پنجشنبه ۱۲ مرداد ۱۳۸۵ - سال چهاردهم - شماره ۴۰۵۱ - Aug 3, 2006
شهر تماشا
Front Page

نگاهي به عملكرد شبكه هاي تلويزيوني جهان در قبال بحران لبنان
جنگ رسانه ها را واگذار نكنيم
سعيد مستغاثي
009666.jpg
ديدگاه اينشتين
انگار اين صهيونيست ها نبوده و نيستند كه در طول حدود 60 سال از زمان تاسيس دولت اسرائيل (كه با اشغال زمين هاي اعراب و بيرون راندن آنها همراه بود) جنايات بي حسابي را در حق ملت فلسطين مرتكب شده و مي شوند و متاسفانه نسل امروز به دليل محاصره شدن از سوي اين رسانه ها و تلويزيون ها، از بسياري واقعيات تاريخي بي خبر است. اما رسانه ها و تلويزيون هاي بي طرف و آزاديخواه و با وجدان بايد براي اين نسل، حقايق فراموش شده را بازگو كنند. بگويند كه بسياري از دانشمندان و نويسندگان معروف يهودي با نفرت و انزجار فجايع سازمان هاي تروريستي يهود در جريان تشكيل دولت اسرائيل را اعلام كردند. آلبرت اينشتين، دانشمند بزرگ يهودي، وجود دولت صهيونيستي را شرم آور و نفرت انگيز خواند و در كتابي در اواخر عمرش تحت عنوان سال هاي آخر زندگي ام نوشت: ...من توافق با اعراب براساس زندگي مسالمت آميز را به ايجاد يك كشور يهودي ترجيح مي دهم. ملاحظات عملي به كنار، آنچه من از ماهيت اصلي يهوديت مي دانم، با ايده يك كشور يهودي با مرزهاي مشخص، ارتش و قدرت دنيوي و فاني نمي خواند...
دانشمند ديگر يهودي مارتين بوبر هم اعمال صهيونيست ها را در فلسطين با نازي ها مقايسه كرده و گفت كه رهبران صهيونيست، اعمال هيتلر را سرمشق خود قرار داده اند! او ضمن شرح آوارگي صدها هزار عرب فلسطيني نوشت: ...مسئوليت ما در قبال پناهندگان بيچاره عرب كه شهرهايشان را اشغال كرده ايم و يهوديان سرزمين هاي ديگر را در آنها اسكان داده ايم، بسيار عظيم است؛ اعرابي كه خانه هايشان را به ارث برده ايم، بر زمين هايشان كشت و زرع مي كنيم، ميوه هاي باغ ها و تاكستان ها يشان را جمع آوري مي كنيم و در شهرهايي كه از آنها غصب كرده ايم مدرسه و نمازخانه و مراكز خيريه ساخته ايم و مدام لاف از اين مي زنيم كه ما مردم كتاب مقدس و روشنايي ملت ها هستيم!

سوگلي ناصرالدين شاه در صحنه اي از فيلم ناصرالدين شاه، آكتور سينما خطاب به ابراهيم خان عكاس باشي در مذمت دختر لر مي گويد: ...دختر لر لعبتي نيست. دلربايي از سينماتوگراف است كه ميمون را مهد عليا نشان مي دهد... .
گويا اين حكايت رسانه هاي امروز دنيا است كه هوش و گوش جهانيان را در اختيار دارند و روز را شب و شب را روز جلوه مي دهند. شبكه هاي تلويزيوني كه به قول ادوارد مورو در فيلم شب بخير، و موفق باشي
...اگر پنجاه يا صد سال بعد، مورخاني باشند و اگر يك هفته از برنامه هاي ضبط شده هر سه شبكه بزرگ سالم مانده باشد، آن مورخان با تصاويري سياه و سفيد و شايد هم رنگي روبه رو مي شوند كه شاهدي است بر انحطاط واقع گريزي و جدايي از واقعيات دنيايي كه در آن زندگي مي كنيم...تلويزيون بيشتر استفاده مي شود تا حواس ما پرت بشود، فريب بخوريم، سرگرم بشويم و جدا بمانيم...!
تحريك جانوران
شبكه هاي تلويزيوني امروز دنيا براي سرگرم كردن مخاطبانشان به هر دنائتي دست مي زنند تا به راحتي بتوانند بر حقايق و واقعياتي كه پيرامونشان در جريان است، سرپوش بگذارند، تاريخ را تحريف كنند و گرگ را گوسفند بنمايانند. اين شبكه هاي تلويزيوني شومني مانند جري اسپرينگر مي خواهند تا در نابساماني هاي خانوادگي، مردم را مثل گلادياتورهاي قرون اوليه به جان يكديگر بيندازند كه ديگران به جنگ تراژيك آنان بخندند. اين تلويزيون ها امثال لري كينگ را مي خواهند تا در بحث بحران لبنان برتاريخ جنايات اسرائيل سرپوش بگذارد و مقصر فجايع اخيرش را، تحريك حزب الله لبنان بداند. نمي دانم چرا هيچ كس از اين به اصطلاح ژورناليست ها و روساي سياستمدارشان سوال نمي كند كه اگر اسرائيل آنقدر وحشي و ددمنش است كه با يك تحريك كوچك، عالمي را به خاك و خون مي كشاند، چرا به سراغ علت نمي روند و فكري به حال عامل اصلي اين توحش نمي كنند و همواره مراقبند و از اين موضوع در هراسند كه نكند كسي يا چيزي اين حيوان وحشي را تحريك كند؟!! چرا هيچ كس، هيچ سازمان و كميسيون بين المللي چه از نوع حقوق بشرش و چه از مدل شوراي امنيتش نمي تواند اين جانور را ولو به زبان ، محكوم نمايد؟ از نگاه اين تلويزيون ها، همه تقصيرها متوجه حزب الله لبنان است. آنها نمي گويند در سال 1982 كه حزب الله وجود نداشت، چرا اسرائيل لبنان را به قبرستاني بدل ساخت. نمي گويند در سال۱۹۷۵ كه هنوز نظام جمهوري اسلامي تاسيس نشده بود و بهانه تحريك ايران در ميان نبود و رژيم شاه از دوستان نزديك اسرائيل به شمار مي آمد، چرا رژيم صهيونيستي به لبنان حمله كرد و در شهرهاي مختلفش قتل عام به راه انداخت.
براي بحران امروز هم آنان هرگز تحليل نمي كنند كه چرا در موشك باران خاك اسرائيل توسط حزب الله كمترين كشته و آنهم از نظاميان گزارش مي شود، اما در بمباران هاي اسرائيل بيشترين كشته ها آنهم از زنان و كودكان خبر داده مي شود. در تحليل هاي آنها هيچ گاه از اين گزارش ها، نگاه انساني و اخلاقي حزب الله و ديدگاه شيطاني و غيرانساني اسرائيل در جنگ نتيجه گرفته نمي شود.
سرشماري اسراي واقعي
در گزارش هاي اين تلويزيون ها مرتبا تصاويري از آوارگي و ترس و وحشت خانواده هاي اسرائيلي پخش مي شود ولي از فجايع لبنان خبري نيست. آنها بي شرمانه مي گويند البته اسرائيل هم نبايد اينچنين بمباران مي كرد ولي مقصر اصلي حزب الله لبنان است كه او را تحريك كرد! آنها نمي گويند كه اسرائيل پس از عقب نشيني از لبنان برخلاف تعهدات بين المللي، همچنان اسراي لبناني را نگاه داشت و هم اكنون هزاران اسير لبناني در اختيار دارد. (براستي در مقابل اين هزاران، آن دو اسير اسرائيلي چه محلي از اعراب دارند ؟) اين تلويزيون ها و راديوها نمي گويند كه اسرائيل از همه سرزمين هاي لبنان هم عقب ننشست و به بهانه اينكه بخشي از مزارع لبناني ها را از سوريه گرفته بوده، آن زمين ها را ترك نكرد و نه به سوريه تحويل داد و نه به لبنان !!
بسياري از واقعيات ديگر هم در اين تلويزيون ها بازيچه دست سرمايه داران و صاحبان كمپاني ها و شركت هاي بزرگ آمريكايي و اسرائيلي مي شود و در پايان ، آنكه بدهكار مي شود، ملت لبنان و فلسطين است!!!
نوبل قصابي
شايد نسل امروز اطلاع نداشته باشد و غوغاي رسانه ها هم مجال يافتن حقيقت را به او ندهد، اما اين نسل بايد بداند كه چگونه دولت اسرائيل با توطئه انگليس و با استفاده از تشكيلات نظامي صهيونيست ها كه طي 3 سال بعد از جنگ دوم جهاني (1945 تا 1948) قدرت گرفته بود، هنگامي كه با طرح قبلي، ناگهان نيروهاي انگليسي سرزمين فلسطين را ترك كردند، تشكيل شد. اين نسل بايد بداند كه طي آن سال ها سازمان هاي تروريستي صهيونيست ها از جمله سازماني به نام ايرگون به رهبري مناخيم بگين قدرت يافته و عمليات تروريستي وسيعي را عليه اعراب انجام دادند تا آنها را از سرزمين هاي خود برانند. ايرگون خود اعتراف كرده كه طي سال هاي 1945 تا 1948 (سال تشكيل دولت فلسطين) بيش از 200 فقره عمليات تروريستي انجام داده كه فقط در يكي از آنها، انفجار هتل كينگ ديويد در بيت المقدس، بيش از 100 نفر كشته شدند. نسل جديد بايد بداند كه همين سازمان ايرگون كمتر از يك ماه قبل از تشكيل دولت اسرائيل در وحشيانه ترين عمليات خود در آوريل 1948 سكنه روستاي دير ياسين در نزديكي بيت المقدس را قتل عام كرد. در اين فاجعه كه مناخيم بگين در خاطراتش با غرور و افتخار از آن ياد مي كند، 254 زن و مرد و كودك عرب كشته شدند كه از آن جمله 137 زن و بين آنها 25 زن حامله بودند. همين مناخيم بگين است كه در سال 1979، جايزه صلح نوبل را از آكادمي سلطنتي سوئد دريافت مي كند!!
آنچه رسانه ها پنهان مي كنند
نسل امروز بايد بداند كه از زمان تشكيل دولت اسرائيل، بارها و بارها نيروهاي نظامي اين كشور ساكنان آواره اردوگاه هاي فلسطيني را قتل عام كردند؛ از فاجعه كشتار روستاي كفرقاسم (كه 56روستايي بي خبر از اعلام حكومت نظامي را هنگام بازگشت از سركار اعدام كردند) تا كشتار پناهندگان اردوگاه تل زعتر در اوت۱۹۷۶ كه پس از 52 روز محاصره و قطع آب و برق، همه اردوگاه را به خاك و خون كشيدند تا فجايع اردوگاه هاي صبرا و شتيلا و... و تا همين امروز كه پناهگاه زنان و كودكان در روستاي قانا لبنان را با خاك يكسان مي كند. اين نسل بايد بداند كه نزديك به 20 سال پس از شكل گيري دولت اسرائيل و جنايات بيشمارش، در سال۱۹۶۵ براي نخستين بار مقاومت فلسطين شكل گرفت و پيش از آن در واقع در طول 17 سال رژيم صهيونيستي هرآنچه كه خواست بدون كمترين مقاومت به سر فلسطينيان آورد. نسل جديد بايد بداند كه برخلاف تبليغات جهاني، ورود و جنگ اسرائيل در لبنان براي نخستين بار به طور رسمي در سال 1975 (يعني 4 سال پيش از انقلاب اسلامي) انجام شد و ارتش رژيم صهيونيستي به بهانه پناهندگي فلسطينيان در لبنان، جنوب و شمال و مركز اين كشور از جمله بيروت را به خاك و خون كشانيد و مزدوران خود را تحت عنوان فالانژيست (يك نيروي شبه نظامي نامشخص) بر بخش هاي وسيعي از اين كشور حاكم ساخت تا در غياب سربازان اسرائيل، مردم لبنان از جنايات آنها بي بهره نباشند. در آن روز هيچ كشور غربي يا سازمان ملل به حضور اين نيروهاي مزدور اعتراض نكرده و خواستار خلع سلاح آنها نشدند و فالانژيست ها تا آنجا كه مي توانستند كشتند و اسير گرفتند و در مقابل حقوق مردم ايستادند و جاي پاي صهيونيست ها را مستحكم ساختند، از جمله گروگان گرفتن 4 ديپلمات ايراني در سال 1361 كه هنوز از سرنوشت آنها خبري در دست نيست. آنوقت در رسانه هايشان تبليغ مي كنند كه ايران چه تضاد منافعي با اسرائيل دارد؟!! چه راحت بر همكاري هاي اسرائيل با رژيم شاه سرپوش مي گذارند كه با تجهيز و آموزش خشن ترين رفتارها و شكنجه ها به مامورين ساواك و پليس شاه، هزاران نفر از پاكبازترين مبارزان ايراني را به مسلخ برد كه با تمام توان براي قتل و غارت افزونتر سرزمين ايران، رژيم شاه را حمايت كرد، كه همواره در كنار دشمنان ملت ايران و عليه اين مردم ايستاد. شايد اكنون در غوغاي دموكراسي خواهي شيطان بزرگ يعني آمريكا همه آن واقعيات رنگ باخته باشد، ولي زماني كه فضاي خبررساني اينقدر مه گرفته و آلوده نبود، هيچ مبارز و انقلابي و انسان آزاده و آزاديخواهي در جهان وجود نداشت كه رژيم اسرائيل را به دليل سوابق و كارنامه سياهش، دشمن خود نپندارد و در كنار مبارزان فلسطيني قرار نگيرد.
شليك به قطعنامه ها
نسل امروز بايد بداند كه در حالي آمريكا و اسرائيل و ساير كشورهاي غربي بر اجراي قطعنامه 1559 شوراي امنيت سازمان ملل جهت خلع سلاح حزب الله تاكيد دارند كه كشور اسرائيل از سال۱۹۶۷ تا امروز بيش از 1000 قطعنامه اين سازمان را ناديده گرفته (از جمله قطعنامه 242 و عقب نشيني از سرزمين هاي اشغالي) و آمريكا با نفوذش مانع از صدور صدها قطعنامه ديگر عليه اسرائيل شده است!!!
جنگ رسانه ها نبايستي به سود تلويزيون هاي بازيچه، سمت و سو يابد. تلويزيون هاي آزاديخواه و بي طرف بايستي از حزب الله لبنان درس ها بياموزند و آن درس ها را براي نسل هاي آينده بازگو كنند.

بازي
Blood Rayn
سيستم:PC/ PS2
سبك: اكشن
009669.jpg
يكي از بازي هاي اكشن جالب در ميان عنوان هاي ريز و درشت بازي Blood Rayn است. Rayn نام خون آشامي است كه در پي ماجرايي وارد فضاي جنگ جهاني دوم و ارتش آلمان نازي مي شود. Rayn به دو شمشير تاشوي جالب مسلح است كه فنون پيوسته زيادي با آنها و با تركيب ضربات پا مي تواند وارد آورد.تنوع حركات Rayn به حدي زياد است كه بعد از مدتي شما تنها كافيست دكمه اكشن را فشار دهيد و به انواع و اقسام حركات او و بدن دشمنان كه به اطراف پرتاب مي شوند نگاه كنيد. Rayn علاوه بر حركات فردي به تفنگ هم مسلح مي شود و مي تواند با هر دست يك سلاح را كنترل كند. Rayn علاوه بر قابليت هاي حركتي به يك قابليت بسيار جالب ديگر دست پيدا مي كند و آنهم چشم سحرآميز است كه با آن مي تواند بطور نامحدود همه چيز را در حالت time-bullet دنبال كند. با ورود به اين حالت مبارزات دو چندان لذت بخش تر و ديدني تر خواهد شد. Blood Rayn يك عنوان به يادماندني در سبك اكشن سوم شخص است.

Night Watch
سيستم:PC
سبك: استراتژي نوبتي
009672.jpg
بازي بر اساس فيلمي به همين نام ساخته شده است. البته فيلم با استقبال چنداني مواجه نشد. محصول شركت سازنده سري بازي هاي نوبتي Silent storm است كه در ميان علاقمندان استراتژي نوبتي طرفداران نسبتاً زيادي دارد. قبل از عرضه بازي با توجه به موضوع فيلم انتظار مي رفت با يك عنوان اكشن ماجرايي سوم شخص روبه رو شويم اما كار يك استراتژي نوبتي از آب درآمد. داستان بازي ربطي به فيلم ندارد و روايت مردي است كه در پي يافتن پول براي درمان مادرش، ناچار به آدم كشي مي شود اما در لحظه اي كه بايد كارش را تمام كند، وارد ماجراي بزرگتري مي شود. داستان حالتي تخيلي و روايت رويارويي نيروهاي فوق بشري است. مي توانيد ياران خود را از بين خون آشام ها، گرگ نماها، جادوگران و ساير نژادهاي تخيلي انتخاب كنيد. سبك بازي و حالت مبارزات شباهت زيادي به سري بازي هاي Silent storm داشته و به صورت نوبتي انجام مي شود.

وينچستر 73 در سينما 4
سفر اوديسه وار يك اسلحه
009681.jpg
كيكاووس زياري- وينچستر 73 را آنتوني مان سال 1950 كارگرداني كرد. فيلمنامه بديع اين درام وسترن را بارون چيس براساس قصه اي از استوارت ان ليك نوشت. جيمز استوارت، شلي وينترز، دان داريو، استفن مك نالي و ميلارد ميشل بازيگران فيلم هستند. وينچستر 73 با طول زماني 92 دقيقه به طريقه سياه و سفيد فيلمبرداري شده و يك اسلحه وينچستر كاراكتر اصلي ماجراهاست!
لين مك آدام (استوارت) يك مرد وفادار به قانون است كه در يك بازار مكاره در يك مسابقه شركت مي كند. او موفق مي شود جايزه اين مسابقه را كه يك تفنگ وينچستر است ببرد. اما اين اسلحه بلافاصله به سرقت مي رود. سارق آدمي فراري به نام داچ هنري براون (استفن مك نالي) است كه بعد از سرقت اسلحه محل را ترك مي كند. فيلم- كه قصه يك اسلحه تعريف شده- تلاش هاي مك آدام براي پيدا كردن براون را به تصوير مي كشد. وينچستر شهر به شهر و دست به دست مي گردد تا اينكه در پايان ماجراها، كاراكترهاي اصلي در سلسله كوه هاي معروف راكي با يكديگر رودرو مي شوند تا نبرد نهايي ماجرا را شكل بدهند.
وينچستر 73 سرآغاز يك تحول براي آنتوني مات بود. وي كه به فيلمساز فيلم هاي درجه B و كم هزينه معروف بود، با اين فيلم ارزش و اعتبار خاصي پيدا كرد و نام خود را تا حد كارگردانان بزرگ زمان خود مطرح كرد. وي با همراهي جيمز استوارت شش فيلم وسترن موفق ساخت و توانست شركت كوچك فيلمسازي اش را تأسيس كند.
با نگاهي به كارنامه كاري آنتوني مان به راحتي مي توان متوجه اين نكته شد كه او هر چه جلوتر مي رود، هم در مقام يك فيلمساز رشد مي كند و هم نگاهش سياه تر مي شود. در ميان كارهاي مان فيلم هاي زيادي- به ويژه در سالهاي آخر فعاليتش- وجود دارد كه اين نكته را تأييد مي كند. در اين بين وسترن هاي مان جايگاه ويژه اي دارند، آثاري كه منتقدين سينمايي از آنها به عنوان بهترين كارهاي حرفه اي وي اسم مي برند. وقتي با چنين ديدگاهي به سراغ  مان برويم، آن وقت وينچستر 73 او ارزش خاصي پيدا مي كند. حالا تماشاچي انتظارات خاص و ويژه اي از اين فيلم دارد.
با آن كه وينچستر 73 اولين وسترن آنتوني مان است، اما او يك اثر ناب سينمايي ارائه مي دهد. المان هاي فيلم سياه را او به شكلي ظريف در دل اين ژانر پر سر و صدا مي ريزد و در اولين روزهاي دهه پنجاه ميلادي اثري رو مي كند كه هم اكنون لقب يك اثر كلاسيك سينمايي را به خود اختصاص داده است. در عين حال اين فيلم سرآغاز يك دوره افسانه اي كار مشترك استوارت و مان بود كه ياد و خاطره درام هاي اجتماعي سياه استوارت مثل چه زندگي شگفت انگيزي و طناب (آلفرد هيچكاك) را تداعي مي كند. در قصه فيلم استوارت در نقش كاراكتري ظاهر مي شود كه با پس زدن ظواهر دنياي وسترن، لايه هاي پنهان و دروني يك هفت تيركش را به تصوير مي كشد.
با تماشاي فيلم احساس مي كنيم آنتوني مان نياز نداشت به سختي كار كند تا بتواند آنچه را كه ما به عنوان بيننده توقع داريم، در اختيارمان بگذارد. او خيلي ساده- و بدون مقدمه چيني زياد- ما را درون اكشن ماجرا پرتاب مي كند و با درگير كردن ما با ماجراها- و خلق حس همراهي و همكاري با اين ماجراها- كار خودش را به خوبي انجام مي دهد. استفاده از نگاه سياه - و همچنين نور و حال و هواي تيپيكال ژانر وسترن- فيلم را تبديل به اثري جاده اي، سرشار از تعقيب و گريز و انتقام گيري مي كند. البته در طول همراهي با كاراكتر اصلي قصه و پيشرفت ماجراهاست كه ما متوجه اين مسائل مي شويم و اين طور نيست كه تمام اين حال و هوا را در همان لحظات اوليه كشف كنيم. چشم انداز وسترن او يك چشم انداز آشناست: در اولين صحنه فيلم وايت ارپ كاراكتر معروف دنياي وسترن و غرب وحشي حضوري دارد كه تماشاچي را به ياد دوران ژنرال كاستر و بوفالو بيل مي اندازد. مان در همين سكانس اول است كه درام خود را خلق مي كند و از همان آغاز بر روي خط اصلي قصه اش متمركز مي شود.
قصه فيلم در حقيقت سفر اوديسه وار يك موجود بي جان يعني يك اسلحه است. خط اصلي قصه فيلم دنباله روي همان شعار قديمي دنياي وسترن است كه مي گويد: يك سرخپوست حاضر است روحش را بفروشد تا يك اسلحه به دست بياورد.
يك چنين قصه اي در دست هر فيلمسازي كه قرار گيرد آن را به شكل خاص خود به تصوير خواهد كشيد و نتيجه كار هر فيلمساز مختلفي، يك نتيجه متفاوت به بار مي  آورد. در اين فيلم مان تمام توجه خويش را معطوف به يك اسلحه كرده است. نكته جالب اينكه اين اسلحه در روز چهارم ژولاي نصيب قهرمان اصلي ماجرا مي شود. در طول پيشرفت قصه مشخص مي شود كه بين قهرمان و ضد قهرمان ماجرا يك تاريخ فاش نشده وجود دارد كه به تدريج آشكار مي شود و شايد تفنگ در اين رابطه بيشتر يك بهانه باشد.فيلم از يك كار دلهره آور به سمت يك اثر سياه مي رود و برعكس. مان فقط اطلاعاتي را به تماشاگر خود مي دهد كه لازم است. كل سكانس مسابقه تيراندازي با صحنه آرايي زيبايي كه دارد، يكي از بهترين سكانس هاي افتتاحيه تاريخ سينماست. با اين حال تمام صحنه هاي فيلم بايد در فيلم حضور داشته باشند و كليد درام ماجرا در تمام اين صحنه ها پخش شده است. هر كاراكتر تازه اي كه وارد ماجرا مي شود كاراكتري است كه وجودش لازم است. اين كاراكترها با آن كه سرنوشت هاي متفاوتي دارند، اما خيلي خوب در دل قصه جاي مي گيرند و ارتباط بين صحنه ها را دامن مي زنند. هر موقعيتي در دل فيلم باعث ايجاد يك نقش تازه مي شود.به جز صحنه سازي ها و كارگرداني و فيلمنامه خوب، انتخاب بازيگران هم در فيلم از جنبه هاي مثبت و قوي آن است. جيمز استوارت با اين فيلم به اوج هنر بازيگري خود مي  رسد. شخصيت وي در فيلم، او را به جنبه هاي ديگري از كاراكترسازي مي رساند و بخش تاريك تر روح انساني را آشكار مي سازد (هر چند كه او هنوز دارد نقش يك آدم خوب ماجرا را بازي مي كند) مشابه يك چنين كاراكتري را مي توان در دو شاهكار آلفرد هيچكاك پنجره عقبي و سرگيجه ديد. به جز كاراكتر متفاوت استوارت در فيلم- با بازي كاملاً متفاوت و غير متعارف او- تقريباً بقيه نقش ها و كاراكترها آشنا هستند و بازيگران هم در قالب اين نقش هاي آشنا، يك بازي صميمي و آشنا ارائه مي دهند.
بسياري از منتقدين وينچستر 73 را فيلمي بدون زمان مي دانند كه تماشاي آن در هر دوره و زماني تازه به نظر مي رسد و نمي توان در آن ردي از كهنگي پيدا كرد.

چهره ها
داريوش مهرجويي
نگارش سريال زكرياي رازي
009678.jpg
در ميان فيلمسازاني كه اين روزها از سينما به تلويزيون آمده اند، حضور مهرجويي اهميتي خاص دارد. هرچند هيچ چيز قطعي نشده است، اما پيش از همه زمزمه حضور اين فيلمساز در تلويزيون شنيده شد و بعد هم هيچ اتفاقي نيفتاد، ولي گويا اين بار قضيه جدي است.مهرجويي پس از بازنويسي فيلمنامه نقاب زيبا نوشته حسين ترابي، اين روزها به همراه همسرش وحيده محمدي فر، در حال نگارش فيلمنامه سريال زكرياي رازي است با سريالي كه جز نوشته شدن متنش هنوز هيچ چيز ديگري درباره آن قطعي نشده، جز اين كه اين سريال جزو كارهاي رده الف تلويزيون محسوب مي شود و قطعاً سيما براي حضور فيلمسازي در اندازه هاي مهرجويي سنگ تمام خواهد گذاشت.مهرجويي نسخه تلويزيوني مهمان مامان را نيز آماده پخش دارد كه قرار است در قالب يك سريال شش قسمتي روي آنتن برود.
علي دهكردي
اولين تجربه كارگرداني
009675.jpg
از بازيگراني كه در همان ابتداي فعاليتش در سينما به شهرت رسيد، ولي خيلي زود سر از تلويزيون درآورد علي دهكردي است  كه خيلي ها هنوز هم نقش سعيد از كرخه تا راين را بهترين بازي او مي دانند، در سال هاي اخير بيشتر در تلويزيون فعال بوده تا سينما. دهكردي به تازگي اولين تجربه كارگرداني اش را انجام داد تا او هم به جرگه بازيگراني بپيوندد كه سوداي فيلمسازي دارند.
آرزو نام تله فيلمي است كه دهكردي كارگرداني اش را انجام داده است؛ تله فيلمي كه توسط محمد ايزدي و به سفارش سيما فيلم تهيه شده است. دهكردي آرزو را براساس فيلمنامه اي نوشته خودش ساخته است. اين فيلم ماجراي خانواده اي است كه براي زيارت امام رضا(ع) راهي مشهد مي شوند، ولي در بين راه حوادثي برايشان اتفاق مي افتد.
اولين تجربه كارگرداني دهكردي، كار پربازيگري محسوب مي شود و در آن چهره هايي چون داود رشيدي، آتيلا پسياني، نيوشا ضيغمي، شبنم قلي خاني، عبدالرضا اكبري، علي اوسيوند، شاهرخ فروتنيان و مريم بوباني حضور دارند.
علي ژكان به عنوان مشاور و تدوينگر دهكردي را در اين تله فيلم همراهي كرده است. هنوز مشخص نيست كدام شبكه آرزو را روي آنتن خواهد برد، ولي گفته مي شود به محض به پايان رسيدن مراحل فني، اين تله فيلم از تلويزيون پخش خواهد شد.

|   اجتماعي    |    ادب و هنر    |    اقتصادي    |    دانش فناوري    |    بـورس    |    زادبوم    |
|   حوادث    |    بين الملل    |    سياسي    |    شهر تماشا    |    سلامت    |    شهري    |
|   دانش    |    ورزش    |    صفحه آخر    |

|    صفحه اول    |    آرشيو    |    شناسنامه    |    بازگشت    |