پنجشنبه ۲۶ مرداد ۱۳۸۵ - سال چهاردهم - شماره ۴۰۶۲ - Aug 17, 2006
تلويزيون از انيميشن هاي داخلي حمايت نمي كند
آن كه خيال بافت، آنكه عمل كرد
الهام اناري
نمايي از انيميشن خورشيد مصر
011895.jpg
محدوديت پخش انيميشن خارجي در چين
انيميشن هاي خانواده سيمپس ها و ميكي ماوس در ساعات پربيننده برنامه هاي تلويزيوني كشور چين نمايش داده نخواهند شد. علت توقف نمايش اين برنامه هاي تلويزيوني، براي حمايت از محصولات انيميشن داخلي است.به گفته زمامداران و مسئولان دولت چين كه نگران تأثير منفي فرهنگ خارجي بر روح و روان كودكان و نوجوانان كشور هستند، طبق قانون جديد انيميشن هاي خارجي از اين پس در فاصله ساعات پنج تا هشت بعدازظهر روي آنتن نخواهند رفت. اين قانون از اول سپتامبر به مورد اجرا گذاشته مي شود.قبل از اين مسئولين تلويزيوني چين گفته بودند قصد دارند نمايش انيميشن ها و مجموعه هاي زنده خارجي و غير چيني را در شبكه هاي تلويزيوني كشور محدود كنند. تحليلگران هنري مي گويند اين اقدام مي تواند دگرگوني عظيمي در نوع نمايش محصولات خارجي به وجود بياورد.به نوشته رسانه هاي گروهي چين، انيميشن هاي خارجي-
و به ويژه انيميشن هاي ژاپني- محبوبيت عظيمي در بين جمعيت 250 ميليوني كودك و نوجوان چين دارد. به همين دليل شركت هاي انيميشن سازي چيني رقابت شديدي با همكاران بين المللي خود دارند تا بتوانند در اين رقابت فشرده جايي براي خود دست و پا كنند.يكي از روزنامه هاي پرتيراژ چيني در اين رابطه مي نويسد: انجام چنين كاري نگران كننده است. اين كار ادامه همان سياست قديمي است كه نمي تواند مشكلات بنيادي ما را از پايه حل كند. مشكل صنعت انيميشن سازي چين در چيزهاي ديگري است كه بايد با حل آنها به رشد اين جريان كمك كرد. در چنين شرايطي انبوه عظيم تماشاگران چيني- هم بچه ها و هم بزرگسالان- ديگر با هيچ گزينه متفاوتي روبه رو نخواهند بود و مجبورند به تماشاي انيميشن هايي بنشينند كه از سوي مسئول كشور مورد حمايت قرار دارند. پيش از اين يك بار ديگر هم در سال 2000، شبكه هاي تلويزيوني چين نمايش انيميشن هاي خارجي را محدود كردند. اين اتفاق در شرايطي رخ داد كه انيميشن هاي ژاپني و كاراكترهاي آنها بازار تلويزيوني و ويدئويي چين را قبضه كرده بودند.دولت چين دو سال كنترل شديد خود در اين مسئله را متوقف كرد. آن زمان آنها گفتند انيميشن هاي چيني موفق شده اند شصت درصد از كل زمان نمايش انيميشن ها را در برنامه هاي كودكان و نوجوانان از آن خود كنند.

آنها كه كودكي شان در دهه شصت گذشته، اين سال ها را با كارتون هايي چون پينوكيو و سندباد به خاطر مي آورند؛ دوراني كه انيميشن هاي ژاپني جذاب ترين بخش برنامه هاي كودك را تشكيل مي دادند. بعيد است كسي پس از سال ها، پخش كارتوني ايراني در ذهنش مانده باشد. به اين دليل واضح كه توليدات داخلي اگر نگوييم متوقف كه در سطحي بسيار پايين بود. به همين خاطر مسئولان تلويزيون براي پر كردن اوقات فراغت كودكان و نوجوانان سراغ انيميشن هاي ژاپني مي رفتند. به خصوص كه در آن سال ها تلويزيون اساساً رابطه حسنه اي با محصولات بصري ژاپني داشت. سال ها از آن دوران گذشت و برنامه هاي صدا و سيما تحولات گسترده اي را تجربه كرد. چنانكه برنامه هاي مخصوص كودك و نوجوان هم چه به لحاظ كيفيت و چه از لحاظ كميت قابل مقايسه با سال هاي دهه شصت نيست. اگر در آن سال ها خط قرمزي به نام خشونت در پخش انيميشن ها وجود داشت حالا سال هاست كه اين خط قرمز اگر نخواهيم بگوييم وجود ندارد كه لااقل كمرنگ شده است. در ميان انبوه انيميشن هاي خارجي كه خيلي از آنها ترويج خشونت مي كنند و مبين فرهنگي جز آداب و سنن ايراني هستند، جاي خالي انيميشن هاي داخلي به شدت محسوس است.قبل از پرداختن به موضوع اهميت ندادن مسئولان سيما و سينما به مقوله انيميشن بايد نقبي به گذشته ها زد؛ به دهه چهل كه اولين تلاش هاي جدي سينماي انيميشن  ايران در آن دوران انجام شد. انيميشن  ايراني از ابتدا در كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان جان گرفت. فيلمسازان خلاقي در اين عرصه فعاليت كردند و انيميشن هايي ساختند كه در جشنواره هاي بين المللي مورد توجه قرارگرفتند. نكته اساسي اصرار مسئولان كانون پرورش فكري به ساخته شدن انيميشن هاي روشنفكرانه بود؛ انيميشن هايي كه نه براي كودك كه درباره كودك بودند. انيميشن هايي كه قرار بود فيلمساز در آنها حرف هاي مهمي را بزند؛ حرف هايي كه پذيرشش در تاب و تحمل كودك نبود. به اين ترتيب سينماي انيميشن ايران از همان ابتدا با نخبه گرايي شكل گرفت و هويت يافت. حاصل اين رويكرد ساخته شدن فيلم هايي به ياد ماندني از انيماتورهاي برجسته اي چون علي اكبر صادقي و نور الدين زرين كلك بود كه هنوز هم پس از سي سال، ارزش هاي هنري شان محفوظ مانده است. منتها فقدان برنامه ريزي براي ساخت انيميشن هاي پرمخاطب كه كودك ايراني را سرگرم كند، باعث شد تا همواره اين خلأ با نمايش كارتون هاي خارجي مرتفع شود. انيميشن هايي كه چه بخواهيم و چه نه، فرهنگ سازي مي كنند و خيلي از آنها اصلاً مناسب روحيه كودك ايراني نيستند. با اين توضيح شايد بهتر بتوان به ريشه يابي مشكل انيميشن هاي داخلي پرداخت و به سراغ آن سوي سكه رفت.در شرايطي كه مديران تلويزيون برخي كشورها به حمايت گسترده از انيميشن هاي داخلي مي پردازند و آخرين نمونه اش محدوديت پخش انيميشن هاي خارجي از سوي تلويزيون چين است؛ ما ميدان را كاملاً به توليدات بيگانه واگذار كرده ايم.با توجه به هزينه هاي بالاي توليد انيميشن،  جز با حمايت دولتي نمي توان به رونق اين فيلم ها اميدوار بود.بهترين جا براي حمايت هم تلويزيون است؛ تلويزيوني كه در چند شبكه برنامه هايي براي كودكان توليد مي كند و مي تواند حمايت جدي تري از توليد انيميشن هاي داخلي به عمل آورد.
***
وحيد نصيريان- از كارگردانان فعال در عرصه انيميشن - معتقد است: توليدات انيميشن ايران
به هيچ وجه قابل مقايسه با توليدات كشور چين نيست. او در اين باره مي گويد: كشور چين در توليد انيميشن برنامه ريزي مدون دارد به حدي كه ديگر نيازي به پخش انيميشن هاي خارجي ندارد و حتي توليدات داخلي را در سينماها نيز نمايش مي دهد. البته اين اتفاقي است كه طي ده سال اخير رخ داده و قطع نشده، اما در ايران مشكل ما اين است كه فقط نوك دماغ مان را مي بينيم. اين وضعيت در عرصه نشر و سينما هم وجود دارد و به همين دليل هنوز جواب نگرفته ايم. اگر بتوانيم در عرصه تلويزيون و سينما رقابت را قوي تر كنيم آن وقت است كه حرفي براي گفتن داريم. طبيعتاً تماشاگر فعلي چه چيني، چه آمريكايي و چه ايراني به تلويزيون بسنده نمي كند. كودكان و نوجوانان ما به راحتي به شبكه هاي ماهواره اي دسترسي دارند و آن وقت يك مشكل تازه اي كه ايجاد مي شود، زبان است. يعني بچه هاي ما انيميشن  را با زبان هاي آلماني و انگليسي و... مي بينند و زبان  مان هم به خطر مي افتد. ما بايد تعادل را در هر جهتي حفظ كنيم، بايد ديد در شرايط فعلي توليدات انيميشن چقدر است و چقدر سرمايه گذاري مي كنيم.
نصيريان معتقد است انيميشن سازان ايراني در حد توان، تلاش خود را به كار مي گيرند اما به خاطر برخي محدوديت ها، به نتيجه نمي رسند. او در اين باره مي گويد: توليد انيميشن بسيار هزينه بر است و بستر فرهنگي نامعقولي در اين جريان وجود دارد. كشورهاي خارجي خريدار انيميشن هاي ايراني نيستند، اما چرا بايد سطح انيميشن ايراني تا اين حد پايين باشد؟
در مقطع زماني فعلي برنامه ريزي ها مدون و اتفاقات مشخص و مبرهن نيست. اينكه چين چه مي كند به ما مربوط نيست، چون آنها در مقابل ژاپن و كره قرار دارند و رقابت  سنگيني را با هم نژادهاي فرهيخته خود آغاز كرده اند به اضافه اينكه نيروي كار ارزان و بي نظيري دارند و به شدت تابع كارهاي تيمي هستند. آنها در همه صنايع از ديگران جلو افتاده اند و در عرصه هاي فرهنگي نيز سيطره فرهنگ و تفكر دارند و موفق مي شوند. اما ما نمي توانيم از آنها الگوبرداري كنيم چون در كارهاي تيمي به شدت ضعيف هستيم.ايراني ها حتي در ورزش هاي انفرادي نيز موفق تر از ورزش هاي تيمي هستند يعني در سطح جهاني كشتي ايران از فوتبالش بهتر است، اينها در شعر و نقاشي و موسيقي ما نيز مصداق دارد.اگر بتوانيم جريان هاي فرهنگي را تقويت كنيم، قطعاً موفق تر عمل خواهيم كرد.اين كارگردان در مورد نقش تلويزيون در حمايت از انيميشن معتقد است: تلويزيون يك تريبون بسيار عالي است و حمايتش از هر جرياني مطمئناً موفقيت آميز است. اما متأسفانه تلويزيون ايران در بخش انيميشن تنها از افراد خاصي حمايت مي كند. تنها انيميشن هاي ايراني كه از اين رسانه پخش مي شود، انيميشن هاي كودكانه هستند. متأسفانه انيميشن هاي فرهيخته و مستقل، تهيه كننده دولتي ندارند و در خانه با امكانات كم و حتي با كامپيوترهاي خانگي ساخته مي شوند. اينها اگر حمايت شوند مطمئناً در ادامه اشتغال زايي مي شود. تلويزيون در عدم حمايت از انيميشن ها، هيچ دليل مستدل و قانوني و چارچوب مشخصي ندارد. ايران مهد داستان ها و اسطوره هايي است كه همگي شان قابليت تبديل به انيميشن را دارند، اما انيميشن هاي خاصي كه از تلويزيون پخش مي شود داستان هاي خاصي دارند.
در جشنواره فيلم هاي انيميشن كه هر دو سال يك بار برگزار مي شود، شايد حدود هزار فيلم از داخل كشور شركت مي كنند كه تقريباً 300 فيلم از آن ميان به جشنواره راه مي يابند و باز از بين آنها حدود 15 فيلم جايزه مي گيرند، اما تلويزيون ايران همين تعداد محدود را هم براي پخش خريداري نمي كند. متأسفانه تا زماني كه تلويزيون ما از اين جريان حمايت نكند، آينده انيميشن  ايراني قابل پيش بيني نيست. اگر سرمايه گذاري شود حتي مي توانيم فيلم هاي سينمايي انيميشن توليد كنيم و به بازدهي برسيم تا در انتها استقلال به وجود بيايد و اين جريان، مثل ساير جريان ها ملي شود و مسئولين فكري بكنند و قطعاً تلويزيون ما در جهت دادن به اين جريان مي تواند نقش اساسي ايفا كند.
بهروز يغمائيان- ديگر انيماتور فعال- معتقد است: چين با تكيه بر پشتوانه قوي خود، توليدات داخلي را افزايش مي دهد و قطعاً ديگر نيازي به انيميشن هاي خارجي ندارد. او در اين باره مي گويد: كشور ما چنين پتانسيلي ندارد و زمان زيادي لازم است تا بتوانيم در اين راه هزينه كنيم چون قطعاً با دست خالي نمي توانيم بجنگيم. كودكان و نوجوانان برنامه مي خواهند اما توليدات داخلي ما در اين حد نيست.
حجم توليد ات داخلي اندك است. تصور كنيد سالي بين دو تا سه هزار دقيقه انيميشن توليد مي شود كه ميانگين  آن روزي حدود ده دقيقه است. مطمئن باشيد تلويزيون ايران در حال حاضر دليلي براي عدم پخش توليدات داخلي ندارد. شما نمي توانيد كارهاي تجربي دانشجويي و اپيزودي كه تايم كوتاهي دارد را به عنوان مجموعه از تلويزيون پخش كنيد. تلويزيون، خوراك معيني دارد و مطمئناً فيلم هاي دانشجويي و كوتاه را براي پخش انتخاب نمي كند. انيميشن اگر به صورت مجموعه باشد و با فرم و هدف مخصوصي ساخته شده باشد قابليت پخش از رسانه سيما را دارد. يغمائيان معتقد است كه تلويزيون ايران در حد توان خود از توليد انيميشن حمايت مي كند. او مي گويد: بودجه تلويزيون در اين زمينه محدود است و قطعاً پربار نيست اما خوشبختانه روز به روز بهتر مي شود. از نظر رقم توليد و اختصاص هزينه ها، تلاش هاي خوبي در حال انجام است و قطعاً نتايج خوبي به دست مي آيد.وسعت توليد انيميشن در ايران، در حال حاضر به اندازه خودمان خوب است و ما به اندازه خودمان حرف براي گفتن داريم. ما به اندازه تلاش و امكانات خود حرف داريم، پس نبايد قياس مع الفارق بكنيم. شما انتظار نداشته باشيد ايراني ها شرك توليد كنند. با كدام بودجه و كدام عوامل انساني، اين اتفاق بيفتد؟چين توليد انبوه دارد، بودجه و انيماتور دارد اما جمع دست  اندركاران انيميشن در ايران، به سيصد نفر هم نمي رسد. اگر نيروي انساني و به دنبال آن بودجه تقويت شود، شايد روزي به پاي چين برسيم. قطعاً اختصاص بودجه بيشتر به گروه هاي كاري و شركت هاي قوي و فعال توليدكننده و حمايت از آنها در پيشبرد اين هدف مؤثر است.

چهره ها
ضياالدين دري
طلسم كلاه پهلوي را شكست
011877.jpg
دري بالاخره طلسم كلاه پهلوي را شكست. و با طي كردن سه سال پيش توليد اين مجموعه، نوعي ركورد در اين زمينه از خود به جا گذاشت. در اين مدت بارها خبر كليد خوردن قريب الوقوع كلاه پهلوي به گوش مي رسيد و كمي بعد خبر مي رسيد كه شروع فيلمبرداري به آينده موكول شده است. ماجرا آنقدر طولاني شده بود كه عده اي مي گفتند طلسم اين مجموعه هرگز گشوده نخواهد شد. با تمام اينها كلاه پهلوي چندي پيش كليد خورد و تا كنون چهار سكانس كار مقابل دوربين رفته است. دري اين روزها در خيابان دكتر شريعتي مشغول گرفتن نماهاي منزل زرين تاج خانم يكي از شخصيت هاي محوري كلاه پهلوي است.
كلاه پهلوي يكي از طرح هاي قديمي دري است كه او آن را پيش از مجموعه كيف انگليسي نوشته بود. در پي موفقيت كيف انگليسي ، دري تصميم به ساخت سريال كلاه پهلوي گرفت؛ سريالي كه يكي از پرهزينه ترين كارهاي سيما در سال هاي اخير به شمار مي رود و همين نكته باعث طولاني  شدن مراحل توليدش شد. كلاه پهلوي توسط محمدرضا تخت كشيان تهيه مي شود و محصول گروه فيلم و سريال شبكه اول است. از انبوه بازيگران اين مجموعه تاريخي، تاكنون ماه چهره خليلي، بهاره افشار،
جمشيد شاه محمدي، گلشيفته فراهاني، آناهيتا نعمتي، رضا فياضي و اميرعلي دانايي مقابل دوربين رفتند. مجري طرح، برنامه ريز و انتخاب بازيگر اين مجموعه را محمدرضا شريفي نيا برعهده دارد.
مهدي فخيم زاده
بي صدا از سر گرفته شد
011907.jpg
در حالـــــي كه تصويربرداري بي صدا كار تازه مهدي فخيم زاده متوقف شده بود، با عوض شدن تهيه كننده توليد اين مجموعه دوباره از سر گرفته شد. قبلاً محمد مسعود تهيه كنندگي اين سريال را برعهده داشت و حالا فخيم زاده علاوه بر كارگرداني، مسئوليت تهيه را هم بر عهده دارد.
بي صدا در روال كارهاي اخير فخيم زاده مجموعه اي پليسي است و قرار است در سيزده قسمت از شبكه دوم سيما روي آنتن برود. فخيم زاده چهار سال پيش با مجموعه خواب و بيدار به توفيقي قابل توجه در جذب مخاطب دست يافت. اتفاقي كه در حس سوم مجموعه بعدي فخيم زاده چنان كه بايد، تكرار نشد. فخيم زاده كه در اين سال ها بيشتر در سيما فعاليت داشته تا سينما در بي صدا از بازيگراني چون محمد صادقي، ليلا برخورداري، سارا خوئيني ها، انوشيروان فاطمي و فريبا كوثري استفاده مي كند. او اميدوار است اين مجموعه پليسي توفيق خواب و بيدار   را تكرار كند.
بهناز جعفري
حضور در تصادف
011910.jpg
جعفري به تازگي بازي در تله فيلم تصادف را آغاز كرده است. بهناز جعفري در تصادف يكي از نقش هاي محوري را بازي مي كند. فيلم ماجراي يك سانحه رانندگي است كه باعث مي شود زندگي سه خانواده به هم گره بخورد؛خطي آشنا كه تا اندازه اي يادآور فيلم تقاطع ابوالحسن داودي نيز هست. منوچهر هادي كارگردان جوان تصادف با اين فيلم نود دقيقه اي دومين كارش را در عرصه ساخت فيلم بلند تلويزيوني را تجربه مي كند.بهناز جعفري كه شاخص ترين بازيگر اين تله فيلم است در تصادف با كامبيز كاشفي، فريده سپاه منصور و سينا رازاني همبازي است. اين بازيگر كه بيشتر در توليدات جريان خاص سينماي ايران حضور مي يابد، چندي پيش باغ هاي كندلوس را بر پرده داشت. گويا برنده سيمرغ بلورين بهترين بازيگر زن بيستمين جشنواره فيلم فجر، پس از پايان حضورش در تصادف ، بازي در يك سريال را آغاز خواهد كرد.
حسين قناعت
كارگرداني قلب تقسيم شده
011913.jpg
قناعت از جمله كارگرداناني است كه به تناوب در سينما و تلويزيون مشغول فعاليت است. حسين قناعت كه چاي نت او هنوز به نمايش عمومي درنيامده  است.
دستيار سابق رسول ملاقلي پور اين روزها در تدارك كليد زدن فيلم تلويزيوني قلب تقسيم شده است. حضور هيچ چيزي از مضمون اين فيلم منتشر نشده و قناعت در حال انتخاب عوامل پشت و جلوي دوربين آن است.
قلب تقسيم شده توسط عليرضا رئيسيان تهيه مي شود كه اولين تجربه تهيه كنندگي اين كارگردان سينما در تلويزيون نيز محسوب مي شود.
رئيسيان قصد دارد يك مجموعه فيلم تلويزيوني را تهيه كنندگي كند كه قلب تقسيم شده اولين تله فيلم اين مجموعه است.قناعت در حالي تله فيلم قلب تقسيم شده را مقابل دوربين مي برد كه چند ماه پيش سريال كارآگاه لطفي   را روي آنتن داشت.

خاطرات يك رودخانه در شبكه 2
رودخانه خاطرات
011904.jpg
كيكاووس زياري- قصه كتاب هاي پرفروش و پر خواننده هميشه جذابيت خاصي براي صنعت سينما داشته است. هم كمپاني هاي فيلمسازي و هم فيلمسازان علاقه خاصي به برگردان سينمايي نوشته هاي ادبي دارند. برخي از اين اقتباس ها مورد توجه تماشاگران قرار گرفته و تبديل به آثاري پرفروش مي شوند و برخي خير. رودخانه خاطرات ساخته رابرت ردفورد در دسته دوم قرار مي گيرد. با اين حال منتقدين فيلم را يك كار باارزش ارزيابي كردند. ردفورد هم مثل كلينت ايستوود بازيگري است كه كارگرداني را دوست دارد. ايستوود طي سالهاي اخير- و در اوج دوران كهنسالي- تبديل به يك فيلمساز مطرح شده است و شايد قرار است كه مشابه همين اتفاق براي ردفورد هم رخ بدهد.
كتاب درام و شرح حال گونه نورمن مكلين آنقدر جذابيت داشت كه ردفورد را وسوسه كند تا آن را به صورت يك فيلم سينمايي كارگرداني كند. قصه كتاب درباره دو برادر به نام نورمن (خود نويسنده كتاب با بازي كريگ شيفر) و پل (با بازي برادپيت) است كه در منطقه كوهستاني و سرسبز مونتانا بزرگ مي شوند. در حالي كه يكي از اين دو روحيه اي شورشي دارد و عليه پدر خانواده موضع گيري مي كند، دومي بسيار آرام است. نكته مشترك در اين دو برادر عشق شان به ماهي هاي پرنده داخل آب رودخانه است.در حقيقت اين ماهي هاي پرنده و تلاش آنها براي زندگي دستمايه اصلي قصه فيلم است. در عين حال طرز شكار اين ماهي ها ويژه است و كسي كه مي خواهد آنها را بگيرد بايد خيلي دقيق عمل كند. اگر آدم بتواند كار شكار ماهي هاي پرنده را درست انجام دهد، مي تواند به راحتي بر رودخانه مسلط شود و به كشف تازه اي از خودش، رودخانه و ماهي ها برسد. در چنين شرايطي ماهيگير بدون آنكه زمان را از دست بدهد مي تواند كارش را به درستي انجام دهد. در يك كلام اگر آدم بتواند اين موضوع را درك كند و رودخانه را بشناسد، ماهي ها و تمام چيزهايي كه در اطراف رودخانه وجود دارند، به صورت يك نعمت ويژه خداداده در خدمت و اختيار آدمي قرار مي گيرند. طي كردن بقيه راه در اين شرايط كار دشواري نيست.آنچه گفته شد حكم يك خاطره جذاب كودكانه از دوران طفوليت يك زندگي وسترني را دارد كه اولين بار حدود بيست سال قبل در كتابي كه نورمن مكلين نوشت، مورد بحث و بررسي قرار گرفت. مكلين زماني آغاز به كار نگارش خاطرات قديمي خود كرد كه با درجه پروفسوري از دانشگاه شيكاگو بازنشسته شد. آنچه او در كتابش آورد قصه اي بود كه پدرش برايش تعريف كرده بود و او تلاش داشت تا اين قصه را به رشته تحرير درآورد. زماني كه كتاب منتشر شد خود مكلين هم انتظار موفقيت زيادي را براي آن نداشت. اما كتاب او سريعاً خوانندگان زيادي پيدا كرد و چند بار تجديد چاپ شد. آدم هاي مختلفي- با روحياتي متفاوت- خواننده اين كتاب بودند و هر يك از آنها چيزهاي متفاوتي از اين كتاب آموختند. براي بسياري كتاب چيزي شبيه قصه معروف هكلبري فين بود.
نسخه سينمايي ردفورد از كتاب مكلين تلاش دارد تا نوع نگاه و زبان قصه اي وي را در خود حفظ كند. خود وي در فيلم در نقش راوي ظاهر شده و روايت قصه را به عهده دارد. بسياري از منتقدين اين عمل ردفورد را تحسين كرده و گفتند خيلي خوب شد كه فقط صدايش در فيلم شنيده مي شود و خودش در آن بازي ندارد. با اين حال در طول فيلم ما نمي توانيم به سادگي حوادث و وقايع را همان گونه كه اتفاق مي افتد ببينيم. در تمام طول فيلم به ما يادآوري مي شود كه اين صحنه ها خاطراتي از يك گذشته دور هستند. مؤلف كتاب كه كاراكتر اصلي قصه فيلم هم هست، دوراني از زندگي اش را با مشكلات خاصي طي كرده و حالا تلاش دارد درس هايي را كه از اين مشكلات گرفته، مورد بحث و بررسي قرار دهد.صحنه هاي فيلم در لوكيشن هايي فيلمبرداري شده كه حال و هواي يك ايالت وسترني در يك گذشته نه چندان دور را به خوبي القا كند. فاصله بين شهر و روستا هم خيلي خوب در فيلم به تصوير كشيده شده است. اگر بينندگان فيلم قصه كتاب مكلين را خوانده باشند، به راحتي متوجه اين نكته مي شوند كه برگردان چنين نوشته اي به يك كار سينمايي چقدر سخت است. در حقيقت قصه كتاب فقط حكم يك راهنما را دارد و بخش اعظم حوادث قصه در لايه زيرين سطحي قرار دارد كه گويي هيچ چيزي در آن اتفاق نمي افتد.
ردفورد و همكار فيلمنامه نويس او ريچارد فريدنبرگ به خوبي مي دانستند كه اكثر حوادث و اتفاقات در زندگي واقعي هر كسي اتفاقي يا پيش بيني نشده است. در چنين احوالي ما به هيچ وجه توانايي آن را نداريم كه با تقدير خود بجنگيم يا آن را به صورت ديگري درآوريم. آنها با چنين ديدگاهي قصه
فيلمنامه را نوشته اند. فيلمنامه فيلم درس هايي را كه مكلين از زندگي گرفت نشان مي دهند و تماشاچي مي بيند كه او در مواجهه با اتفاقاتي كه در زندگي اش مي افتد چگونه رفتاري در پيش مي گيرد و چه عكس العملي نشان مي دهد. مكلين در تند باد حوادث غيرقابل پيش بيني پيش روي خود با صداقت و شهامت برخورد مي كند. فيلم هم مي تواند پيام خود را در اين رابطه به گوش بيننده برساند و احساسات او را درگير خويش كند.جيمز براردنيلي منتقد سينما در نقد خود بر رودخانه خاطرات مي نويسد: فيلم قصه اي ساده و تيپيكال درباره يك خانواده اهل مونتانا در اوايل قرن بيستم است و زندگي دو برادر از كودكي تا بزرگسالي را دنبال مي كند. فيلمبرداري فيلم- با مديريت فيلپ روسلت- يكي از بهترين فيلمبرداري هاي سال است. فيلم از آن دسته كارهايي است كه به شدت زيبا و چشم نواز فيلمبرداري شده است. ردفورد در فيلم توجه ويژه اي به جزئيات داشته و همين مسأله به فيلم اصالت ويژه اي مي دهد. لحن شوخ بعضي صحنه ها كاملاً در خدمت كاراكترها و خط اصلي قصه فيلم است. يكي از بهترين عناصر فيلم رومانس تأثيرگذار و قابل درك آن است كه در طول ماجرا خيلي خوب و درست گسترش پيدا مي كند. فيلم احساساتي (نه در مفهوم پيش پا افتاده آن)، جذاب و شيرين و تأثيربرانگيز است.

بازي
Marvel Nemesis
سيستم:PS2
سبك: اكشن
011901.jpg
اين بازي هر چند روي PS2 كار چندان جالبي از آب در نيامد اما نسخه PSP آن كار جالب تري بود. در اين بازي شما تقريباً تمامي شخصيت هاي مشهور سري هاي كارتوني كميك را داريد كه در تورنمنتي برابر هم قرار مي گيرند.
مبارزات به صورت تك به تك برگزار مي شوند. كنترل بازي يك ايراد بزرگ دارد و آن هم عدم مجاورت دكمه هاي قفل كردن هدف روي حريف و ضربه است، به اين صورت كه شما نمي توانيد در آن واحد هم روي حريف تمركز كنيد و هم ضربه وارد كنيد، اما باز هم بعد از كمي تمرين مي توانيد حركات را به خوبي انجام دهيد. همه آن چيزي كه در صفحه مي بينيد قابل انهدام هستند ولي مي توانيد از تمام وسايل براي حمله و ضربه زدن به حريف استفاده كنيد.
هر يك از شخصيت ها قدرت ها و قابليت هاي مخصوص به خود را دارند. گرافيك بازي با وجود اينكه حالت كارتوني خود را حفظ كرده اما از جزئيات خوبي برخوردار است و در حد مطلوبي قرار دارد. براي نخستين بار است كه تمامي شخصيت هاي افسانه اي سري هاي كمپك شركت Marveler در يك بازي مقابل هم قرار مي گيرند. اين بازي تجربه جالبي در سبك مبارزات دو نفره است.

Me and my Katamari
سيستم:Psp
سبك: پلاتفورم
011898.jpg
امپراتور كازمس كه قدرت مطلق دنياي كاتاماري است به تعطيلات رفته و قصد دارد نيازهاي همه را برآورده سازد. در هر مرحله يكي از موجودات نزد شما آمده و از شما درخواستي دارد و شما بايد با جمع كردن مايحتاج برآورده شدن آن خواسته با كاتاماري خود، خواسته را اجابت كنيد. دنياي كاتاماري بسيار شاد و مفرح طراحي شده. فلسفه اين بازي از يك ايده جالب گرفته شده است. شما موجود كوچكي هستيد كه يك شيء گوني مانند كاتاماري در مقابل خود داريد.
با غلتاندن اين شيء مشاهده مي كنيد كه همه چيز (متناسب با كاتاماري) به آن مي چسبد. شما در هر مرحله بايد با كاتاماري خود در صحنه حركت كرده و اشياء مورد نياز را جمع آوري كنيد. در آخر مي بينيم، حجم كاتاماري چندين برابر حجم اوليه اش شده است. كنترل بازي روي نسخه PSP كمي گيج كننده است اما در كل اين بازي جزو عنوان هاي تفريحي و سرگرم كننده دسته بندي مي شود. اين بازي جزو بازي هاي بدون خشونت و كاملاً سرگرم كننده است.

نگاه
فيل در تاريكي
011916.jpg
در سال هاي اخير ساخت مجموعه هاي پليسي بيشتر در دستور كار كارگردانان سيما قرار گرفته است.
شايد بتوان دليل اين اتفاق را گل كردن فيلم ها و مجموعه هاي پليسي خارجي دانست كه با جلب اعتماد مخاطب موجب شدند در شبكه هاي مختلف سيما مجموعه هاي پليسي ايراني مقابل دوربين بروند.
مجموعه هايي كه اغلب تقليدي از سريال هاي پليسي خارجي هستند. به همين خاطر است كه سرنخ كيومرث پوراحمد همچنان يك اتفاق در ساخت سريال هاي پليسي محسوب مي شود. چيزي كه به سرنخ تعين مي بخشد و جايش در ديگر مجموعه هاي پليسي سيما خالي است تصويري ملموس و پذيرفتني از پليس ايراني است. چنانكه ضعف در روايت داستاني معمايي و فضاسازي خام و ناپرورده همچنان پاشنه آشيل مجموعه هاي پليسي ايراني است. در اين زمينه برخي از كارهاي پرهزينه سيما، حتي از فيلم هاي رده ب تلويزيون آلمان (كه به كرات روي آنتن مي روند) هم فاصله زيادي دارد.شايد مشكل اصلي از اين جا ناشي شده باشد كه ما سنت ساخت فيلم ها و مجموعه هاي پليسي نداشته ايم و هر وقت هم به سمت اين نوع آثار رفته ايم تنها به گرته برداري از نمونه هاي غربي پرداخته ايم.فيلم ها و مجموعه هاي پليسي غربي از پشتوانه اي غني در ادبيات داستاني برخوردارند. چنانكه فيلم نوآر محصول بلافصل داستان هاي پليسي نويسندگاني چون دشيل همت، ريموند چندلر و ميكي اسپيلن بود، در حالي كه سينما و تلويزيون ما از چنين پشتوانه اي بي بهره اند.
به همين خاطر است كه ادبيات داستاني ما نمونه اي چون فيل در تاريكي نوشته قاسم هاشمي نژاد هنوز تكرار نشده است و حتي برخي از نويسندگان شاخصي كه در اين زمينه طبع آزمايي كرده اند، به الگوبرداري از داستان هاي غربي پرداخته اند.

شهر تماشا
اجتماعي
ادب و هنر
اقتصادي
دانش فناوري
بـورس
زادبوم
حوادث
بين الملل
سياسي
سلامت
شهري
دانش
ورزش
صفحه آخر
همشهري ضميمه
|  اجتماعي   |   ادب و هنر   |   اقتصادي   |   دانش فناوري   |   بـورس   |   زادبوم   |   حوادث   |   بين الملل   |  
|  سياسي   |   شهر تماشا   |   سلامت   |   شهري   |   دانش   |   ورزش   |   صفحه آخر   |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   شناسنامه   |   چاپ صفحه   |