ما بود. بعدها اين اسم را از ما به سرقت بردند و بر روي اولين فيلم آلماني بعد از جنگ گذاشتند. واقعيت امر اين بود كه نازي ها موافق ساخت فيلم ما نبودند و هواداران حزب نازي فكر مي كردند منظور از قاتلي در ميان ما اشاره به آنها و فعاليت هايشان است و ما داريم به اين ترتيب عليه آنها فيلم مي سازيم .
ام محصول سال 1931 و سياه و سفيد است. شايد آن زمان كه لانگ اين اثر درخشان اجتماعي خود را كارگرداني مي كرد نمي دانست كه در حال خلق يكي از شاهكارهاي مسلم تاريخ سينماست. اين فيلم سياه قصه اي بديع، جذاب و تكان دهنده دارد. اهالي يك شهر از حضور يك قاتل خطرناك خواب و آرامش ندارند. اين قاتل به سراغ دختران كم سن و سال مي رود و بعد از ربودنشان، آنها را به قتل مي رساند. اداره پليس به شدت در جست وجوي اين قاتل ناشناس است، اما فعاليت هاي آنها نتوانسته ثمري داشته باشد. به جز نيروي پليس كه قصد دستگيري اين قاتل را دارد، جنايتكاران شهر هم تصميم مي گيرند او را پيدا كنند. علت همكاري غيرمستقيم نيروهاي جنايتكار با اداره پليس هم كاملاً مشخص است. حضور نيروي عظيم پليس در سطح شهر، مانعي براي فعاليت هاي قانون شكنانه اين افراد است و آنها مي خواهند با دستگيري اين قاتل مزاحم زمينه خوبي براي ادامه فعاليت هاي خويش فراهم كنند! در عين حال، نكته ديگري كه باعث ناراحتي نيروهاي خلافكار است، اين است كه وجود قاتل بي رحم در شهر، باعث بدنامي آنها هم مي شود.
ام حال و هوايي كاملاً رئاليستي دارد و نمونه قصه اش را مي توان در اخبار حوادث روزنامه ها ديد و مورد پيگيري قرار داد. البته او در تعدادي از ديگر فيلم هايي كه در همان سالها ساخت، از اين شيوه كاري استفاده كرد. وي در ارتباط با علاقه اش به نگارش قصه فيلمنامه هايش از اخبار و مطالب روزنامه اي مي گويد: به نظر من، سينما تنها هنر زمان ما نيست. سينما هنري است از مردم، براي مردم و به دست مردم. اين رسانه در بهترين زمان ممكن اختراع شد، زماني كه مردم آمادگي كاملي براي پذيرش يك هنر كاملاً مردمي داشتند. واقعيت امر اين است كه ما اطلاعات مربوط به زندگي را - كه مي خواهيم در قصه هاي فيلم هايمان بگنجانيم- از لابه لاي واقعيت هاي روزمره مي گيريم و نه از قوه تخيل. نمي توان همه چيزها را با كمك تجربه ياد گرفت. پس چار ه اي نداريم جز اينكه روزنامه ها را بخوانيم. مطالعه روزنامه ها كمك زيادي به واقع گرايي داستان هاي فيلم هايم مي كنند. وقتي مي خواهم فيلمي درباره زمان حال بسازم- به خصوص اگر قرار باشد فيلمي جنايي مثل ام يا خشم باشد- به فيلمبردارم مي گويم به فكر تصويرهاي قشنگ نباش. من متناسب با قصه فيلمم فيلمبرداري از نوع فيلم هاي خبري مي خواهم. تصورم اين است كه هر فيلم جدي كه بخواهد نمايانگر زندگي مردم باشد، بايد به نوعي يك فيلم مستند باشد. فقط در اين صورت است كه شما در مقام يك فيلمساز مي توانيد بخش عمده اي از واقعيت را در قالب فيلم خود منعكس كنيد. براساس چنين تعريفي مي توان گفت خشم يا ام يك مستند است. خيلي دوست دارم فكر كنم كه تمام فيلم هاي جنايي ام مستند هستند . نقش قاتل را پيترلوره به نحوي درخشان بازي مي كند. جثه كوچك و صورت بچه گانه او در تعارض كامل با اعمال وحشيانه اي است كه انجام مي دهد و همين نكته او را تبديل به كاراكتري ويژه مي كند. چهره او شبيه چهره آشنا و منفور آدم بدهاي فيلم هاي سينمايي نيست. به جز تضادي كه در شخصيت و چهره لوره وجود دارد، بازي او هم متناقض و پيچيده است. او بايد در نقش قاتل بي رحمي ظاهر شود كه انگار هيچ يك از اين قتل ها را انجام نداده و قرباني جامعه اي است كه مي خواهد او را از بين ببرد. بازي لوره در نقش آدمي كه به نوعي يك بيمار رواني است، شاهكار است. در قصه فيلم او يك غيرخودي است كه دارد ماوراي قانون عمومي جامعه عمل مي كند. او يك قاتل است كه تعادل رواني جامعه را به هم زده است. در عين حال وي مثل آدم هاي بد مافياي زيرزميني قصه فيلم يك جنايتكار حرفه اي نيست. لوره در فيلم فقط دوازده خط ديالوگ دارد. شايد تنها كاراكتر سينمايي كه بتوان با قاتل ام مقايسه كرد، كاراكتر آنتوني هاپكينز در بيمار رواني آلفرد هيچكاك است. تعليق فيلم لانگ هم مثل فيلم هاي هيچكاك است.از اولين صحنه فيلم تا پايان آن، فضايي مرموز و پررمز و راز، سرد و سياه بر آن غالب است. (اشاره اي به آلمان دوران حكومت حزب نازي؟) سير پيشرفت قصه تحسين برانگيز است. قاتل در سايه قرار دارد و يا اينكه حضورش را با سوتي كه مي زند اعلام مي كند، قتل ها به شكل مستقيم نشان داده نمي شود و همين مسأله تأثيري قاطع تر بر بيننده مي گذارد. اين واقعيت كه چيزي در فيلم به طور مستقيم به نمايش درنمي آيد، يك تجربه خاص سينمايي خلق مي كند كه بديع و جذاب است. اين شيوه كار دقيقاً همان شيوه اي است كه چند دهه بعد استيون اسپيلبرگ و جيمز كامرون در آرواره هاي كوسه و بيگانه به شكلي موفقيت آميز مورد استفاده قرار دادند. حتي خود اسپيلبرگ به تأثيرپذيري اش از ام اشاره كرد و گفت براي نمايش حضور خطرناك كوسه از يك تم موسيقي خاص بهره گرفت. ام به دليل نوآوري هاي ويژه اي كه داشت با گذشت زمان لقب يك شاهكار بلامنازع سينمايي را گرفت. اين فيلم از جمله آثاري است كه با گذشت زمان نه تنها بوي كهنگي نمي گيرد، بلكه تازه تر و تازه تر مي شود. لانگ كه يك مبارز ضدفاشيست بود و هميشه با حكومت آلمان هيتلري مخالفت مي كرد، در درام اجتماعي خود - كه در آن هيچ اشاره اي به عالم سياست نمي شود- يكي از سياسي ترين فيلم هاي سينمايي آلمان در زمان تسلط فاشيست ها را خلق مي كند. فضاي
تيره و تار فيلم و قاتل به ظاهر موجهي كه در بين مردم حضور دارد، به راحتي مي تواند تمثيلي از آلمان دهه چهل به رهبري آدولف هيتلر باشد.

بازي
Rome total wars: Alexanter the great
سيستم:PC
سبك: استراتژي
008394.jpg
دومين بسته الحاقي بازي زيباي Rome: total war مربوط به داستان لشگركشي ها و كشورگشايي هاي اسكندر مقدوني است. شما در طول بازي بايد تا مرز هندوستان پيش رفته و كشورگشايي كنيد. در بازي زياد نبايد دنبال سياست و ديپلماسي باشيد و بايد بيشتر تمركزتان را بر تعليم سرباز و گردآوري نيرو از شهرهاي مختلف يونان كنيد.اما بهترين سربازها از شهر مقدونيه كه شهر خود اسكندر هم بود پرورش مي يابند. علاوه بر اينها بايد به فكر ارسال جاسوس به شهرهاي سر راه هم باشيد تا بتوانيد در نبردها به راحتي آنها را تصرف كنيد. سبك بازي چندان تفاوتي با نسخه هاي قبلي ندارد. گرافيك بازي اندكي نسبت به نسخه اصلي بازي بهتر و با جزئيات تر شده است.
در اين بازي در واقع به معني بزرگ بودن اسكندر پي خواهيد برد. براي پيشبرد مرزهاي كشور تا هندوستان كار چندان ساده اي در پيش نداريد بلكه بايد فراز و نشيب هاي مختلفي را پشت سر بگذاريد. اسكندر كبير يكي از كارهاي بسيار زيبا در سبك استراتژي است.

Bouncer
سيستم:PS2
سبك: اكشن
008397.jpg
يكي از بازيهاي جالب كنسول PS2 همين بازي Bouncer است. سبك بازي اصطلاحاً شورشي بوده و در آن شما در هر مرحله مي توانيد كنترل يكي از شخصيت هاي بازي را (كه سه نفر هستند) بر عهده بگيريد. Bouncer يكي از پُردموترين بازي هاي كنسول PS2 است. تقريباً بعد از هر نبرد، يك دموي از پيش رندر شده نمايش داده مي شود. تعداد فنون افراد چندان زياد نيست و هريك غير از ضربات مشت و لگد يك حركت ويژه هم دارند كه از قدرت بيشتري برخوردار است. متأسفانه بازي قابليت ذخيره كردن ندارد و هر مرتبه بايد تا جايي كه مي توانيد بازي را به پيش ببريد. كنترل بازي در حد قابل قبولي بوده و به راحتي قابل يادگيري است. Bouncer هرچند در حد بازي هاي بزرگ نيست اما مي تواند تا حدي توجه علاقه مندان سبك شورشي را به خود جلب كند. ضمناً بازي قابليت حالت دو نفره همكاري co-op هم دارد كه تجربه آن خالي از لطف نيست.

نگاه
تفاوت هاي دو رسانه
مسعود پويا - اخيراً  حضور كارگردانان سينما در تلويزيون پررنگ شده است. اين حضور را مي توان به فال نيك گرفت. به خصوص اين كه تعدادي از فيلمسازان شاخص به سريال سازي روي آورده اند كه اين مي تواند به بالا رفتن سطح مجموعه هاي سيما ياري رساند. فيلمسازاني كه استانداردهايي را رعايت مي كنند كه برخي كارگردانان تلويزيون خيلي در بند آن نيستند. شاهد مثال  هم سريال اولين شب آرامش است كه گرچه يك مجموعه رده ب سيماست ولي كارگردان در آن از هيچ چيزي فروگذاري نكرده و از كنار هيچ مسأله به راحتي عبور نكرده. اين را چه در شيوه كارگرداني و چه در روايت داستان مي توان حس كرد. دوستي مي گفت يكي از كارمندان پخش، با ديدن چند قسمت از سريال گفت:  در هر قسمت از اين سريال به اندازه لااقل پنج قسمت برخي از مجموعه ها اطلاعات به تماشاگر داده مي شود!
سوي ديگر ماجرا تفاوت هاي ميان دو رسانه سينما و تلويزيون است. يعني كارگردان در عين اين كه حساسيت هاي عرصه سينما را در تلويزيون رعايت مي كند،  بايد متوجه تفاوت هاي اين مديوم هم باشد.
گاهي اوقات ديده شده كارگرداني كه از سينما به تلويزيون آمده، در تعيين اندازه نماها، از قواعد سينما پيروي كرده است. به همين خاطر بسياري از نماهايش را در لانگ شات گرفته است. در حالي كه صفحه كوچك تلويزيون خيلي مناسب استفاده مكرر از اين نما نيست. آن شكوه و عظمتي كه نماي دور روي پرده سينما ايجاد مي كند، در تلويزيون اصلاً  ديده نمي شود.
تلويزيون مديوم نماي درشت و متوسط است و نبايد در يك سريال يا فيلم تلويزيوني، ساختار بصري اثر را بر پايه  نماهاي دور بنا كرد.
به همين خاطر است كه ديدن بسياري از شاهكارهاي سينما در صفحه كوچك تلويزيون لطف چنداني ندارد.
جالب اين كه اين روزها شاهد بر پرده رفتن فيلم هايي هستيم كه بيشتر يادآور آيتم هاي طنز تلويزيوني هستند!  يعني فيلم هايي كه با حضور بازيگران تلويزيون و اساساً  با مايه طنزهاي شبانه شكل گرفته اند. در واقع سازندگان اين فيلم ها تلاش كرده اند تا با نزديكي به برخي سريال هاي طنز تلويزيون در گيشه به توفيق برسند.تأثير پذيري سينماي ايران از طنز هاي شبانه تلويزيون البته آن قدر گسترده هست كه خود موضوع يادداشتي مستقل باشد.
رفت و آمدهاي سينما و تلويزيون در اين دو عرصه، در صورتي مي تواند مفيد باشد كه قواعد بازي رعايت شود. منتها به نظر مي رسد آنچه هم اكنون شاهدش هستيم بيشتر دلايلي اقتصادي دارد. يعني وقتي شرايط كار در سينما براي فيلمسازي مناسب نيست او ترجيح مي دهد به تلويزيون بيايد و سريال بسازد، يا موضوعي كه يك سريال طنز گل مي كند،  به سرعت فيلمنامه اي با مايه هايي كه تداعي كننده آن مجموعه باشد نوشته و جلوي دوربين مي رود. نتيجه كار ممكن است در كوتاه مدت،  همراه با سود اقتصادي باشد و اگر كمي كلان تر به قضيه نگاه كنيم با اين شيوه برخورد هم سينما آسيب مي بيند، هم تلويزيون.

شهر تماشا
اجتماعي
ادب و هنر
اقتصادي
دانش فناوري
بـورس
زادبوم
حوادث
بين الملل
سياسي
سلامت
شهري
علمي فرهنگي
دانش
ورزش
صفحه آخر
همشهري ضميمه
|  اجتماعي   |   ادب و هنر   |   اقتصادي   |   دانش فناوري   |   بـورس   |   زادبوم   |   حوادث   |   بين الملل   |  
|  سياسي   |   شهر تماشا   |   سلامت   |   شهري   |   علمي فرهنگي   |   دانش   |   ورزش   |   صفحه آخر   |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   شناسنامه   |   چاپ صفحه   |