دوشنبه ۲۴ مهر ۱۳۸۵ - سال چهاردهم - شماره ۴۱۱۰ - Oct 16, 2006
گفت وگو با مينا لاكاني، بازيگر سريال آخرين گناه
ساعت يك بعد از ظهر به رويا رسيدم
مريم درستاني
عكس: مسعود خامسي پور
003384.jpg
دوازده سال پيش با فيلم ديدار بازيگري به سينماي ايران معرفي شد كه خيلي ها برايش آتيه اي درخشان را پيش بيني مي كردند. مينا لاكاني كه پيشتر در روز فرشته هم حضور قابل قبولي را به ثبت رسانده بود،  با ديدار سيمرغ بلورين بهترين بازيگر زن جشنواره را گرفت. هر چند ديدار با چند سال تأخير به اكران عمومي درآمد و لاكاني هم تا چند سال بر پرده نقره اي ديده نشد. بازگشت او به سينما با فيلم هايي نه چندان مطرح رخ داد و حالا مدتي است كه لاكاني را بيشتر در سريال هاي تلويزيون مي بينيم. او اين روزها سريال آخرين گناه را روي آنتن دارد.
***
* خيلي وقت بود كه خبري از مينا لاكاني در عرصه بازيگري نبود. كجا بوديد و چه مي كرديد؟
- من سه- چهار سالي نبودم، كم و بيش پيشنهاد داشتم، ولي به نظرم سناريوهاي ضعيفي مي آمدند و قبول نمي كردم.
* اما در چند كاري هم كه حضور يافتيد كارهاي نسبتاً ضعيفي بودند ،مثل همسفران و روزهاي اعتراض؟
- بله، كار ضعيف هم كردم، به اين دليل كه وقتي بازيگري مجبور مي شود دست به انتخاب هاي غلط بزند، نتيجه چيزي جز اين كه مي بينيد، نمي شود.
* فكر مي كنيد دليلش چيست كه بازيگري با يك شروع خوب مدتي فراموش مي شود و بعد دوباره به ميدان مي آيد؟
- من ماندن خودم را مديون روز فرشته و ديدار هستم. شروع خوبي كه نويد آينده خوبي را به من مي داد، اما از سال 76 كه زن شرقي را كار كردم و اتفاق ديدار در آن نيفتاد دفتر اين ماجرا را بستم و فقط به خاطر علاقه ويژه اي كه به تئاتر داشتم، تله تئاتر كسب و كار آقاي فابريزي را كار كردم و بعد، از آن فضا كنار كشيدم.
* در طول اين مدت دوري، چه مي كرديد، اصلاً به بازيگري فكر هم مي كرديد؟
- در اين مدت به تنها چيزي كه فكر مي كردم بازيگري بود و به خاطر اين كه به نوعي از خودم انتقام بگيرم به ورزش روي آوردم و چيزي حدود 12 ساعت در روز را ورزش مي كردم، از 8 صبح تا هشت شب، تا اين كه سال 80، شهره لرستاني به من زنگ زد و پيشنهاد يك كار تئاتر را داد.
* آخرين گناه چه فاكتورهايي راداشت كه حاضر به بازي در آن شديد؟
- وقتي روزهاي اعتراض را بازي كردم، بي تعارف مي گويم كه از كار با حسين سهيلي زاده و گروه او راضي بودم. تجربه خوبي بود، اما ابتدا يك چيز راجع به همسفران بگويم، به نظرم فيلمنامه خوبي داشت، ولي به دليل مشكلات زياد آن طوري كه شروع شد و همه توقع داشتند، درنيامد. در هر حال من دو كار قبلي آقاي سهيلي زاده ( پيله هاي پرواز و عشق گمشده) را ديده بودم و خيلي خوشم آمده بود، اما آنچه باعث شد در روزهاي اعتراض نقش ليلا را بپذيرم ويژگي اين نقش و سكوتي بود كه اين دختر چادري مظلوم همه جا با خود به همراه داشت.
* چه چيز نقش رويا در آخرين گناه براي شما جذاب يا عجيب و غريب بود و كارگردان چه توضيحي درباره نقش به شما داد؟
- كارگردان گفت بايد نقش منفي بازي كني و من استقبال كردم و گفتم اتفاقاً استقبال مي كنم، چون از يكنواختي نقش ها خسته شده ام.
* چگونه به رويا رسيديد و حسين سهيلي زاده براي درآمدن آن نقش منفي چقدر شما را هدايت كرد؟
- من مثل هر كاري كه در اولين روزهايش استرس دارم، در اين كار هم داشتم، ولي خوشبختانه فرداي روز اول كه جلو دوربين رفتم ساعت 1 ظهر رويا را پيدا كردم و اصلاً آن را ديدم و تصور كردم. اين را هم بگويم كه من اصلاً فرصت زيادي براي رسيدن به رويا نداشتم، چون از لحظه اي كه سناريو را خواندم تا زماني كه جلو دوربين رفتم يك هفته فرصت داشتم، به همين خاطر حس مي كردم ديالوگ هايي كه به زبان مي آيد از باور و اعتقادات رويا نيست.
* به نظر مي آيد بازيگراني كه در يك فضاي غيرواقعي حاضر مي شوند،  بازي ها و جنس آنها رنگ مي بازد و ديگر آن واقع نمايي يا واقع گرايي را ندارند، شما اين را قبول داريد؟
- به نظر من همه شخصيت ها و كاراكترهاي آخرين گناه وجود دارند و ما مي توانيم به راحتي آنها را آناليز كنيم. به نظر شما ما ندا نداريم، رويا نداريم، آقاي فخار نداريم كه با ظاهري آراسته، كارهاي ديگري هم انجام مي دهد. بهروز نداريم كه دو دوزه باز باشد، به نظر من چون ما شهامت روبه رو شدن با آنها را نداريم، نمي بينيمشان و در نتيجه آنها را تكذيب مي كنيم، اما من به همين خاطر مجذوب اين كار شدم.
* به كدام خاطر؟
- كه اين قصه داشت راجع به آدم هايي صحبت مي كرد كه هيچ ربطي به هم نداشتند، ولي شرايط آدم ها را طوري كنار هم مي گذارد كه هر كس كار خودش را مي كند و ساز خودش را مي زند، مثل زندگي الان ما، به نظر من در آخرين گناه اين اتفاق افتاده پس آدم ها فراواقعي نيستند.
* اما ابتداي سؤالم توضيح دادم كه شايد فضايي به اين شكل مثل اين قضيه كه يك نفر چشم خود را وصيت كند تا به ديگري بدهد و يا از آن قرنيه چشم بتوان به عنوان چشم سوم درون آدم ها را ديد، كمي غيرواقعي است. مي دانيد آن آدم بايد صاحب كرامات زيادي باشد تا بتواند به عنوان يك چشم سوم عمل كند، اما مسلماً اگر چنين آدمي هم امروزه باشد، هيچ كس آن را قبول نخواهد كرد.
- من هم موافقم كه ما چنين آدم هايي داريم، اما اگر آنها را نمي بينيم و يا باورشان نداريم، نمي توانيم آنها را رد كنيم. من به همه چيز به شكل نسبي نگاه مي كنم و به نظر من هيچ چيز مطلق نيست. واقعاً هستند كساني كه از لحاظ دروني آنقدر رشد كردند كه مي توان به آنها تكيه كرد. من خودم استادي داشتم كه در مقعطي از زندگي خيلي به من كمك كرد، به نظر من هستند كساني كه نيروهايي دارند كه خيلي چيزها را متوجه مي شوند كه ما متوجه نمي شويم و يا همين حس ششم كه براي بعضي ها به شدت و زياد از حد فعاليت دارد.
* البته اين قضيه براي آخرين گناه نكته قوت است كه در طول سريال توانسته مثل سريال او يك فرشته بود كه اتفاقاً آن هم براي شبكه۲ بود به فضاهاي ماورايي و تروكاژهاي خاص دست پيدا كند و از جلوه هاي ويژه استفاده كند.
- به نظر من اين كه مي گويند اين كار خواسته به آن شكل شباهت هايي را با او يك فرشته بود داشته باشد اصلاً درست نيست. به نظر من او يك فرشته بود صددرصد يك كار تمثيلي بود كه به شدت از عالم واقع دور بود. هر چند كه خيلي ها معقتدند شيطان مي تواند جسميت داشته باشد.
* خوب شايد دقيقاً همين ماجراست، چون شيطان شايد در تك تك وجود ما باشد، گاهي كه كار خطا مي كنيم ديگر انسان نيستيم و شيطانيم و گاهي كه كار خوب مي كنيم، انسان هستيم، اما در آخرين گناه پيوند قرنيه چشم يعني چيزي از بيرون به درون يك آدم متصل شود و آن را مصنوعي جلوه مي دهد؟
- ببينيد من قبول ندارم مثلاً در همه جاي دنيا هم وقتي قرار است يك كار ماورايي ساخته شود ممكن است تم ها يكي باشد. مثلاً تروكاژ در كار اسپيلبرگ با كار جيمز كامرون ممكن است يكي باشد. استفاده از يك تروكاژ يك شكل، اشكال كار نيست، در واقع اينها تنها ابزار كار ما هستند. ما كه نمي توانيم از كره مريخ ابزار بياوريم، مثلاً آتش، همان آتش است، از ديوار رد شدن همان است، بنابراين فضاهاي آخرين گناه هيچ ربطي به او يك فرشته بود، ندارد. فضاسازي آخرين گناه شبيه فضاسازي زندگي روزمرگي و عادي ماست.
* به خاطر اين كه نقش باورپذيرتر باشد لنز گذاشتيد؟ جالب اين كه امسال در شبكه اول هم دو نقش اصلي باران كوثري و حسين محجوب هم لنز گذاشته اند، اما درست به دليلي بر عكس دليل شما؟
- هيچ ربطي به هم ندارد، من براي رويا چندين بار تست دادم، آقاي موقي (طراح گريم)، ترجيح دادند رنگ چشمم عوض شود تا نقش كمي به سمت بدجنس بودن پيش برود، اما در هر كاري و بر روي هر چهره اي هم ممكن است رنگ لنز، تغيير متفاوتي بگذارد، براي من هم سخت تر بود، چون تلاش كردم بدون لنز كار كنم، اما لنز باعث شد از مينا لاكاني بيشتر فاصله بگيرم و آن مهرباني و نرمي را از نگاه من گرفت.
ضمن اين كه فكر مي كنم رويا منفي نيست، كاراكتري است كه اصلاً هم بد نيست، اما شرايط او را خراب مي كند و به سمتي مي كشاند كه از ديد خيلي ها شايد هم جذاب نباشد.
* پس حتماً در پايان مشخص مي شود كه زياد هم رويا به نفع فرهاد مودت كار نمي كند؟
- رويا عاشق است و در عاشق بودن آن شكي نيست. كاش اين مصاحبه را در پايان كار انجام مي داديد تا من راحت تر مي توانستم راجع به رويا حرف بزنم.
* اشكالي ندارد، شما همين الان پايان را براي ما بگوييد؟!
- اصلاً از پايان خبر ندارم. من فقط راجع به كاراكتر خودم مي دانم.

نگاه
بازگشت
سعيد مروتي
مينا لاكاني با اولين نشانه هاي تغييرات در سينماي پس از انقلاب، به عالم بازيگري آمد. سينماي ايران در ابتداي دهه هفتاد تغيير و تحولاتي را تجربه كرد كه يكي از آنها ورود نسل تازه اي از بازيگران جوان بود. مطلع اين اتفاق، عروس ساخته بهروز افخمي بود كه با آن نيكي كريمي و ابوالفضل پورعرب به عنوان بازيگراني تازه نفس و خوش قريحه به ميدان آمدند. در سال هاي بعد، مسير قدري هموارتر شد و بازيگران ديگري هم به عرصه آمدند. در ميان اين بازيگران، مينا لاكاني به مثابه يك پديده مطرح شد. او بازيگري در سينما را با ايفاي نقشي كوتاه در پرواز را به خاطر بسپار (حميد رخشاني)، آغاز كرد و يك سال بعد در كمدي روز فرشته ساخته افخمي نقش فرشته را ايفا كرد؛ نقشي كه گرچه خيلي جاي كار نداشت و فاقد بعد و فراز و نشيب بود، ولي تاحدي امكان ديده شدن قابليت هاي لاكاني را فراهم كرد. او در اين فيلم در كنار چهره هايي چون عزت الله انتظامي و اكبر عبدي قرار گرفت. هر چند روز فرشته مثل فيلم قبلي افخمي اثر قابل قبولي نشد، ولي لاكاني را به عنوان بازيگري مستعد و توانا معرفي كرد.
محمدرضا هنرمند كه در روز فرشته با لاكاني همبازي بود، وقتي تصميم به ساخت ديدار را گرفت، از همان ابتدا اين بازيگر را براي نقش اصلي زن فيلم در نظر گرفت. ديدار ملودرامي اجتماعي بود با محوريت به تصويركشيدن درد و رنج هاي يك زن ارمني كه با صبوري و پشتكار بر مشكلات غلبه مي كند. لاكاني دوره هاي مختلف كاراكتر ژانت را به بهترين شكل به تصوير كشيد. ديدار در سيزدهمين جشنواره فيلم فجر به نمايش درآمد و لاكاني موفق به دريافت سيمرغ بلورين بهترين بازيگر زن شد. در زمان جشنواره، منتقدان به ستايش از بازي متفاوت لاكاني پرداختند و حتي عده اي او را سوسن تسليمي تازه سينماي ايران ناميدند. چيزي كه مسلم به نظر مي رسيد ظهور بازيگري خوش قريحه و مستعد بود. استعدادي كه همه برايش آتيه اي درخشان را پيش بيني مي كردند. لاكاني پس از ديدار پيشنهادهاي زيادي را براي حضور در سينما داشت كه به خاطر وسواس فراوان آنها را رد كرد. چنانكه بين ديدار و فيلم بعدي لاكاني نزديك به چهار سال فاصله افتاد. از بخت بد او، ديدار هم پنج سال در محاق ماند. لاكاني پس از ديدار در فيلم هاي جان سخت و زن شرقي ايفاي نقش كرد كه هيچ كدام آثار قابل قبولي نبودند و حضور او هم در اين فيلم ها جالب توجه نبود. به اين ترتيب بازيگر خوب فيلم ديدار به حاشيه و انزوا رفت. در سال هاي اخير لاكاني با حضور در تلويزيون بار ديگر به عرصه بازيگري بازگشته است.او در سريال آخرين گناه براي اولين بار بازي در نقش منفي را نيز تجربه كرده است؛ نقشي كه نشان از توانايي هاي بازيگري لاكاني دارد. بازيگري كه همچنان مي تواند جايگاهي قابل توجه در سينما و تلويزيون داشته باشد. بايد منتظر بازگشت او ماند.

شهر تماشا
اجتماعي
ادب و هنر
اقتصادي
دانش فناوري
بـورس
زادبوم
حوادث
بين الملل
سياسي
سلامت
شهري
علمي فرهنگي
دانش
ورزش
صفحه آخر
همشهري ضميمه
|  اجتماعي   |   ادب و هنر   |   اقتصادي   |   دانش فناوري   |   بـورس   |   زادبوم   |   حوادث   |   بين الملل   |  
|  سياسي   |   شهر تماشا   |   سلامت   |   شهري   |   علمي فرهنگي   |   دانش   |   ورزش   |   صفحه آخر   |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   شناسنامه   |   چاپ صفحه   |