گزارش ديدار از لوت
سفر به پايان دنيا؛ نقطه صفر
گزارش و عكس: جلال پورابراهيم، فرهاد جم
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
كافي است فقط يك بار كوير افسونت كند، آنگاه هميشه در بند آني.
لوت، كوير كويرهاست. كوير خشك است اما خالي نيست! پر از شگفتي است.
صبح سه شنبه 19 دي 85، گرد هم آمديم تا برويم كوير و شگفتي هايش را ببينيم كه چيست اين لوت. از كرمان كه بيشترين سهم را از كوير دارد سفرمان را به دل لوت آغاز كرديم، كويري كه خراسان جنوبي، سيستان و بلوچستان و كرمان دوره اش كرده اند و با 80 هزار كيلومتر مربع، پهنه اي وسيع از خاك كشورمان را در خود جاي داده است.
به سمت روستاي گلبافت راه افتاديم تا از آنجا خود را به كشيت، آخرين نقطه مسكون در مسير كوير برسانيم. در گلبافت باك ماشين را پر كرديم و صندوق و باربندها را هم. در آنجا بود كه متوجه شديم براي رسيدن به كشيت نقشه اندكي فريبمان داده. پس از گلبافت 20 كيلومتر به سمت كرمان بازگشتيم و از دوراهي حرمك به سمت روستاي حرمك حركت كرديم. 40 كيلومتر جاده كوهستاني و زيبا را طي كرديم تا به روستاي حرمك رسيديم. آنجا پر از نخل بود؛ درختي كه سمبل كوير و بيابان است و هرجا سخن از كوير به ميان بيايد نخل و شتر و ريگ اولين تصويرهايي هستند كه در خيال نقش مي بندند. جاده اي پر پيچ و خم، نرم نرمك از حرمك بيرونمان كشاند. در آخرين پيچ گردنه ايستاديم، نگاهي به چشم انداز لطيف روستا انداختيم. قلعه بزرگ و خانه هاي گلي روستا را رودخانه اي پرآب همراهي مي كرد و آنگاه سرّ وجود انبوه نخل ها برملا شد! تصوير خيال انگيز روستا ما را به آغوش خود فرا مي خواند اما در سوي ديگر كوير بود و وسوسه ديدارش!
راهمان را به سوي شرق ادامه داديم. از دور در انتهاي رودخانه اي، درختان گز نمايان شد. زمين باتلاقي شده بود و عبور از آن دشوار. اگر نبود تجربه بسيارِ سفر، مي مانديم در اين اولين خوان كوير، در باتلاق. سه ساعت طول كشيد تا مركب هاي پولادين مان را از آن باتلاق برهانيم. ديگر هوا تاريك شده بود. همانجا چادرها را برافراشتيم و آتشي روشن كرديم. نخستين شب لوت را تجربه مي كرديم؛ پر از ستاره بود اين شب.
روز بعد، پيش از سپيده دم برخاستيم. آفتاب كه زد، از دور زمين را ديديم. سايه روشن بود. تپه هاي كوچكي را هم ديديم. شتابان به سويشان روان شديم. در اينجا نخستين شگفتي لوت چهره به ما نشان داد. پهنه هاي پهناور ماسه و ريگ با رنگ هاي قهوه اي روشن كه به ملايمت با خاكستري و سياه در هم مي آميزد. خاك سياهش به باروت مي ماند. هم از اين روست كه آن را گدار باروت مي نامند. تپه هايي كه بين شگفت هايي، شگفت تر جاي دارند؛ كلوت ها.
مي گويم كلوت را مي داني چيست؟ شهر بي سكنه. شهري كه گاه و بي گاه پذيراي مردماني حيران است؛ مردماني كه گويي به برج و باروهاي افسانه اي جن و پريان مي نگرند. آنجا بزرگترين شهر كلوخي جهان است. شهر را معمار طبيعت بنا كرده است. نم باراني مي زند. خاك تل شده دور سنگ خانه هاي شهر كلوخي طبيعت را خلق مي كند و باد كوي و برزن هايش را. چنين است افسانه شهر لوت، كلوت.
ابر شهر كلوخي دنيا، 80كيلومتر عرض و 145كيلومتر طول دارد. بيش از 11 هزار كيلومترمربع مساحتش است و در 40كيلومتري شرق و شمال شرق شهداد بر دل كوير يله داده.
اين زيباترين شهر كلوخي دنيا تو را به خود مي خواند، اما زنهار! مبادا بي محابا به دل كوي و برزن هايش بزني كه آنگاه ديگر هيچ نقشه اي در دنيا تو را به ميان زندگان بازنخواهد گرداند!
در لوت جايي هست كه در آن هيچ لاشه اي نمي پوسد؛ يعني گرما امان نمي دهد. لاشه خشك مي شود و نپوسيده برجاي مي ماند. اينجا زمين گرم است، گرم تر از هرجاي ديگر. گرم ترين جاي زمين!
افق لوت افسونت مي كند هرچه نگاه خود را دورتر مي بري باز هم پس پشتش دورتركي هست! افقش لايتناهي است، افسون مي شوي، اما نبايد به خواب روي؛ مراقب زيباروي كوير باش كه اگر سحرش تو را افسون كند، خواب ابدي را تجربه مي كني! رخوت مرگ را، مرگ خشك را!
اگر خواستي ماه را تجربه كني به شعبه آن در كوير برو، سفري كه شايد چندان بي خطرتر از رفتن به خود ماه نباشد! در آنجا هيچ موجود زنده اي را نخواهي يافت، حتي باكتري. در آنجا داغ ترين روز زندگي خود را تجربه مي كني. تجربه اي كه در هيچ كجاي زمين نصيبت نمي شود.باز هم دل به كوير زديم و پيش رفتيم تا ببينيم و تجربه كنيم اين چيزها را، اما 30كيلومتر كه جلو رفتيم مركب ها ديگر ياري مان نمي كردند. اين دست ساخته هاي بشر را بيش از اين ياراي بالا رفتن از شيب هاي تند و ماسه هاي تفته لوت نبود. پاي پياده ساعتي را به گشت و گذار در منطقه گذرانديم. آنجا رد پاي گرگ و روباه و شغال ديديدم و اين خيال باطل كه كوير خشك و خالي است باطل شد!
خورشيد داشت در دل كوير غروب مي كرد. پيش از تاريك شدن هوا به سوي كشيت بازگشتيم تا بار ديگر با برنامه اي چنان كه درخور لوت بزرگ باشد باز هم به سويش مركب برانيم. كوير افسونمان كرده بود. ناگزيريم از بازگشتن به سويش!
چشم انداز
چاله مركزي لوت قطب حرارتي كره زمين ناميده مي شود، عرصه وسيعي از آب مطلقاً فاقد حيات است و به همين خاطر، مخوف ترين بيابان جهان نيز لقب دارد و سفر به آن آرزوي همه ماجراجويان دنياست.
لوت، عرصه اي است كه تاكنون هيچ كس نتوانسته آن را به تمامي درنوردد. آنجا زيبايي هاي بسيار انتظار كشف شدن را مي كشند.
|