گفت وگو با فرهاد صبا، كارگردان عروسك فرنگي
جايي براي دوئل باقي نمانده
فرهاد صبا در حال راهنمايي خسرو شكيبايي
سارا برومند
|
|
فرهاد صبا فيلمبردار با سابقه و خوش ذوق سينماي ايران كه آثاري چون يك بار براي هميشه ، خانه دوست كجاست ، سفر به چذابه و كاغذ بي خط را در كارنامه دارد، مثل چند همكار ديگرش سرانجام تسليم وسوسه كارگرداني شد. عروسك فرنگي به عنوان اولين فيلم فرهاد صبا در مقام كارگردان اين روزها بر پرده سينماست. فيلمي كه براساس رماني نوشته آلبادسس پدس ساخته شده و در مجموع كار نسبتاً آبرومندي است.
صبا گرچه حرفه اصلي اش را فيلمبرداري مي داند، ولي مي گويد اگر باز هم موقعيت مناسبي پيش بيايد از نشستن روي صندلي كارگرداني مضايقه نخواهد كرد.
* با توجه به سالها سابقه در عرصه فيلمبرداري، چه شد كه فيلمسازي را تجربه كرديد؟
- متاسفانه مشكلي كه وجود دارد ضعفي است كه بر سيستم تربيتي آموزش ما حاكم است و شرايط به نحوي مهيا نمي شود تا بچه ها در دوران رشد تواناييها، استعداد و علايق و ضعفهاي خود را بشناسند، به همين علت حادثه و اتفاق و بهتر است بگوييم شانس است كه مسير تحصيلي و حرفه اي را تعيين مي كند. من هم در چنين شرايطي انتخاب مسير كردم، در دوران دبيرستان من به ذهنم نيز خطور نمي كرد كه روزي حرفه فيلمبرداري را دنبال كنم. در آن زمان اين نوع مشاغل چندان شناخته شده و متداول نبود. بنابر اين اتفاق باعث شد من رشته فيلمبرداري بخوانم و اين اتفاق بود كه فيلمبرداري با فيزيك و خلقيات من جور در بيايد، هر چند كه من به خاطر دارم كه در دوران دبيرستان علاقه خاصي به نقاشي داشتم، ولي به دليل همان ضعف پرورش من با آگاهي انتخاب نكردم. اما اينكه چه شد كه پس از سال ها فيلمبرداري عروسك فرنگي را كارگرداني كردم؛ من دوست دندان پزشكي با نام اصغر آريانخواه دارم كه ايشان از 15 سال پيش با توجه به علاقه خاصي كه به سينما و فيلمنامه نويسي داشت فيلمنامه هايي را مي نوشت تا اينكه فيلمنامه اي به من داد و از من خواست تا در مورد آن نظر بدهم و پس از اعمال نظر من خواست كه آن را در اختيار ناصر تقوايي قرار دهم و پيش از آن با چندين كارگردان صحبت كرده و از آنجايي كه خودش سرمايه گذار بود به توافق نرسيده بودند. آقاي تقوايي در آن مقطع تهران نبود و قرار بر اين شد پس از بازگشت فيلمنامه را بخواند و نظر بدهد در اين فاصله ايشان به من پيشنهاد ساخت فيلمنامه را داد و من نيز احساس كردم شرايط خوبي است و پذيرفتم.
* در ارتباط با فيلمنامه توضيحاتي بدهيد، بخصوص اينكه اقتباس از يك رمان خارجي است؟
- فيلمنامه برداشت آزادي از كتاب عروسك فرنگي نوشته خانم آلبادسس پدس، يك نويسنده ايتاليايي است كه در سال 1977 درگذشته.
* البته برداشت آزاد چندان به نظر نمي رسد و تا حد زيادي به خود كتاب وفادار و پايبند است، به استثناي گرايشات عميق فمينيستي خانم آلبادسس پدس كه سعي در تصويركردن چهره سياهي از مرد مي شود و در نهايت نيز پاسخي براي به چالش كشيدن مرز عشق و هوس نمي يابيم، ولي در فيلم اين چهره تلطيف مي شود و مرد عاشق معرفي مي شود.
- البته فيلمنامه خيلي نزديكتر به كتاب بود و دختر در انتها وارد دفتر وكيل مي شد و پس از حرفهايي كه مي زد سوار بر ماشين قرمز دور مي شد ولي اين مسئله با فرهنگ حاكم در كشور ما تناسبي ندارد و ما چنين برخوردي را از سوي دخترهاي ايراني نمي بينيم. پس از مشورتهايي كه ما انجام داديم به اين داستان رسيديم. دوستي مي گفت اين دختر كه به زندان مي رود پس از آنكه از زندان آزاد شود چه شخصيتي مي شود؟ و من گفتم فردي مجرب تر، با تجربه تر و كار كشته تر و ما تصميم گرفتيم اگر باز خورد خوبي در ارتباط با فيلم ديديم، در فيلم ديگري آينده اين دختر را به تصوير بكشيم. علاوه بر آن ما گذشته اي از دختر نداريم و نمي دانيم آيا اين اولين باري است كه اين بازي را با مرد ثروتمندي انجام مي دهد يا نه.
* در ارتباط با شخصيت دختر گفتيد، در كتاب ما با شخصيت پردازي از ايوانا روبرو هستيم كه از همان ابتدا انتظار برخوردي بي پروا و آشوبگر از سوي او مي رود، ولي در فيلم اين شخصيت پردازي و كدها را نداريم برعكس مريم در لحظات تنهايي با شهاب مضطرب است و تسلطي بر وضعيت ندارد و در سكانس خانه شهاب گويي با شخصيت تازه اي روبرو هستيم كه برخلاف تصويري معصوم و ساده تصويري عصيانگر و بي پروا دارد البته پيش از ديدن سكانسهاي بعدي اين وضعيت قابل توجيه است زيرا كه تا بدانجا در حال بازي كردن است، ولي پس از آن سكانس در دادگاه و در انتها باز ما با يك چهره معصوم و ساده روبرو هستيم.
- شما به موردي اشاره كرديد كه اگر از زاويه روانشناختي اجتماعي به جامعه بنگريم اين دو چهره بودن در جامعه مرسوم شده است. تقريبا اكثريت ماها داراي دو چهره هستيم، ولي اين را مي شود از واكنش ها متوجه شد. دختر مي آيد با يك نوع پوشش، مادر او را به پشت پرده مي برد و با نوع متفاوتي از پوشش روبرو هستيم. دختر مخالف است مي رود پشت پرده با پدر موافق مي آيد اتفاقاً در اين فيلم سعي شده بيش از آنكه به علتها پرداخته شود به معلولها بپردازد. اينكه چرا مريم بدين گونه است چون معلول شرايط و جامعه است. من دوست دارم از طبقه محسن و مريم دفاع كنم. يكي از سكانسهايي كه عينا اين قضيه رخ مي نمايد علت شكل گيري چنين جرياناتي پلاني كه شهاب با بنز به دنبال مريم مي آيد و محسن با موتور آنها را با آن صدا و وضعيت دنبال مي كند، اختلاف طبقاتي به قدري غيرمنصفانه است كه جايي براي دوئل باقي نمي گذارد. يعني رقيب عشقي آن بنز سوار، اين موتور سوار است و در پلان ديگر او را نظاره گر مي بينيم و آنقدر بي سلاح تا آنكه بيايند و او را به زندان ببرند. شهاب با ديدن سطح طبقاتي مريم خواسته ناخواسته وارد جرياني مي شود كه فكر مي كند سوار بر آن است و مي رود تا او را بازي دهد، ولي ترس از عمو اين تسلط را خدشه دار مي سازد و مريم با ديدن چنين وضعيتي ريسك مي كند ترس را پس مي زند. ولي اينكه آيا موفق شده است يا قرباني وضعيت حاكم است مسئله مي شود، مريم ريسك مي كند و خانواده را از وضعيتي كه گرفتار شده اند رها مي كند.
* زماني كه كتاب را مي خواندم شخصيت جوليو (شهاب) برايم شخصيت سياه و مشمئزكننده اي جلوه مي كرد، ولي در فيلم اينگونه نبود و احساس مي شد كه شخصيت او تلطيف شده است. در عين اينكه در گريم آقاي شكيبايي سعي شده بود شخصيت منفي به نظر رسد، اينكه آيا اين تلطيف شخصيت به نوع روايت داستان و كتاب باز مي گردد، زيرا ميزان زيادي از منفي بودن جوليو (شهاب) از حرفهايي كه در درون خود مي زند به ذهن متبادر مي شود و در فيلم اين صحبتهاي دروني كم شده و گاه به زبان مي آيد يا آنكه اين تلطيف به عمد صورت گرفته است؟
- بله اتفاقاً اشاره زيبايي است به اين ماجرا كه واقعا مشكل هم بود در كتاب شخصيت را منفي ديده بود و ضايع كرده بود و در هر مرحله كه پيش مي رفت بيشتر او را خراب مي كرد، ولي در فيلم از ابتدا از انتخاب بازيگر مسئله دو چهره بودن برايمان دغدغه بود و مثلا پونه حاج محمدي اين دو وجهه بودن را دارا بود . هم مي توانست معصوميت يك دختر 18 17 ساله را داشته باشد و هم مي توانست در خانه شهاب به آن شكل ظاهر شود. شهاب هم يك چهره اي بايد مي بود كه هم بتواند عاشق شود وهم ناكس باشد. حتي چشم شكيبايي را ما با لنز تغيير داديم تا به ناجنسي بودن او كمك كند، ولي خود شكيبايي فيزيكش اين امكان را مي داد. ما براي اين نقش چند گزينه انتخاب كرده بوديم آقاي شكيبايي، رضا كيانيان، امين تارخ، پرويز پرستويي و 50 گزينه براي نقش مريم ديديم و به دنبال چهره اي بوديم كه خيلي شناخته شده نباشد. ابتدا چهره هاي شناخته شده اي مثل گلشيفته فراهاني و ترانه عليدوستي را در نظر داشتيم، ولي بعد ديديم ناشناس بودن هنرپيشه به نقش كمك بيشتري مي كند و ما در ارتباط با نقش شهاب از اين 50 گزينه نظرخواهي كرديم و اغلب خسرو شكيبايي را انتخاب مي كردند و با توجه به صحبت شما موفق شديم اين دو وجهه بودن شهاب را به تصوير بكشيم.
* صحبتهايي در ارتباط با ساخت عروسك فرنگي 2 كرديد، ولي جداي از آن آيا قصد نداريد كه فيلمسازي را ادامه دهيد؟
- من پيش از اكران فيلم اگر بخواهم احساس واقعي ام را بگويم در يك حالت آويزان و معلق قرار داشتم و الان تا اندازه اي از عروسك فرنگي راضي ام، البته اميدواريم انتظاري را كه داشتيم، فيلم برآورده كند.اينكه قسمت دوم عروسك فرنگي را بسازم يا نه ، وابسته به نتيجه اي است كه از اين فيلم بگيريم. در مورد فيلمسازي، من فيلمبردارم و همان حرفه را دنبال مي كنم، ولي شرايط مهيا شود و شانس مثل حضور انساني چون دكتر آريا نخواه با افقي گسترده، با فكري باز و سعه صدر داشته باشم ممكن است دوباره فيلمسازي را تجربه كنم.
|