چهارشنبه ۸ شهريور ۱۳۸۵ - سال چهاردهم - شماره ۴۰۷۲ - Aug 30, 2006
متهم به قتل مامور يگان ويژه در دادگاه :
نفهميدم چگونه به پليس شليك كردم
جوان متهم پس از وقوع حادثه، پيكر نيمه جان مامور انتظامي را به داخل خودرو كشاند و پس از انتقال به بيمارستان، به همراه همسرش به رشت فرار كرد
014136.jpg
گروه حوادث - مهديه مصطفايي: جوان جنايتكاري كه هنگام فرار، يكي از افسران پليس را به شهادت رسانده بود، صبح ديروز در جلسه محاكمه مدعي شد متوجه شليك مرگباربه افسر پليس نشده است.
به گزارش همشهري، رسيدگي به اين پرونده شامگاه 29 ارديبهشت 84 در پي گزارش شهادت يك مامور يگان ويژه به نام غلامرضا سبزواري در كيلومتر 8 جاده مخصوص كرج در دستور كار پليس جنايي تهران قرار گرفت. كارآگاهان پليس در بازجويي اوليه از شاهدان حادثه دريافتند بعد از توقف يك خودرو پرايد مشكي رنگ كه چند سرنشين جوان داشت ، از داخل آن قمه و چاقو و يك اسلحه پلاستيكي كشف شد اما هنگامي كه ماموران قصد بازرسي بدني از سرنشينان خودرو را داشته اند، يك نفر از آنها كه جوان قوي هيكلي بود اقدام به فرار كرد و در يك تعقيب و گريز كوتاه پس از  برداشتن اسلحه يكي از ماموران ، اقدام شليك كرد و مأمور پليس را به شهادت رساند.
با آغاز بررسي هاي پليسي درباره اين جنايت، مشخص شد جوان متهم پس از وقوع حادثه، پيكر نيمه جان مامور انتظامي را به داخل خودرو كشاند و پس از انتقال به بيمارستان، به همراه همسرش به رشت فرار كرد .
تسليم بعد از 2 ماه فرار
با فرار آرش، كارآگاهان پليس بررسي هاي گسترده اي  را براي دستگيري وي آغاز كردند اما در حاليكه با گذشت دوماه تحقيقات پليسي براي دستگيري وي بي نتيجه مانده بود، وي بيست و نه تيرماه با مراجعه به پليس خودش را تسليم كرد. با اعترافات متهم به ارتكاب جنايت و صدور كيفرخواست ،روز گذشته قضات شعبه 71 دادگاه كيفري استان تهران به بررسي پرونده اين متهم براي صدور راي نهايي پرداختند .
در اين جلسه كه به رياست قاضي عزيز محمدي و چهار قاضي مستشار دادگاه ( رحيمي، شهرابي فراهاني ، عبداللهي و سليماني ) برگزار شد، پس از بيان كيفرخواست از سوي قاضي دلداري بعنوان نماينده دادستان ، اولياي دم از دادگاه درخواست قصاص كردند. متهم هنگاميكه در جايگاه دفاع قرار گرفت ، خطاب به قضات دادگاه گفت: من قصد كشتن مامور پليس را نداشتم، اما وقايع به نحوي رخ داد كه حادثه تلخ به وقوع پيوست.
وي در پاسخ به سئوال قاضي مبني بر اينكه چطور با مامور نيروي انتظامي درگير شدي گفت: هنگامي كه من و دوستانم را دستگير كردند، من از وجود اسلحه  قلابي و قمه  در داخل خودرو بي اطلاع بودم. براي همين چون نمي خواستم بي دليل مقصر شناخته شوم فرار كردم. يكي از افسران پليس به دنبال من آمد و در هنگام تعقيب من شروع به فحاشي كرد. بعد از چند دقيقه دويدن ايستادم و رو به سمت وي كردم. او اسلحه اش را به سمت من گرفت تا مرا بزند. آرام آرام به سمت او رفتم. او در حاليكه عقب عقب مي رفت، داخل جوي آب افتاد و سرش به لبه  جوي خورد كه در اين هنگام من اسلحه اش را برداشتم و به سمت خودرو رفتم.
وي در ادامه  اظهاراتش گفت: در حال رفتن به سمت ماشين بودم كه ديدم خودروي پرايد با سرعت و دنده عقب به سمت من مي آيد. فكر كردم دوستانم هستند اما ناگهان افسر پليس از خودرو پياده شد و به سمت من آمد. اسلحه اش را سمت من گرفت. من هم اسلحه ام را به سمت او گرفتم. او يك ضربه محكم با اسلحه به سرم كوبيد، من كاملا گيج شدم. در آن لحظه نفهميدم چگونه او تير خورد. از من خواست او را به بيمارستان ببرم. وي را سوار ماشين كردم و تا نزديكي هاي بيمارستان رساندم و از ترسم فرار كردم.
متهم در پاسخ به اين سئوال كه اگر در گير نمي شدي اين اتفاقات نمي افتاد گفت: نمي دانم چرا اين حادثه اتفاق افتاد شايد شرايط بر من غالب بود.
من شاهد شليك ها بودم
در ادامه  جلسه  دادگاه، يك افسر راهنمايي و رانندگي نيز به عنوان شاهد در جايگاه قرار گرفته و در توضيح ماجرا گفت: در جاده مخصوص كرج در حال حركت بودم كه ناگهان ديدم خودروي پرايدي با سرعت دنده عقب مي آيد. در فاصله  50 متر از او ايستادم. مقتول با اسلحه پياده شد. آرش نيز از پياده رو با اسلحه به سمت او آمد. روبه روي هم ايستادند. مقتول از آرش خواست تا اسلحه اش را بياندازدكه بعد از لحظاتي درگيري، آرش يك تير به سمت مقتول شليك كرد؛ به نحوي كه او به حالت نيم خيز نشست. در همان لحظه متهم بار ديگر شليك كرد.
متهم سپس مقتول را بلند كرد و به داخل ماشين برد. مقتول در خودرو را قفل كرد و آرش براي وارد شدن به خودرو مجبور شد شيشه سمت راست را بشكند. ما سعي كرديم مانع فرار او شويم اما او تير هوايي شليك كرد و ما نتوانستيم او را دستگير كنيم.

سردار زارعي خبر داد:
كاغذهاي اسكناس عراقي، چك هاي مسافرتي جعلي شد
014139.jpg
گروه حوادث- اعضاي يك باند كه با ورود كاغذ اسكناس از عراق، 120ميليون تومان تراول چك را جعل كرده بودند، هنگاميكه قصد توزيع آن در بازار را داشتند توسط ماموران پليس استان تهران دستگير شدند.
سردار رضا زارعي فرمانده انتظامي استان تهران ، درباره دستگيري اعضاي اين باند گفت: اواخر سال گذشته، به كارآگاهان پليس اسلامشهر گزارش داده شد فردي با معرفي خود به نام «سعيد ـ ك» اقدام به توزيع تراول چك هاي جعلي بانك ملي در بين كسبه اين شهرستان كرده است.
در بررسي هاي صورت گرفته، مشخص شد، تراول چكهاي جعلي توسط اعضاي يك باند حرفه اي جعل و با استفاده از دستگاههاي مخصوص تهيه شده است.
با توجه به اهميت موضوع پس از تحقيقات ويژه و انجام يكسري اقدامات اطلاعاتي، 20 ارديبهشت ماه ، دو تن از اعضاي باند به نامهاي عباس و منصور شناسايي و دستگير شدند ، در بازرسي هاي انجام شده، ماموران موفق شدند از مخفيگاه «منصور»، دو جلد گواهينامه جعلي سفيد كه احتمالا براي نقد كردن چكها از آن استفاده مي شد را كشف كنند .
به اين ترتيب در بازجويي هاي فني و پليسي، متهمان اعتراف كردند كه تراول چكهاي جعلي را فردي به نام «مجيد ـ ف» به آنها داده است. به اين ترتيب مخفيگاه «مجيد» در اصفهان شناسايي و پس از اخذ نيابت قضايي، وي 27 خردادماه دستگير شد.
«مجيد» در بازجويي هاي فني و علمي پليس ضمن اعتراف به جعل و چاپ تراول  چكهاي جعلي بانك ملي، گفت: كاغذ مخصوص چاپ تراول چكهاي جعلي و دستگاههاي مورد نياز را توسط فردي به نام «باقر ـ پ» تهيه كردم و سپس با انتقال اين كاغذها به يك انبار متروكه در اسلامشهر كه پدر «منصور»، نگهباني آنجا را بر عهده داشت، اقدام به چاپ و برش تراول چكهاي جعلي مي كرديم.
مأموران «باقر» را نيز در يكي از شهرستانهاي آذربايجان غربي پس از چند روز تعقيب و مراقبت روز 29 مرداد ماه دستگير كردند.
به گفته سردار زارعي، با تحقيقات به عمل آمده از «باقر» مشخص شد كه وي كاغذهاي مخصوص اسكناس را در بازار مرزي عراق از يك تبعه اين كشور خريداري مي كرده است.
بنا بر بررسي هاي صورت گرفته اعضاي اين باند طي 6 ماه فعاليت مجرمانه موفق به جعل و توزيع 120 ميليون تومان تراول چك شده بودند كه بخشي از آنها تا كنون جمع آوري شده است.

اعتراف به قتل كارمند شهرداري منطقه 10
014133.jpg
014142.jpg
گروه حوادث – عامل قتل رئيس مركز حيات وحش شهرداري منطقه 10 تهران لب به اعتراف گشود و راز جنايت را فاش كرد.
ساعت 14 پانزدهم مرداد سعيد تاج بخش رئيس مركز حيات وحش شهرداري منطقه 10 سوار بر خودرو پژو خود وارد يكي از خيابان هاي فرعي منطقه اميرآباد شد. چند دقيقه بعد صداي شليك سه گلوله در فضاي خيابان اميرآباد پيچيد و پس از آن شاهدان دو مرد را ديدند كه دوان دوان از يك خودرو پژو دور مي شوند. سه گلوله در سينه و سر سعيد جاي گرفته بود و بدن خون آلودش بر روي صندلي خودرو در نبرد بين مرگ و زندگي رها شده بود. با گزارش موضوع به پليس، مأموران كلانتري 125 يوسف آباد در محل حاضر شدند و بدن نيمه جان سعيد به بيمارستان انتقال يافت.
كارآگاهان اداره يكم آگاهي تهران بزرگ در مراحل اوليه تحقيق دريافتند كه عامل شليك هاي خونين يكي از كارمندان پيمانكاري بوده است كه از مدتي قبل مزاحمت هاي بسياري را براي همسر سعيد ايجاد كرده بود. در بازجويي از همسر سعيد مشخص شد متهم فراري كه معين نام دارد از شش ماه قبل با يافتن شماره تلفن همراه اين زن با فرستادن پيام كوتاه برايش ايجاد مزاحمت كرده است و چند بار نيز سعيد با وي برخورد كرده و خواستار پايان دادن به مزاحمت هاي او شده بود، اما جوان مزاحم كه 25 سال سن دارد حاضر به خاتمه دادن به مزاحمت هاي خود نبود و در نهايت روز حادثه سعيد براي بحث درباره اين موضوع به محل حادثه رفته و ماجرا به نقطه سياه خود رسيد.
دستگيري متهم به قتل در پارك ساعي
چند روز بعد از اين حادثه، سعيد چشمانش را بر روي زندگي بست و با مرگ وي رسيدگي پرونده وارد مرحله تازه اي شد. اين بار كارآگاهان اداره يكم آگاهي با ترفندي خاص و با آموزش به همسر مقتول متهم به قتل را طي يك قرار صوري به پارك ساعي كشاندند و معين كه تصور مي كرد به هدف خود رسيده است، به محل قرار آمد غافل از اين كه در محاصره پليس قرار دارد. كارآگاهان با مشاهده وي وارد عمل شدند. اما متهم پا به فرار گذاشت و پليس براي دستگيري وي بعد از چند مرتبه دستور ايست دادن به ناچار پاي متهم را نشانه گرفته و وي روز 26 مرداد بازداشت شد. بعد از درمان معين بازجويي هاي پليسي از وي آغاز شد ولي معين منكر هرگونه ارتباطي با مرگ سعيد بود به اين ترتيب با دستور معاونت اداره آگاهي پرونده براي بررسي هاي تخصصي در اختيار كارآگاهان اداره دهم آگاهي تهران بزرگ قرار گرفت. روز گذشته متهم بعد از گذشت 11 روز از بازداشت با انجام تحقيقات علمي پليس جنايي لب به اعتراف گشود.
سرهنگ رجبي رياست اداره آگاهي تهران بزرگ ضمن اعلام اين خبر گفت: متهم در جريان بازجويي هاي پليس جنايي درخصوص انگيزه خود از قتل سعيد و نحوه وقوع اين جنايت گفت: روز حادثه سعيد از من خواست به محل حادثه بروم. مي دانستم كه احتمالا درگيري  بين ما به وجود مي آيد، به همين دليل از يكي از دوستانم كه يك مرد افغاني به نام گل آقا بود خواستم همراهم بيايد. چهار ماه قبل اسلحه لامايي را براي كشتن سعيد خريداري كرده بودم كه همراه خودم بردم. به محض رسيدن به محل حادثه، سعيد كه بسيار عصباني بود با من گلاويز شد در اين زمان يك تير به سينه سعيد شليك كردم ولي سعيد با وجود مجروح شدن باز هم مرا رها نمي كرد. خشمگين شدم و دو تير ديگر به سرش شليك كردم و همراه گل آقا فرار كردم. از آن به بعد خبرهاي مربوط به پرونده را تا روز دستگيري از طريق روزنامه ها پيگيري مي كردم. از طريق روزنامه فهميدم كه پليس به صورت گسترده اي در تعقيب من است، به اين خاطر كيف دستي كه حاوي سوئيچ خودرو مقتول و تلفن همراهش بود را به امانت نزد يكي از دوستانم گذاشتم. اسلحه را نيز در حوالي جاده ساوه رها كردم.

حوادث
اجتماعي
ادب و هنر
اقتصادي
دانش فناوري
بـورس
زادبوم
بين الملل
فرهنگ و آموزش
سياسي
شهر تماشا
سلامت
شهري
ورزش
صفحه آخر
همشهري ضميمه
|  اجتماعي   |   ادب و هنر   |   اقتصادي   |   دانش فناوري   |   بـورس   |   زادبوم   |   حوادث   |   بين الملل   |  
|  فرهنگ و آموزش   |   سياسي   |   شهر تماشا   |   سلامت   |   شهري   |   ورزش   |   صفحه آخر   |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   شناسنامه   |   چاپ صفحه   |