پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۸۵ - سال چهاردهم - شماره۴۲۰۲ - Feb 8, 2007
گفت وگو با فريدون جيراني كارگردان فيلم پارك وي
حوصله تماشاگر را سر نمي برم
013350.jpg
سعيد مروتي
بعد از سه گانه ستاره ها كه بازخوردهاي متفاوتي هم داشت و در نهايت فقط يكي از آنها دست بر قضا ضعيف ترينش امكان اكران عمومي يافت؛ بازگشت جيراني به مسير آشنايش قابل پيش بيني بود.
پارك وي بيش از هر چيز حكم يك بازگشت را دارد. بازگشت جيراني به مسيري كه قبلاً يكي دو باري با موفقيت آن را طي كرده است.
پارك وي يك تريلر است. ساخت تريلر هاي جنايي در سينماي پس از انقلاب، با قرمز جدي شد. فيلمي كه جيراني آن را يك دهه بعد از صعود ي ناكام كارگرداني كرد. پارك وي در همان ژانر قرمز ساخته شده با اين تفاوت كه جيراني مي گويد اين يكي به قواعد ژانر وفادارتر است. نكته ديگر اين كه اگر قرمز  از همان ابتدا با تنش شروع مي شد، پارك وي با عشق آغاز مي شود.
***
* پارسال در چنين روزهايي قرار بود با ستاره ها به جشنواره بياييد. آن موقع چيزي كه از صحبت هاي شما استنباط مي شد؛ ميل به يك نوع كندن از سينماي متداول بود. سينمايي كه مناسباتش با تماشاگر رقم مي خورد. يادم هست سر ستاره ها گفتيد كه براي اولين بار به تماشاگر فكر نكرده ايد. به خصوص در مورد ستاره بود كه خيلي شخصي از كار درآمده بود. آن موقع گفتيد كه شايد فيلم بعدي تان درباره خاطرات كودكي تان در كاشمر باشد.
- درست است. پارسال گفتم كه قرار است مسير كاملاً تازه اي را آغاز كنم، اما به دلايل متعدد اين اتفاق نيفتاد. اول اينكه ستاره ها برخلاف خواست و هدف من، با هم نمايش داده نشد و نتوانست آن ذهنيتي را كه من پشت اين سه گانه داشتم را منتقل كند. به دلايلي كه هنوز هم بعضي از آنها برايم مجهول است، حالا شايد به اين دليل كه ستاره ها سه فيلم شده بود و بهتر بود در قالب يك فيلم به نمايش درآيد، شايد به دليل اينكه دو تا از فيلم ها به جشنواره  آمد و يكي نيامد كه تازه ستاره بود چون در بخش ميهمان بود، درست ديده نشد. اگر هر سه جلد ستاره ها با هم ديده مي شد و آن ذهنيتي كه من در اين سه فيلم دنبال كرده بودم درست منتقل مي شد و مثلاً به ستاره مي شود با نگاه غرض ورزانه طرف نمي شد، شايد من پارك وي را نمي ساختم. منتها چون ستاره ها آن بازخوردي را كه من انتظار داشتم، نداشت؛ تصميم گرفتم درگونه اي كه هميشه دوست داشتم و در آن تجربه كرده بودم يك فيلم ديگر بسازم.
* البته قبل از پارك وي قصد ساختن استخر را داشتيد كه بعد منصرف شديد.
- البته استخر هم خودش يك جور تغيير مسير بود. استخر قرار بود در ژانر فيلم ترسناك ساخته شود. منتها در يادداشتي كه براي يكي از مجلات نوشتم توضيح دادم كه استخر به اين دليل ساخته نشد كه بخش خصوصي اصلاً تجربه ساخت اين نوع فيلم ها را ندارد. بنابراين رفتم به سمت يك جور تريلر كه تخصصش را داريم.
* اين تجربه را به نوعي در قرمز انجام نداده بوديد؟
- چرا ولي پارك وي به نظرم فيلم كامل تري است و به قواعد ژانر نزديكتر.
* و مراحل نگارش فيلمنامه پارك وي هم گويا خيلي سريع طي شد.
- بله.نوشتن فيلمنامه زمان زياد نبرد. نوشتن فيلمنامه را با طرح كاملي كه از قبل داشتم شروع كردم. من طرح پارك وي را از دو سال پيش داشتم كه موقع نوشتن فيلمنامه، كامل تر شد.
كلاً فيلمنامه را در يك ماه نوشتم و خوشبختانه از آن فيلمنامه هايي هم بود كه در زمان ساخت تغيير زيادي نكرد.
* معمولاً اين وسوسه را داريد كه فرايند نگارش فيلمنامه را در مرحله كارگرداني هم ادامه بدهيد. يعني فيلمنامه چند فيلم شما در زمان ساخت دچار تغيير مي شد.
- اين بار تعمداً تغييري در فيلمنامه ندادم.
* در فيلم هاي شما كمتر پيش آمده به اين شكل از بازيگران جوان كه خيلي هم چهره نيستند آن هم در نقش هاي اصلي استفاده كنيد. چطور به اين تركيب از بازيگران رسيديد؟
- طبق روال همه فيلم هايم قرار بود از بازيگران معروفي استفاده كنم ولي زماني كه مي خواستيم فيلم را كليد بزنيم هنرپيشه هايي كه به آنها فكر كرده بوديم در دسترس نبودند. يكي از بازيگراني كه من خيلي دوست داشتم با اوكار كنم بهرام رادان بود كه آن موقع در سفر بود. فيلمنامه را برايش فرستاديم كه خواند و خوشش هم آمد و مايل هم بود كه بازي كند. ولي به لحاظ زماني به مشكل خورديم. واقعاً دوست داشتم با رادان كار كنم و هنوز هم دوست دارم. به اعتقاد من يكي از بازيگران خوب سينماي ايران است. به هر حال وقتي كه رادان نشد، به تركيب تازه تري فكر كرديم كه اين تركيب جديد را محمدرضا شريفي نيا پيشنهاد داد. كلاً انتخاب بازيگران با او بود كه انتخاب هاي خوبي هم كرد.
* و انتخاب آناهيتا نعمتي هم در نقش مشرقي در نوع خود جالب توجه است. به خصوص اينكه نعمتي چند سالي است كه در سطح اول سينما حضور نداشته. راستي آقاي جيراني سر ستاره ها گفتيد كه پرونده مشرقي ها را براي هميشه مي بنديد. چي شد كه پشيمان شديد؟
- خب آره ولي نظرم عوض شد. ديدم كه خب به هر حال چون اين اسم هميشه در فيلم هاي من آمده، بعضي ها آن را جزيي از كارهاي من مي دانند. نمي خواهم بگويم مؤلفه است، چون مؤلفه تعريف ديگري دارد ولي به هر حال مشرقي اسم كاراكتري است كه من در فيلم هايم يك جور ديگر به آن مي پردازم. به همين خاطر به اين نتيجه رسيدم كه در پارك وي هم مشرقي داشته باشم. در سريالي هم كه مي خواهم شروع كنم هم باز مشرقي دارم.
* فيلمبردارتان فرج حيدري هم قاعدتاً به فيلمي كه پر از تحرك است بايد كمك زيادي كرده باشد.
- فرج خيلي خوب بود. او اساساً براي اين نوع كارها بي نظير است. فرج حيدري براي كارهاي پرتحرك و آثار تريلر فيلمبرداري است كه انرژي خاصي دارد و تجربه هاي بسيار خوبي هم در اين رابطه دارد كه از آنها به شكل درستش استفاده مي كند.
* در واقع فيلمبرداري است كه هر روز با ايده سر صحنه مي آيد.
-بله. واقعاً براي جنس كار اكشن فكر دارد. حيدري مي داند كه اكشن را در سينماي ايران چطور بايد كار كرد. اين كه چگونه مي شود با محدوديت هاي فني وحشتناكي كه ما داريم يك صحنه اكشن را درست از كار درآورد. شما در سينماي ايران يك دست اگر بخواهيد قطع كنيد به هزار و يك مشكل برمي خوريد.
* دست قطع هم در پارك وي  داريد؟!
- از اين بدترش را هم داريم! كلاً جلوه هاي ويژه در سينماي ايران خيلي سخت است.
اصلاً يكي از دلايلي كه توليد استخر منتفي شد، جلوه هاي ويژه كامپيوتري اش بود. رفتيم با متخصصان اين ماجرا صحبت كرديم، برآورد هزينه شان شد 100 ميليون. اين در واقع 100 ميليون اضافه بر سازمان به هزينه هاي جاري فيلم بود و تهيه كننده هم ترسيد و پشيمان شد.
* تازه جلوه هاي ويژه كامپيوتري هم معمولاً در سينماي ايران خوب از كار درنمي آيد. براي باورپذير شدن هر چيزي بايد آن را جلوي دروبين اجرا كرد.
- در پارك وي هم جلوه هاي ويژه جلوي دوربين انجام شد. به نسبت سينماي ايران خوب از كار درآمده. كلاً همه چيز را بايد با توجه به اندازه هاي سينماي ايران بسنجي. من ديشب داشتم يكي از فيلم هاي رايدلي اسكات را تماشا مي كردم كه داستانش هم در زمان جنگ هاي صليبي مي گذرد. فيلم اكشن درجه يكي دارد و پر از خون و خون ريزي است. يك صحنه مثل آن گرفتن در سينماي ايران مي دانيد چقدر سخت است و دردسر دارد. خيلي وقت ها اصلاً نشدني است. به نظرم پارك وي با توجه به بضاعت سينماي ايران، فيلم خوش ساختي از كار درآمده است. قطعاً با امكانات هاليوودي مي شد فيلم بسيار بهتر ساخت ولي فيلم از حد توانايي هاي تكنيكي سينماي ايران اگر بالاتر نباشد قطعاً پايين تر هم نيست.
* اين طور كه مي گويند پارك وي فيلمي وفادار به قواعد ژانر است با تمام مؤلفه هايش. اين وسط آن نگاه اجتماعي كه مشخصه بعضي از كارهايتان هست را هم داريد؟
- تمام انرژي و اساساً دغدغه ام درست در آوردن قواعد ژانر بوده. چه موقع نوشتن و چه موقع ساختن، خيلي به مسائل اجتماعي فكر نكردم.
* در قرمز كه شايد بشود آن را تجربه اي مشابه با پارك وي دانست، به هر حال نشانه هاي يك جامعه تغيير يافته را مي شد مشاهده كرد.
- در پارك وي هم هست.
* ولي با خودآگاهي و قصد قبلي سراغش نرفته ايد.
- دقيقاً، فيلمسازاني كه هر سال فيلم مي سازند، فيلم هايشان مطابق فضاي آن سال هاست. به نظرم شاخص ترين فيلمسازي كه مي شود جمهوري اسلامي را در آن مرور كرد، حاتمي كياست. يعني شرايط زمان و مكان را خيلي راحت مي شود در فيلم هايش ديد. براي اينكه ذهن فيلمساز منطبق با شرايط كار است و اين را منعكس كرده. اين را در فيلم هاي فيلمسازي كه 10 سال يك بار فيلم مي سازد نمي توانيد ببينيد ولي فيلمسازي كه هر سال فيلم مي سازد، نبض جامعه در دستش هست و شرايط موجود و معاصر را در فيلمش منعكس مي كند.
* پس با اين حساب مي شود گفت كه پارك وي هم فيلم شرايط امروز است.
- پارك وي فيلم شرايط امروز است از آدمي كه در كنارش دوست دارد فيلم پرهيجان و جذاب با فضاي جوان تر بسازد. فيلمي كه كمي تحرك داشته باشد و فضا را هم آنچنان محدود نبيند. به اعتقاد من آن شكلي منتقدان فكر مي كنند فضاي سينما بسته نشده. امسال فيلم هايي خواهيد ديد كه با تعجب بگوييد اينها چه جوري آمده به جشنواره.
* از مجموعه اين صحبت ها مي شود نتيجه گرفت كه پارك وي بايد يكدست ترين فيلمتان شده باشد.
- از اين نظر شايد بشود گفت سلامت ترين فيلمم است.
* اين واژه سلامت را يك كم باز مي كنيد؟
- سلامت را اينجا من به معني كامل بودن اجرا مي گيرم يعني تطابق فرم و محتوا.
* حتماً به قواعد ژانر و قراردادي كه با تماشاگر مي گذارد هم تا انتها وفادار مي ماند.
- دقيقاً.
* پس مثل سالاد فصل نمي شود كه يك جاهايي از التقاط لطمه ديده بود.
- سالاد فصل منهاي پايانش همه چيزش خوب بود. پايانش كار را خراب كرد. آنجا هم اگر در سناريو اشتباه نكرده بوديم، درست از كار در مي آمد. به هر حال پايان فيلم اهميت فوق العاده اي دارد.
* الان پايان بندي پارك وي چه جوري از كار درآمده؟
- پايان بندي خاصي دارد كه به نظر من خوب است. من در فيلم هايم هر وقت پايان بندي سناريو را عوض نكرده ام، هميشه خوب شده مثل شام آخر و همين پارك وي ولي فيلم هايي كه پايان را مطابق فيلمنامه نگرفته ام و آن را عوض كرده ام، بد شده. مثل آب و آتش ، صورتي و سالاد فصل . نكته اش اين است؛ پاياني كه موقع نوشتن سناريو بيرون آمده خوب بوده، چون داشتي حسي آن را مي نوشتي ولي وقتي آمدي سر صحنه آن را مكانيكي اش كردي خراب مي شود.
* معمولاً بازيگران فيلم هاي شما شانس خوبي براي گرفتن سيمرغ دارند.
- نمي شود پيش بيني كرد. راستش در جشنواره خيلي وقت ها سيمرغ را به كاراكتر مي دهند نه به بازي. به قريبيان براي فيلم ترن كه نقش يك انقلابي را بازي كرده بود، جايزه دادند. در سالي كه رد پاي گرگ را جشنواره داشت، جايزه را نه براي اين فيلم كه براي بندر مه آلود دادند كه در آن نقش يك پليس وظيفه شناس را بازي كرده بود. اگر معيار كيفيت بازي بود، قريبيان قطعاً در رد پاي گرگ خيلي بهتر از بندر مه آلود بازي كرده بود، منتها كاراكتر قريبيان در رد پاي گرگ از ديد داوران و مديران جشنواره آدم قابل دفاعي نبود.
013356.jpg
گاهي اوقات البته ناپرهيزي مي كنند. مثل سالي كه به فروتن و تهراني براي قرمز جايزه دادند.
* در فيلم هاي شما البته، خسرو شكيبايي هم براي سالاد فصل جايزه گرفته كه اتفاقاً نقش يك لمپن را هم بازي كرده بود.
- سيمرغ نقش دو، خيلي مهم نيست. اين نقش اول است كه خيلي اهميت دارد و به اصطلاح توي چشم است.
* فيلم را خيلي بي حاشيه ساختيد. مشكل خاصي كه در طول كار نداشتيد؟
- نه، پارك وي يكي از راحت ترين كارهايم بود.
* با پارك وي دوباره به عادت قديمي تان برگشتيد و از دادن هر نوع اطلاعات جز فهرست عوامل و مراحل فيلمبرداري، به رسانه ها خودداري كرديد.
- من سر ستاره ها هم دوست نداشتم به مطبوعات اطلاعات بدهم. تهيه كننده دوست داشت كه به هر حال نكاتي از فيلم ها در رسانه ها درج شود، اگر امتياز يك فيلم با من باشد، تا زمان اكران نمي گذارم چيزي از فيلم به بيرون درز كند. اگر يادتان باشد سر قرمز ، آب و آتش و شام آخر هم اطلاعات خاصي تا زمان اكران ندادم.
* حالا در مواردي مثل آب و آتش مي شد اين را به حساب ملتهب بودن سوژه اي كه سراغش رفته بوديد گذاشت.
- نه دليلش اين چيزها نبوده. الان پارك وي خيلي ملتهب نيست، اساساً سينما الان ملتهب نيست. به هر حال يك فيلم هر چقدر غيرقابل دسترس تر باشد، بهتر است و تماشاگر هم با پيش داوري كمتري به تماشايش مي نشيند.
* با اين وجود يك مدخلي از قصه براي تماشاگري كه فرض كنيد امروز مي خواهد به تماشاي پارك وي بنشيند بدهيد. در واقع يك خلاصه دو خطي كه شروع ماجراي پارك وي باشد.
- پارك وي داستان يك دختري است كه با يك پسر در يك كافي شاپ آشنا مي شود. آشنايي كه خيلي زود به ازدواج منجر مي شود. هنوز دو ماه از ازدواج نگذشته اتفاقي اين زندگي را به هم مي زند كه اين اتفاق غيرقابل پيش بيني است و دختر را وارد فضاي پرتنش و خاصي مي كند كه اين در واقع تنه داستان است و گفتني هم نيست.
* مقدمه چيني براي رسيدن به فضاي تعليق و هيجان كه زياد طول نمي كشد.
- نه، حوصله تماشاگر در سالن سر نمي رود. مقدمه خوبي داريم. فيلم با يك فضاي عاشقانه شروع مي شود، بعد كم كم خشن مي شود.
* بعد از سه گانه ستاره ها كه در مجموع مي شد گفت ضرباهنگ آرامي داشتند، دوباره به فضاي پرتنش برگشته ايد.
- به غير اين فيلم ها من هيچ وقت فيلم آرام نساخته ام. آن دفعه هم اشتباه كردم كه فيلم آرام ساختم، بعد از اين باز هم فيلم تند و پر از تنش و ماجرا مي سازم. الان سريال هم كه مي خواهم بسازم همين جوري است. من اصولاً از پلان طولاني خوشم نمي آيد. از ريتم كند خوشم نمي آيد و همچنين از صحنه بي تحرك. الان در سريالم تمام كوششم را مي كنم كه آدم ها روي مبل نشينند و هي با هم حرف بزنند.

سايه روشن
013347.jpg
نگاهي به آخرين ساخته احمدرضا معتمدي
شوخي با همه حتي سياست

علي عمادي
جدي ترين فيلم بيست وپنجمين جشنواره فيلم فجر تا امروز قاعده بازي ساخته احمدرضا معتمدي است؛ فيلمي كمدي و البته هجوآلود. كمدي است چون شوخي از همان تيتراژ آغاز مي شود و جدي است چون آنچنان حرف هاي زيادي براي گفتن دارد كه اصل قصه كمدي فراموش مي شود.
احمدرضا معتمدي با فيلم هاي قبلي اش هم نشان داده كه اشتياقش براي بيان حرف هايش بيش از نوارهاي سلولوئيدي و 2 ساعت فيلم است و از همين رو در تمام فيلم هايش داستان را فداي پيامش مي كند. او در فيلم قبلي اش ديوانه اي از قفس پريد همين راه را رفته بود. اما هرچه نيش انتقادها در اين فيلم بدجور بيرون زده بود، معتمدي سعي كرده در فيلم جديدش حرف ها را در لفافه اي محكم از شوخي و كمدي بپيچاند و دست بر قضا همين محكم كاري- و البته نه محافظه كاري- باعث شده كه اكثر مخاطبان سر از پيام معتمدي در نياورند و فقط به همان شوخي ها بخندند. شايد معتمدي از ترس قيچي تيز سانسور دست به اين كار زده باشد، اما تجربه قبلي به احتمال زياد براي او درس عبرت شده كه ديگر موضوعات جدي را چنين بيان نكند و در عوض با در نظر گرفتن گيشه كه يكي از راه هاي فتح آن يعني حضور چهره هاي نام آشناي سينما را در فيلم قبلي اش آزموده بود به همراه يك ميانبر طلايي ديگر به نام سينماي كمدي همراه فيلم كند. با اين ترفند هم از گزند مخالفت ها در امان مي ماند، و هم پاي مخاطب معمولي را به سينما باز مي كند.
ولي مشكل در اينجاست كه معتمدي نتوانسته قصه را همپاي حرف هايش بكشد و لذا براي تمام مخاطبان نيمه دوم فيلم كسل كننده و كشدار و همراه با تكرار شوخي هايي است كه ديگر كسي را نمي خنداند، گرچه معتمدي سعي كرده حتي با شوخي هاي ركيك، كاري كند كه مخاطب بخندد.
استعاره اي كه معتمدي براي بيان گفته هايش از قالب كمدي استفاده كرده پيش از اين هم به كار گرفته شده بود و با اينكه معتمدي قصد دارد با ارجاع هاي ميان متني- كه ظاهراً بيش از حد است- تماشاگر را به ياد فيلم هاي مختلف ايراني و خارجي بيندازد، اما ظاهراًً خود به اجاره نشين هاي مهرجويي گوشه چشمي داشته است. باز هم خانه اي كه ارث و ميراث شخص قدرتمندي را كه دو خانواده جدا از هم دارد؛ خانواده اي پولدار و خانواده اي گداگشنه. قصه اصلي مربوط به درگيري اين دو گروه است براي تصاحب خانه اي بزرگ. و اين وسط آدمي به نام ابوالهول كه آتش بيار معركه است و مثلاً از لاس وگاس آمده و اين آدم ها را به جان هم مي اندازد و گريمش يك جورهايي شبيه عموسام است.ردپاي حرف هاي سياسي معتمدي آنجا مشخص مي شود كه در فصل هاي انتهايي فيلم جابجايي قدرت و عوض شدن هاي مداوم پدربزرگ قدرتمند بيش از ارجاع ها و فضاي كمدي مي شود. يا وقتي ابوالهول به ظاهر بيرون انداخته مي شود ولي دوباره بازمي گردد يا اينكه نشان مي دهد هر دو خانواده مجبورند سر يك سفره بنشينند كه درست در همين زمان از آسمان به جاي ماهي سوسيس ببارد.
معتمدي گرچه قالب بهتري نسبت به فيلم گذشته اش براي جلب مخاطب يافته است، اما هنوز نتوانسته تعادلي ميان قصه، سينما و پيام پيدا كند و همين نكته پاشنه آشيل فيلمسازي اوست.
معتمدي براي به دست آوردن چنين تعادلي لازم است كه به قصه بيشتر از پيامش اهميت دهد و براي اينكه تماشاگران پس از 2 ساعت خنده با اخم و تخم سالن را ترك نكنند، بايد براي نسخه اكران عمومي دستي به سر و روي فيلم بكشد و يا حداقل از تكه كلام ابوالهول كه ديگر كار را به راه رفتن روي اعصاب تماشاگر مي كشاند، بكاهد.معتمدي كارگردان خوبي است، اما فلسفه، تمام سينما نيست همان گونه كه نه تكنيك و نه قصه همه آن را نشان مي دهد. معتمدي به تعادل ميان همه اينها نياز دارد.
جاي خالي سينماي اجتماعي در جشنواره فجر
دور از اجتماع خشمگين

گروه ادب و هنر- در ميان فيلم هايي كه تا امروز در جشنواره فيلم فجر نمايش داده شده، به ندرت شاهد اثري بوده ايم كه تصويري از جامعه معاصر را ارائه دهد. فيلم ها اغلب يا در فضاهاي كاملا انتزاعي مي گذرند يا اگر هم رويكردي به جامعه دارند، نگاهشان چنان خالي از بعد و تحليل است كه راه به جايي نمي برند.
خون بازي ساخته رخشان  بني اعتماد از معدود آثار جشنواره امسال است كه فارغ از ضعف هايش، حرفي از جنس زمان را مي زند و يك معضل اجتماعي را دوربيني كه تعمداً نظاره گر است، به بررسي مي نشيند. پرهيز عامرانه بني اعتماد از روايت داستان و نزديك شدن حال و هواي اثر به آثار مستند را مي توان دوست نداشت، ولي نمي شود ديدگاه اجتماعي فيلم را انكار كرد.
در جشنواره امسال شاهد نمايش فيلم هايي هستيم كه بعضي از آنها الگو گرفته شده از فيلم ها يا داستان هايي خارجي هستند؛ بدون آنكه كوچكترين تلاشي براي انطباق آدم ها و مناسبتشان با آنچه در اين مرز و بوم مي گذرد، صورت گرفته باشد.
به هر حال در چند روز اول جشنواره، چيزي به نام تصوير اجتماع كمتر به چشم آمده است. حتي در حوزه سينماي مستند هم شاهد تجربياتي به شدت شخصي هستيم. به همين خاطر است كه مستند تهران انار ندارد ساخته مسعود بخشي با وجود آنكه تقليدي آشكار از آثار كامران شيردل است، اين ميزان مورد توجه قرار مي گيرد.فيلم با وجود عاريتي بودن شيوه روايت و اساسا ساختارش، به هر حال تصويري از پايتخت را ارائه مي دهد كه براي مخاطبي كه به ندرت فيلمي با مشكلات و معضلات خود را مي بينند، جالب توجه است.

نگاه
نگاهي به فيلم اقليما
حركت دوربين به جاي داستان
013353.jpg
گروه ادب و هنر- محمد مهدي عسگر پور پس از فيلم اميدواركننده قدمگاه ،  امسال با اقليما به جشنواره آمده است؛ فيلمي كه در بهترين حالت مي توان از آن به عنوان اثري متوسط ياد كرد.چيزهايي كه قبلاً  در خصوص هراس آور بودن اقليما عنوان شده بود، در واقع حكم آدرس غلط دادن درباره فيلم را دارد، چون تنها چيزي كه در فيلم وجود ندارد هراس و هيجان است.
فيلم شروع تأثيرگذاري دارد. با نماهايي كه به سرعت به هم برش مي خورند و نويد يك تريلر جذاب را مي دهند. در ادامه اما همه چيز چنان با آرامش و تكرار پيش مي رود كه با گذشت يك ساعت از فيلم اتفاق چنداني رخ نمي دهد. زن پولداري كه قبلاً  وكيل خانوادگي اش خواستگارش بوده ولي او با مرد ديگري به نام عماد ازدواج كرده است.
وكيل مرموز نشان مي دهد، برعكس عماد كه همسري مهربان به نظر مي رسد. زن از كودكي دچار توهماتي بوده و در طول فيلم هم شاهد اتفاقاتي هستيم كه گويا بايد حاصل اين توهمات باشند. بيش از يك ساعت فيلم به همين مسئله اختصاص يافته، بدون اينكه داستان چنان كه بايد پيش برود. در واقع فيلمنامه تخت و كم جان محمدرضا گوهري دست عسگرپور را براي ساخت فيلمي قابل قبول بسته است.
عسگرپور در مقام كارگردان نهايت تلاشش را كرده كه با حركت دوربين و فضاسازي به قصه و شخصيت ها عمق ببخشد. منتها يك فيلم براي موفقيت، بيش از حركات مداوم دوربين، به داستان احتياج دارد.
اقليما از صحنه مرگ زن به سمت الگوي آشناي آثار تريلر حركت مي كند. اين مرد به ظاهر مهربان، با همدستي زني ديگر، قصد داشته ثروت همسرش را بالا بكشد.
همه آنچه هم كه در طول بيش از يك ساعت به نمايش درآمده، قرار بوده مقدمه اي بر اين اتفاقات باشند، منتها لكنت هاي بياني فيلم همچنان ادامه مي يابد. به خصوص اينكه اصرار بر پيوند الگوهاي تريلر با مفاهيم به اصطلاح معناگرايانه، به نوعي به التقاط و تشتت انجاميده است؛ اغتشاشي كه حتي كارگرداني حرفه اي عسگرپور هم نمي تواند آن را نجات دهد.
چنين فيلمنامه اي اگر به دست كارگرداني معمولي مي افتاد، احتمالا با فيلمي مواجه مي شديم كه به زحمت مي شد 20 دقيقه از آنرا تحمل كرد.هر چند در شرايط فعلي هم تمام تلاش عسگر پور در نهايت راه به جايي نبرده است.
كوروساوا راست گفته كه از يك فيلمنامه به هم ريخته، حتي يك كارگردان خوب هم نمي  تواند فيلم قابل قبولي بسازد.

چشم انداز
ميهمانان ناخوانده
محدثه واعظي پور
اختصاص سينمايي به افرادي كه در رسانه ها فعاليت مي كنند، يكي از سنت هاي جشنواره فيلم فجر است. هدف از اين اقدام، قطعاً ايجاد شرايط و امكاناتي ويژه براي افرادي بوده كه حرفه شان با سينما ارتباطي مستقيم دارد و پوشش دادن اخبار و اطلاعات سينمايي يكي از حوزه هاي كاري آنها است.
اختصاص يك سينما به اهالي مطبوعات و رسانه ها اقدام درستي است به شرطي كه اين ايده خوب در عمل هم خوب باقي بماند. در حالي كه هر سال و در سالن مطبوعات با چهره هايي ناآشنا و ميهماناني گاه غيرفرهنگي روبه رو مي شويم كه مشخص نيست از چه طريق و براساس كدام قاعده و قانون مجوز ورود به سينماي رسانه ها را پيدا كرده اند؟
واژه رسانه آنقدر گسترده است كه به راحتي مي توان زير عنوان آن به افراد مختلف كارت داد تا در جشنواره، فيلم ها را در سينماي رسانه ها ببينند. به همين دليل موقع نمايش فيلم ها پاي مجري هاي مختلف برنامه هاي تلويزيون و همسرانشان به سينماي رسانه ها باز مي شود.

به خاطر اين گستردگي معاني و مفاهيم است كه مجري فلان برنامه خانوادگي هم در كنار منتقدان و خبرنگاران فيلم مي بيند و اهالي مطبوعات كه اين روزها به شدت گرفتار هستند، زماني كه به سينما فلسطين مي رسند بايد ايستاده فيلم ها را تماشا كنند. به اين دليل كه سالن هاي سينماي رسانه ها ظرفيت و گنجايش پذيرفتن خبرنگار ها و منتقدان را ندارد!
نحوه پذيرايي از ميهمانان جشنواره هم ديدني است. مكان مشخص و ثابتي براي استراحت در طبقه اول و دوم سينما فلسطين در نظر گرفته نشده. گرفتن يك ليوان چاي يا نسكافه از اسپانسرها، با مشقت همراه است. اين پذيرايي سردستي و نامنظم در شأن اهالي مطبوعات نيست. آنهايي كه هميشه حامي سينماي ايران و جشنواره بوده اند و واسطه ارتباط مردم با سينما هستند.
سينماي رسانه ها بايد محلي براي تعامل  اهالي مطبوعات و اصحاب رسانه ها با هم و با سينماگران باشد. در فضاي فعلي، اين اتفاق به شكلي كمرنگ رخ مي دهد. اگر مسئولان برگزاري جشنواره انبوهي از داوران بخش هاي جنبي و ميهمانان ناخوانده را در سينماي مطبوعات جاي ندهند، اين سينما براي منتقدان و نويسندگان سينمايي، خبرنگارهاي فرهنگي شبكه هاي تلويزيوني و خبرگزاري ها گنجايش كافي دارد.
اما هر سال و با وجود انتقادهايي كه به نحوه كارت دادن مسئولان مي شود همچنان شاهد حضور افرادي غير سينمايي در سينماي رسانه ها هستيم؛ سينمايي كه مي تواند كاركردي بيشتر از يك سالن براي نمايش فيلم ها داشته باشد و با توجه به هدف اصلي اختصاص سينمايي براي فعالان در عرصه رسانه، فضايي براي گفت وگو، تعامل و نقد و نظر باشد.

شهر تماشا
اجتماعي
ادب و هنر
اقتصادي
دانش فناوري
بـورس
زادبوم
حوادث
بين الملل
سياسي
سلامت
داخلي
شهري
دانش
صفحه آخر
همشهري ضميمه
|  اجتماعي   |   ادب و هنر   |   اقتصادي   |   دانش فناوري   |   بـورس   |   زادبوم   |   حوادث   |   بين الملل   |  
|  سياسي   |   شهر تماشا   |   سلامت   |   داخلي   |   شهري   |   دانش   |   صفحه آخر   |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   شناسنامه   |   چاپ صفحه   |