سه شنبه ۱۱ مهر ۱۳۸۵ - سال چهاردهم - شماره ۴۱۰۰ - Oct 3, 2006
گفت وگو با نماينده سينماي ايران در جشن جهاني سينما
اسكار به تماشاي نوعي ديگر از سينماي ايران مي نشيند
لادن خاقاني
001434.jpg
شايد خود پرتوي هم زماني كه كافه ترانزيت را مي ساخت پيش بيني نمي كرد كه اين فيلم تا اين اندازه مورد توجه قرار بگيرد. او كه در دهه شصت با ساخت فيلم هايي چون ماهي، گلنار و بازي بزرگان به سينماي كودك و نوجوان تمايل نشان داده بود، در دهه هفتاد كمتر فرصت كارگرداني پيدا كرد. در اين سال ها او بيشتر به نگارش فيلمنامه براي فيلم هاي جريان متفاوت سينماي ايران پرداخت و اصلاً به عنوان فيلمنامه نويس سينماي متفاوت شهرت يافت، به طوري كه هر فيلمسازي قصد ساخت فيلمي هنري داشت براي نگارش فيلمنامه به سراغ پرتوي مي آمد. در اين ميان مي توان به فيلم هاي دايره، من ترانه پانزده سال دارم، قطعه ناتمام و ايستگاه متروك اشاره كرد كه فيلمنامه شان توسط پرتوي نوشته شد.
اعتباري كه پرتوي به عنوان فيلمنامه نويس به دست آورد چنان بود كه كارگردان بودن او را هم به نوعي تحت الشعاع قرار داد. در همه اين سال ها، البته پرتوي روي فيلمنامه اي كار مي كرد كه آن موقع خانواده قهوه چي مرحوم نام داشت. فيلمنامه اي كه از همان ابتدا پرتوي قصد داشت خودش آن را بسازد و در نهايت هم كافه ترانزيت را بر اساسش كارگرداني كرد. فيلم، هم در جشنواره فجر و هم در جشن خانه سينما مورد توجه قرار گرفت، درزمان اكران هم با فروش قابل قبولي مواجه شد و حالا با انتخاب به عنوان نماينده سينماي ايران براي حضور در اسكار موفقيت تازه اي را كسب كرده است. پرتوي مي گويد به موفقيت فيلمش در اسكار اميدوار است.
* شانس كافه ترانزيت را براي موفقيت در اسكار چقدر مي بينيد؟
- به نظرم بخت خوبي دارد. به عنوان يكي از خوش شانسي هايي كه آوردم مي توانم به اين ماجرا اشاره كنم كه قرار بود براي نمايش فيلم و برگزاري جلسات مطبوعاتي سفري به آمريكا داشته باشم كه خوشبختانه به تعويق افتاد و مواجه شد با انتخاب فيلم براي شركت در رقابت هاي اسكار.
البته شرايط رقابت در اسكار از پيش تعيين شده نيست و ما نمي دانيم رقابت هاي امسال براساس چه ديدگاه و ضابطه اي است. يك سال فيلمي از تركيه و سال بعد فيلمي از قاره آفريقا به رقابت  هاي نهايي راه پيدا مي كند كه هر كدام ساختاري متفاوت دارند.
* فكر مي كنيد فيلم كافه ترانزيت گذشته از خصوصيات سينمايي، چه ابعادي از زندگي اجتماعي ايران را مطرح كرده كه مي تواند مورد نظر هيأت داوران آكادمي اسكار واقع شود؟
- نكته اي كه اميدوارم بيش از هر چيز ديده شود، نگاه انساني است كه سعي كردم در فيلم گنجانده شود و ديگر اينكه تلاش كرده ام كافه ترانزيت   دچار شعارزدگي نشود. به همين خاطر و در واقع براي جهانشمول كردن فيلم مليت هاي ديگري هم كنار شخصيت هاي اصلي قرار داده ام، مثلاً مرد يوناني كه به خواستگاري ريحان مي رود و يا دختر روس كه ريحان در قهوه خانه پناه مي دهد.
* و با تكيه بر اين نكات اميد داريد نگاه آكادمي به اين اثر، فراتر از نگاه سياسي باشد. درست است؟
- بله، البته آكادمي بسيار گسترده است و هميشه هم نمي توان در رأي هيأت داوران هماهنگي ديد. اما نمونه فيلم هايي كه نگاه غالب بر آنها تكيه بر مضامين انساني باشد كم نبوده اند. من اميدوارم فرصتي در آكادمي ايجاد شده باشد كه داوري ها از نگاه سياسي خارج شده و به سمت نگاه تفكربرانگيز بر آثار خارجي معطوف شده باشد.
* آيا زماني كه كافه ترانزيت را مي ساختيد گمان مي كرديد فيلم در مقايسه با آثار قبلي تان به لحاظ شيوه توليد و استفاده از سرمايه گذاران خارجي بتواند موفقيتي جهاني داشته باشد؟
- اميد داشتم كه فيلم ديده شود، در غير اين صورت سرمايه گذاران را به خطر نمي انداختم. مسئوليت هر كارگرداني در قياس با ريسكي كه سرمايه گذاران مي پذيرند سنگين تر است و بايد آينده نگر تر باشد. با اين حال در خلوت مي ترسيدم و از خودم مي پرسيدم آيا فيلم مي تواند با تماشاگران ارتباط برقرار كند؟
* كافه ترانزيت محصول مشترك ايران و فرانسه است. نقش پخش كننده خارجي را در كاميابي اثر در رقابت هاي جهاني چقدر مي بينيد؟
- اين مرحله، يعني كاميابي فيلم در آكادمي از دست پخش كننده خارج است. من فكر كردم اجازه بدهيم فيلم ما را به دنبال خودش بكشاند و با قابليت هايي كه دارد حاضر شود.
* و حرف آخر
- به هر حال اميدواريم كافه ترانزيت بتواند توجه اعضاي آكادمي را به خود جلب كند. يك اميدواري ديگر هم دارم و آن اينكه داوران اسكار امسال با نوع ديگري از سينماي ايران آشنا شوند.

بازي
Lego Star war's II
سيستم: PC/ PS2
سبك: پلاتفورم
001443.jpg
بعد از موفقيت چشمگير نسخه اول اين بازي جالب، سازنده تصميم گرفت از اين مجموعه يك سري سه قسمتي تهيه كند؛ اين شد كه بعد از مدتي، قسمت دوم اين بازي با عنوان The Origial Trilogy را روانه بازار كرد. در اين قسمت، شما داستان اپيزود چهارم سري جنگ ستارگان (كه ew Hope نام دارد) را دنبال مي كنيد. توالي ماجراها عين خود فيلم ساخته شده، تنها با اين تفاوت كه شما همه چيز را به صورت كمدي و با حالتي پلاتفورم گونه تجربه خواهيد كرد. سبك معماهاي داستان هم تقريباً با داستان فيلم هماهنگي دارد و البته بسيار هم متنوع از آب درآمده است. همه چيز با اين فضاي شاد و جذاب جور درآمده است و حال وهواي ديگري دارد. بازي، اگر چه ظاهر كودكانه اي دارد اما از جمله كارهاي بسيار درگيركننده و جذاب كنسولي به شمار مي آيد. در هر مرحله، شما با همراهي چند نفر از دوستانتان كارها را به پيش مي بريد و حتي مي توانيد در ميانه مراحل، بين ياران خود، سوئيچ كرده و برخي قسمت ها را با بعضي از آنها كه قابليت خاصي دارند به پيش ببريد. همه چيز در اين بازي به خوبي با فاكتورهاي دنياي Lego تبديل شده است. .

Just Cause
سيستم:Xbox/ PC
سبك: اكشن
001437.jpg
اين بازي به حدي به بازي هاي سري GTA شباهت دارد كه يكي از كپي كنندگان DVDهاي PS2 ، نام آن راGTA :Just Cause گذاشته است و در بازار اشتباهاً به نام GTA 6 معروف شده است. در اين بازي، شما نقش يك مأمور ويژه ايالات متحده را بازي مي كنيد كه در پي بحراني شدن وضع كشوري در آمريكاي جنوبي، براي جمع آوري اطلاعات و همكاري با ساير اعضاء تيم، وارد جزيره مي شود. ورود شما سكانسي بسيار جالب و هيجان انگيز است. شما با چتر و به حالت سقوط آزاد، وارد جزيره مي شويد. مأمور ما در بازي، يك جيمزباند به تمام معني و يك همه فن حريف تمام عيار است؛ از خلباني گرفته تا هدايت انواع خودروهاي دوچرخ، چهارچرخ و آبي، به همه آنها وارد و مسلط است. در حين رانندگي مي توانيد روي كاپوت ماشين يا روي سقف رفته و مثل بازي Persuit Force روي ماشين هاي ديگر بپريد.

owhere to ru
سيستم:PS2
سبك: اكشن
001446.jpg
اين نسخه، جديدترين عنوان سري Spy Huter است كه وارد بازار شده. بازي، ماجراي فيلمي  به همين عنوان با هنرمندي Rock است. شما در نقش Rock وارد يك ماجراي نيمه سياسي مي شويد. بازي، گرافيك نسبتاً خوب و در حد متوسطي دارد. در مأموريت هاي پياده، اين گرافيك بهتر به نظر مي رسد. دو تيپ مأموريت به صورت سوار بر ماشين و پياده در بازي گنجانده شده اند. در حالت سوار بر ماشين، شما خودرويي را هدايت مي كنيد كه علاوه بر مسلسل و موشك به چرخ هاي تيغه دار مجهز است و در نبرد با ساير خودروهاي دشمن در اكثر موارد به راحتي پيروز ميدان خواهد بود.
همچنين در حالت پياده هم غلبه بر حريف، كار دشواري به نظر نمي رسد. شما علاوه بر ضربات مشت و لگد، سالتوهاي جانانه اي مي توانيد روي حريف انجام دهيد. دو نوع مشت سبك و سنگين و چندين سالتوي زيبا با فيزيكي درگيركننده، حال و هواي بازي را از يك بازي معمولي چند پله فراتر مي برد.

نگاه
گفت و گوي تمدن ها
محدثه واعظي پور
مثل هميشه انتخاب نماينده ايران براي شركت در رقابت بزرگ اسكار با اما و اگر زيادي همراه بود. طبيعي است كه فيلم هايي كه در فهرست نهايي قرار مي گيرند تا از ميانشان يك فيلم انتخاب شود، مخالفان و موافقاني دارند و كاملاً قابل پيش بيني است كه پس از اعلام رأي هيأت انتخاب، عده اي اين گزينش را نپسندند. در سال هاي اخير سينماي ايران فيلم هاي مختلف از ژانرهاي متفاوتي را براي شركت در مراسم اسكار معرفي كرده، اما هيچ كدام از اين فيلم ها نتوانسته اند موفقيتي براي اين سينما به دنبال داشته باشند و هنوز هم افتخار سينماي ايران حضور بچه هاي آسمان در ميان 5 فيلم خارجي است و بس.
شايد نحوه انتخاب نماينده سينماي ايران براي حضور در اسكار يكي از دلايل عدم موفقيت فيلم ها در اين رقابت باشد. به نظر مي رسد بهتر است در چنين رقابت بزرگ و مهمي فيلم هايي را انتخاب كرد كه وجهه بين المللي دارند. فيلم هايي كه در فستيوال هاي خارجي (البته معتبر) درخشيده اند يا توانسته اند محافل سينمايي را متوجه خود كنند. قطعاً شانس چنين آثاري براي راه يافتن در فهرست 5 فيلم خارجي اسكار بيشتر است. شايد به اين دليل كه اين فيلم ها براي اعضاي آكادمي، شناخته شده هستند و افتخارات و جوايزي كه نصيب سازندگان اين آثار شده مي تواند برگ برنده اي برايشان باشد. از سوي ديگر مي توان فيلم هايي را براي حضور در اسكار معرفي كرد كه تهيه كننده يا پخش كننده خارجي دارند. از اين امتياز بزرگ نمي توان به سادگي چشم پوشي كرد. هر فيلمي از اين موهبت بهره مند نيست كه يك كمپاني معتبر خارجي در توليد و پخش آن سهيم باشد. اين كمپاني مي تواند در معرفي و تبليغ فيلم هاي ايراني در محافل سينمايي نقش پررنگي بازي كند و امكان نمايش اين آثار را در فستيوال هاي متعدد فراهم كند. ديده شدن يك فيلم كمك مي كند تا داوري درباره آن ساده تر صورت گيرد. طبيعي است كه اعضاي آكادمي نسبت به فيلم هايي كه توليد كننده يا پخش كننده معتبر و صاحب نامي دارند و در فستيوال هاي مختلف اكران شده اند، پيش زمينه ذهني بهتري خواهندداشت.
كافه ترانزيت محصول مشترك ايران و فرانسه است و مهم تر از اين، موضوعي انسان دوستانه و جهاني دارد. داستان فيلم در شهري مرزي مي گذرد؛ جايي كه مسافراني از كشورهاي مختلف به آن سر مي زنند. ريحان (فرشته صدر عرفايي) زني است كه علي رغم فضاي مردسالار و سنتي منطقه، كافه اي كوچك را مي گرداند. دستپخت او، مسافران را به آن كافه مي آ ورد. كافه ترانزيت   فقط تصوير محروميت، فقر و بدويت نيست. اگرچه داستان فيلم به تمام اين ها اشاره مي كند، اما قهرمان فيلم زني است مستقل كه با اتكا به اراده و قابليت هاي خودش در برابر سنت هاي پوسيده مي ايستد. ريحان تلاش مي كند به ديگران ثابت كند كه مي تواند زندگي خود و فرزندانش را اداره كند.
در فيلم به جز شخصيت هاي ايراني، يك زن و يك راننده خارجي هم حضور دارند. ريحان به زن، پناه مي دهد و از او مانند يكي از اعضاي خانواده اش مراقبت مي كند. راننده كه سال ها در جست وجوي عشق گمشده اش بوده به خاطر دستپخت خوب ريحان به كافه او مي آيد و پس از مدتي تصميم مي گيرد با او ازدواج كند. حضور اين شخصيت ها و رابطه  شان با ريحان، مي تواند يك امتياز مثبت براي كافه ترانزيت باشد. فيلمي كه دوستي و صلح اقوام و انسان ها را ترويج مي دهد. كافه محقر ريحان، جايي است براي پيوند آدم هاي غريب.اگرچه چهارشنبه سوري هم مي توانست نماينده شايسته اي براي سينماي ايران باشد و تصوير تازه اي از جامعه ايراني ارائه دهد اما به نظر مي رسد كافه ترانزيت براي شركت در مراسم اسكار گزينه مناسب تري است. گزينه اي كه نسبت به ديگر فيلم ها شانس بيشتري براي راهيابي به فهرست 5 فيلم خارجي اسكار دارد. سينماي ايران اميدوار است خاطره خوش نامزدي بچه هاي آسمان تكرار شود. كافه ترانزيت از اين منظر كه مضمون گفت وگوي تمدن ها را دستمايه قرار داده هم مي تواند شانس افزون تري براي موفقيت داشته باشد. هر چند كه در نهايت حرف اول و آخر را كيفيت آثار نمايندگان ديگر كشورها مي زند.

نگاهي به فيلم گرگ و ميش
راه و بيراه
001440.jpg
حميدرضا اميدي سرور- بيش از هر چيز و فارغ از بحث ضعف يا قوت گرگ و ميش بايد به اين نكته اشاره كرد كه در اين فيلم، گرايش هايي به دور از سينماي گيشه پسند به چشم مي خورد، چنان كه به نظر نمي رسد گرگ و ميش براي گيشه ساخته شده باشد؛ هر چند هيچ فيلمسازي را نمي توان يافت كه به سرنوشت تجاري فيلمش به هنگام ساخت آن بي توجه باشد. البته بگذريم از فيلمسازاني كه در شرايط خاص و احتمالاً با سرمايه هاي بادآورده كار مي كنند!
جعفري در گرگ و ميش سعي كرده به جاي توسل به كليشه هاي نخ نماشده سينماي تجاري، از شاخصه هاي ديگري استفاده كند و اگر به سمت گيشه هم قرار است برود، دست كم مسير آن، از راه هميشگي نباشد. اگرچه اين مسأله به تنهايي امتيازي براي هيچ فيلمي محسوب نمي شود، اما به هر حال در زماني كه همه به دنبال مايه هاي تضمين شده در گيشه هستند، اين رويكرد مي تواند قابل تأمل باشد.
عدم استفاده از بازيگران شناخته شده، پرهيز از حادثه پردازي هاي متداول، تمركز روي شخصيت ها و رابطه هايشان و سرانجام اهميت دادن به حركت دروني قصه از جمله مواردي هستند كه مي توانند مسير گرگ و ميش را از سينماي موسوم به بدنه جدا كنند.
***
گرگ و ميش فيلمي ستاره محور نيست و فيلمساز از بازيگران تازه كار و كم تجربه در اغلب نقش هاي اصلي استفاده كرده است. اين مسأله - آن هم در فيلمي كه به هر حال در دل سينماي متداول توليد شده - در نگاه نخست، جسورانه به نظر مي آيد اما اگر واقع بينانه به آن نگاه كنيم، در فيلمي با مجموعه شرايط گرگ و ميش ، بدل به پاشنه آشيل  شده است.
اول به اين دليل كه شاهد بازي هاي چندان خوبي از بازيگران نيستيم، ضمن اينكه با توجه به ويژگي ها و ساختار روايي فيلم و پرداختن به درونيات شخصيت ها و لزوم تمركز به رابطه ها، نياز به بازيگراني مسلط و توانمند، بيش از پيش حس مي شده است؛ اتفاقي كه لااقل دو بازيگر اصلي فيلم، توانايي انجامش را نداشته اند.
تم اصلي گرگ و ميش انتقام شخصي است كه در نهايت فيلمساز قرار است آن را به نتايج متفاوتي ختم كند. به همين خاطر، بر خلاف شروع فيلم كه نويد اثري حادثه پرداز را مي دهد، در ادامه ماجرا حادثه ها كيفيتي دروني به خود مي گيرند. انتقامي كه در شكل معمولي مي توانست به كشتن شخصيت منفي فيلم ختم شود، در سير تدريجي قصه به عملي دروني بدل شده و شخصيت اصلي فيلم ترجيح مي دهد با گذشت از انتقام، شخصيت منفي را در درون خود بكشد. اين ايده گرچه در ظاهر جالب توجه به نظر مي رسد، اما در فيلم به شكلي پذيرفتني به تصوير كشيده نشده است.
***
گرگ و ميش شروع خوبي دارد؛ از آن جنس شروع هايي كه مي تواند در ايجاد ارتباط و همراهي تماشاگر با يك فيلم، موثر عمل كند و در واقع به عنوان نقطه عطفي پرهيجان، مخاطب را در انتظار اتفاقات بعدي نگه دارد؛ به خصوص اينكه نقطه عزيمت قصه با ريتمي تند شكل مي گيرد؛ با زباني كم وبيش موجز و بدون صحنه هاي اضافي و زائد. منتهي در نيمه دوم، فيلم به شدت افت كرده و ايجاز، جاي خود را به اطناب داده و همه چيز شكلي كند و كسل كننده پيدا مي كند و طبيعتاً ارتباط و همراهي تماشاگر نيز لحظه به لحظه با فيلم گسسته مي شود.
جالب اينكه اين اتفاق، درست از زماني آغاز مي شود كه شخصيت اصلي فيلم، ساره به نيت انتقام از فرد متجاوز، در صندوق قديمي را باز مي كند، اسلحه را بيرون مي كشد، نوار فشنگ ها را حمايل مي كند و راهي پيداكردن شخصيت منفي فيلم مي شود.
از اينجا به بعد، فيلمساز روي تحول دروني ساره و معصومه متمركز شده و به جاي پرداختن به حادثه آفريني، واكاوي شخصيت ها را مورد توجه قرار مي دهد.
به اين ترتيب تا پايان فيلم، شاهد تغيير و تحولات دروني شخصيت ها هستيم؛ سيري خطي و بي افت وخيز كه عمق و منطق چنداني هم ندارد. شاخ وبرگ هاي ديگر قصه هم در همين جهت قرار گرفته و قرار است زمينه اين تحول دروني را فراهم آورد. منتهي از آنجا كه اين حوادث فرعي، بار دراماتيك خاصي ندارند، بر تخت و كش دار شدن فيلم بيش از پيش افزوده اند.
اينجاست كه خلاقيت بازيگران و اجراي زنده و گرم آنها از يك سو و توانايي خلق شخصيت هايي جذاب با روابطي جالب توجه مي توانست به كمك فيلم آيد، منتهي نه شصخيت ها جذابيت خاصي دارند و نه رابطه آنها گرما و حس و حالي. اصلاً از جايي، پيگيري سرنوشت آنها اهميتي براي تماشاگر ندارد.
***
گرگ و ميش فيلمي جاده اي است و در حالي ملال آور به نظر مي رسد كه هم تنوع لوكيشن دارد و هم تصاوير چشم نواز در آن كم نيست. تماشاگر به همراه شخصيت ها از شهري به شهري ديگر مي رود و حتي براي آنكه جاذبه هاي توريستي فيلم كامل شود، شخصيت ها حين طي كردن مسيرشان براي انتقام شخصي، سري هم به تخت جمشيد مي زنند و ناهاري هم آنجا مي خورند. اما با اين حال، گشايشي در حال فيلم حاصل نمي شود، چون اين فصل و فصول شاد، همگي زائد و تحميلي اند و فقط بر ملال قصه مي افزايند.سفر دروني ساره در گرگ و ميش يادآور مفهوم سفر، افسانه شخصي و دستيابي آرامش در آثار پائولو كوئيلو است. اين اشاره و ارجاعي كه در فيلم به عرفان آبكي و مد روز پائولو كوئيلو مي شود، مانند آثار اين نويسنده، بيشتر به شوخي شباهت دارد. شايد اگر جعفري بيشتر به عرفان ايراني مي پرداخت، به نتايج بهتري مي رسيد.
***
گرگ و ميش فيلمي ناموفق است. اصلي قديمي در سينما وجود دارد كه فيلم را حاصل حركت مي داند، اما اين حركت را نبايد با جابه جايي شخصيت ها از مكاني به مكان ديگر اشتباه گرفت كه حركت بايد حاصل عملي دراماتيك باشد.
به همين خاطر هر چقدر ساره و معصومه در گرگ و ميش ، پياده و سواره حركت مي كنند و اين طرف و آن طرف مي روند و محمود كلاري با تمام قريحه و خلاقيت اثبات شده اش، آنها را در چشم نوازترين نماها به تصوير مي كشد، باز هم گرهي از كار فيلم گشوده نمي شود؛ شايد به اين خاطر كه قاسم جعفري ابزارهاي بياني درستي براي ساخت فيلمي متفاوت انتخاب نكرده و حاصل كارش فيلمي است كه از بيراهه سر درآورده است.

شهر تماشا
اجتماعي
ادب و هنر
اقتصادي
دانش فناوري
بـورس
زادبوم
حوادث
بين الملل
فرهنگ و آموزش
سياسي
سلامت
شهري
علمي فرهنگي
ورزش
صفحه آخر
همشهري ضميمه
|  اجتماعي   |   ادب و هنر   |   اقتصادي   |   دانش فناوري   |   بـورس   |   زادبوم   |   حوادث   |   بين الملل   |  
|  فرهنگ و آموزش   |   سياسي   |   شهر تماشا   |   سلامت   |   شهري   |   علمي فرهنگي   |   ورزش   |   صفحه آخر   |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   شناسنامه   |   چاپ صفحه   |