گفتوگو مولفههاي
9_ ايراني هرمنوتيك
فرهنگ حاشيه
گفتوگو مولفههاي
فاطمي سيدمحسن با گفتوگو
فاطمي پيش چندي.خواندهايد صفحه همين در را سخنراني يك گزارش فاطمي سيدمحسن از قبلا
بينالملل روابط دانشكده در "آمريكا در جامعه و فرهنگ" مدت كوتاه دوره در تدريس براي
نيز مختلفي سمينارهاي فوقالذكر دوره بر علاوه.ميبرد سر به ايران در امورخارجه وزارت
ترجمه ، مشكلات زبان ، و هرمنوتيك زبان ، و روانكاوي زمينههاي:همچون عناويني با
دانشگاهي و علمي مراكز در..و شمالي آمريكاي در پژوهش و تحقيق روند اميد ، روانشناسي
از كه كردهايم مصاحبهاي او با گفتوگو مولفههاي با ارتباط در.كرد برگزار ايران
.ميگذرد نظرتان
رضيپور فريبا:گفتوگو
بخواهد طرف يك كه مجردي به چون باشد قدرت نمايشهاي از عاري بايد پويا و مثبت گفتوگوي
ميشود گسسته شنيدن رشته اصولا دهد نشان گفتوگو در را خود اقتدار
كدامند؟ مفيد گفتوگوي يك داشتن براي آغازين مولفههاي و مقدمات مهمترين شما نظر به *
فردي گفتوگوي در چه.گيرد قرار بررسي و بحث مورد مختلف جنبههاي از ميتواند گفتوگو
زبان يك در شما وقتيهستيم روبهرو مختلفي مولفههاي با ما اجتماعي گفتوگوي در چه و
وجود توافق هم شناختي زبان زمينههاي در اگر حتي ميپردازيد گفتوگو به كسي با واحد
"ميز" كلمه مثلا كه اين به داريد اذعان و هستيد واقف دو هر فيالمثل يعني باشد داشته
ذهن در كلمه آن از متفاوتي مفاهيم اوقات بسياري اما ميدهد ، معنايي چه خاص زبان يك درون
صور به كواين و ويتگنشتاين كه است نكتهاي اين.ميشود متبادر گفتوگو طرفين از يك هر
صرف.ميكنند صحبت آن از معنا انتقال اساسا و گفتوگو به مربوط زمينههاي در مختلفي
در كلمه هر از كه معنايي كه نيست معنا بدين كلمات معناي از آگاهي و شناختي زبان توافق
فهم حال در طرفين نتيجه در و باشد يكسان ميشود متبادر و اراده گفتوگو طرفين ذهن
فكر ميز پايه به ميكند صحبت ميز از گفتوگو طرفين از يكي وقتي بسا چه.باشند يكديگر
يك در هستهاي محورهاي از يكي بنابراين.كند صحبت ميز كلي شاكله از ديگر طرف و كند
با زيادي بسيار اندازه تا است انتقال حال در آنچه كه است اين از عبارت خوب گفتوگوي
شوند برداشته ممكن حد آخرين تا سوءتفاهم زمينههاي يعني باشد مرتبط ميشود فهميده آنچه
يا معنايي نقب اين چقدر هر يعني.ميافتد اتفاق معنايي نقب يك با لحاظ يك به اين كه
ارتباط معنا آن با ميتوانند بهتر افراد شود ، ذكر ميشود گفته آنچه با ارتباط در تعمق
.ميشود روشن بهتر ميگويند ، چه طرفين از يك هر كه اين حداقل.كنند برقرار بايستهاي
در خصوص به گفتوگو ملزمات و ضروريات از يكي مسائل ، مورد در بيشتر فكرت و فراست و تعمق
شود ، انجام گفتوگويي پوزيتيويسمي و گرايي اثبات پارادايمهاي در اگر.است كلمه عميق بعد
يك در اگر.بود خواهند مسئله هم مسائل از خيلي و بود نخواهد "مسئله" مسائل ، از بسياري
خير ، يا ميانديشد پارادايم همان در هم مقابل طرف آيا كه نشود توجه مسئله اين به گفتوگو
ارتباطي پل انديشهها ، زمينه بودن متفاوت دليل به و ميرود سوال زير طرفين اشتراكات كل
هر كه است مولانا داستان به اشاره همان جزئي ، زمينههاي آن اساسانميشود برقرار خوبي
روي از برخورد و نگاه كه چند هر جزئي ، نگاههاي با.ميكند توصيف گونهاي به را فيل كسي
ايجاد ديگري معناي ميتواند كل در ولي ميآيد بار به مثبتي آثار كه اين ضمن باشد ، تخصص
شما كنيد فرض كه ميزند مثال و گرامر مورد در ميكند مطرح بحثي ويتگنشتاين.نمايد
وين در ساعت 6 من":شده نوشته آن در كه نمودهايد دريافت عزيزانتان از يكي از نامهاي
متفاوتي كاملا درك كردهايد ، برقرار عاطفي رابطه فرد اين با شما چون ".شد خواهم وارد
.ندارد آشنايي گرامر و درك اين با اصلا كه فردي به نسبت داريد موضوع از
بسياري در نشويم ، نزديك آن به حداقل يا و نشود ايجاد خوب گرامر آن گفتوگو در اگر
به ميشود منجر سطح اين از نرفتن بالاتر و ميمانيم محض و صوري ابتدايي سطح در مواقع
را ارتباطي چنين حتي يا و نماييم برقرار شايستهاي و بايسته ارتباط نتوانيم كه اين
.دريابيم و نموده شناسايي
با افرادي ميان شما نظر به آيابود مشترك زبان با گفتوگو به مربوط شد ذكر آنچه *
.خير يا دارد وجود مفيد گفتوگوي يك امكان اساسا متفاوت زبانهاي
داريم پديدهها از ما كه دركهايي يعني است قبلي دركهاي به منوط ما جديد دركهاي همه
نظر در را "ده" مفهوم مثلاما پيشين دركهاي بر است مبتني صورت يك به و معنا يك به
آمريكاي در كه مفهومي تا دارد متفاوتي معنايي بار و آثار ده ، مفهوم ما جامعه در.بگيريد
كنند ، صحبت يكديگر با ابتدايي بسيار زمينه اين در نفر دو اگر و ميشود معنا آن از شمالي
ارتباط نميتوانند گيرند ، قرار ديگر فرد افق در و آمده بيرون خود حوزه از نخواهند اگر
و كنيم معنايي حفر يا باستانشناسي لحاظ يك از بتوانيم ما اگر وليكنند برقرار مناسبي
ميكنند ايجاد ما براي خاصي محدوديتهاي يكسري كه خود محدود افقهاي از ديگر لحاظ از
افق از فراتر كه دهيم قرار مسئله اين روي را خود اهتمام و سعي حداقل يا و رويم فراتر
.بود خواهد موثر بسيار بينديشيم هم خودمان
رفته سوال زير بسياري جانب از شخصي افقهاي از رفتن فراتر امكان كه است ذكر قابل البته
و جانبداريهاي پيشساختگيها ، ما كه همين انديشمندان از بسياري نظر به ولي است
جهان ، به نسبت ميتوانيم كه است اين بر دليلي داريم را خودمان قديمي خاص زمينههاي
دركها ، آنكه ضمن يعنيكنيم عمل بازتر و بينديشيم بازتر و كرده برخورد بازتر
به و كرده ايجاد محدوديت ما براي ميتوانند ما پيشين عاطفي برخوردهاي و جانبداريها
بهتر مقايسه به ميتوان مسائل ، اين بهتاثير اذعان با ولي كنند تحميل را خودشان نحوي
مسئله اين فهم در ميتواند زيادي اندازه تا خود مطلب اين به اذعان.پرداخت جديد افقهاي
ايهام و ابهام در پيچيده مفهومي ميگوييم سخن آن به راجع ما آنچه از ديگران است ممكن كه
در تا ميدهد گفتوگوكننده به را تلاش اين حداقل.باشد راهگشا باشند داشته سوءتفاهم و
قرابت نتيجه در و بردارد بيشتري گام مقابل طرف جهت در چه و خودش جهت در چه مطلب شناسايي
.شد خواهد حاصل زيادي بسيار معنايي
دارد؟ گفتوگو فرآيند در تاثيري چه ترجمه *
آدميان به زيادي ضررهاي تاريخ ، طول در اعوجاج از برخورد و شده مخدوش غلط ، ترجمههاي
يكسري ايجاد در ميتواند نگيرد صورت شايد و بايد كه طور آن معنا انتقال وقتي.نهادهاند
است ممكن اوقات بسياري و دهد جلوه واژگون را تصويري باشد ، داشته نقش منفي جريانهاي
دارند سروكار مخدوش ترجمههاي اين با كه افرادي كه طوري به شود مختلف اوهام ايجاد باعث
اينان آنچه با آن اصلي تصوير كه هستند چيزي از دوري يا و عشقورزي يا آشتي يا مصاف در
:ميكند صحبت آن از افلاطون كه ميشود جرياني همان اين.است متفاوت بسيار دارند ذهن در
.است روشن آتشي سرشان پشت و است شده بسته زنجير و غل با پاهايشان و دستها كه غارنشيناني
در دارد ، واقعيت ميبينند آنچه تصوراتشان در ولي ميبينند را خود سايههاي فقط آنها
.نيست چنين كه حالي
به نه و عميق نسبتا بعد يك در را معناآفريني و معنا ايجاد و باشد درست ترجمه اگر ولي
اوقات خيلي.شود واقع موثر زمينهها بسياري بودن راهگشا در ميتواند دهد انجام جزمي طور
ما عبارات و حرفها يعني "واحد وحسنك عباراتناشتا" كه ميرساند اصطلاح اين به را ما
بر بحث كه ميرساند اينجا به را ما عبارتي به يا.است واحد تو زيبايي ولي است پراكنده
ولي هستند واحدي موضوع به راجع فكر و صحبت حال در طرفين يعني است "انگور" و "عنب" سر
به.ميشود يكسويي اين تشخيص و درك از مانع خاص عاطفي و اجتماعي و فرهنگي موانع يكسري
جنبهها اين و هستيم عاطفي جنبههاي آن گرفتار زيادي اندازه تا ما كه اين خصوص
بگيريم نظر در كلمه وسيع معناي در را ترجمه اگر حال هر به.باشند محيط ما بر ميتوانند
كردن نزديك جهت در باشد پلي ميتواند خوب ترجمه يك كنيم ، فكر آن به كلمه اعم معناي در و
بهتر و فهميدن بهتر به ميتوانند كه تفاهمهايي و قرابت ايجاد جهت در و افكار بسياري
.كنند كمك شدن ، فهميده
نرسد ، اشراف و تسلط و استيلا آن به زبان يك در فرد يك كه زماني تا هم ديگر سويي از
فهميدن خوب مثلا.نميكنند پيدا برايش شايد و بايد كه را معنايي آن مفاهيم ، از خيلي
.باشيد داشته آن با عميقي ارتباط و بدانيد فارسي خوب خيلي شما كه است اين به منوط حافظ
لنگستون يا سندبرگ كارل يا و اليوت.اس.تي يا ازراپاوند يا فراست رابرت فهميدن خوب
بتواند فرد تا است زبان آن در دقيق و كامل تسلط و اشراف به منوط باز هم...يا و هيوز
با شده نوشته درش اينها كه خاصي بسترهاي همان در و بفهمد خاص زبان آن در را اينها
آن تا فرد كه است اين مهم گامهاي از يكي بنابراين.كند پيدا دقيق و عميق آشنايي آنها
است صورت بدين و ميشوند مطرح آن در اصلي مفاهيم كه گيرد فرا را زباني ميتواند كه جايي
و يابد باز ترجمه از را آن اساسي تفاوتهاي.دهد تمييز خوب را مسائل خيلي ميتواند كه
آن ديگري فرد كه اين تا باشيد داشته دسترسي سرچشمه خود به شما كه است موثرتر بسيار اين
.دهد تحويل شما به جديدي مفهوم با را
باشد؟ داشته بايد خصوصياتي چه شنونده گفتوگويي ، چنين در *
.ميكند مطرح را گفتوگو مولفههاي مهمترين از يكي حقيقت در و است مهمي بسيار سوال اين
وقتها خيلي.است شنيداري بخش بخشها ، محوريترين و اساسيترين از يكي گفتوگو بحث در
گوش حال در يعني نميشنويم اصلا ولي هستيم شنيدن حال در كه ميكنيم ادعا ظاهر در ما
جاري زبان بر را چيزي چه مقابل ، طرف حرف پايان از پس كه هستيم اين تمرين مشغول دادن ،
اين بدون اوقات گاهي.كردن گوش نه ميكنيم شنيدن هنگام در ما كه است تمريني اين كنيم ،
قضاوت به مقابل ، طرف صحبت حين در بشنويم ، و كنيم توجه و دهيم گوش مطلب به كاملا كه
اينها كه اين دليل به و ما زندگي در كليشهها مهم نقش دليل به ديگر سوي ازميپردازيم
ميكنيم كليشهاي برخورد مسائل با وقتها خيلي ميافكنند سايه افكارمان بر مختلف صور به
تقسيم و طبقهبندي جامعيتشان ، با گرفتن نظر در بدون را سخنان كليشهها آن براساس و
دليل به صرفا كنيم برقرار حرفها با مناسبي ارتباط كه اين بدون اوقات بسياري.ميكنيم
صحيحي ارتباط گفته خود با كه اين بدون ميكنيم متفاوتي برخورد كاملا آنها معاني تداعي
تجربيات يكسري سوي به را ما است ممكن ميشوند شنيده كه گفتههايي و كلماتكنيم برقرار
به ذهنمان تحريك خاطر به صرفا و مطلب شنيدن بدون كه دهد سوق اجتماعي و عاطفي و شخصي
يك تفاوت كه ميكند مطرح راجرز كارل.باشيم داشته نامناسب برخوردي معاني تداعي آن واسطه
است خوبي شنونده كه فردي كه است اين در نيست ، خوب نسبتا كه شنوندهاي يك با خوب شنونده
قرار دارد مقابل طرف كه دنيايي در را خود آني و موقت طور به ميدهد گوش كه هنگامي در
كه است رخدادهايي و تسلسل و توالي شاهد عمل اين ضمن و ميكند زندگي دنيا آن با و ميدهد
فرد با شنونده كه نيست معنا بدان اينهستند ريزش و افتادن اتفاق حال در موقت طور به
قالب در تحقق حال در تجربه با ارتباط برقراري عمل ، اين اما باشد عقيده هم كاملا گوينده
.كند حاصل تماس آن با نزديك از شنونده كه ميشود باعث و ميكند آسانتر بسيار را گفتن
ضبط را شما حرفهاي همه صوت ضبط كه است اين در شنونده فرد و صوت ضبط يك ميان تفاوت
آن صوت ضبط كه اين براي "متشكرم شما شنيدن از":نميگوييد آن به گاه هيچ شما ولي ميكند
گفت هر در كه ميشويم متوجه "حضور" مهم عنصر گرفتن نظر در با.نميدهد شما به را "حضور"
لازم حضور طرفين كه مسئله اين به ميگردد بر مهم زمينههاي از يكي موثر ، و مفيد گويي و
جاي دلم و جمع ميان در من شنيدهاي غايب و حاضر حديث هرگز:معروف شعر.باشند داشته را
فيزيكي لحاظ از طرفين گفتوگوها ، در اوقات بسياري كه دارد همين به اشاره هم است ديگر
حتي ما گفتوگوها در بسا چه.هستند ديگري جاي در روحي و فكري لحاظ از اما هستند حاضر
و نكرده نگاه موضوع به اصلا عملي و فكري بعد از ولي ميدهيم جلوه متوجه را خودمان
.ميكنيم دريافت را حضور آن نه و ميدهيم را حضور آن نه كه چرا نميكنيم پيدا همسويي
دارد؟ گفتوگو در تاثيري چه ميگذارند "ديگران" و "خود" بين افراد كه مرزهايي *
مهم ويژگيهاي از يكي البتههستيم خودمان ذهني تقسيمبنديهاي تحتتاثير ما اساسا
به كه است نعمتهايي از يكي اين و است قراردادن قسيم و قراردادن مقسم موهبت همين انسان
سرو جزئي مفاهيم با فقط بود قرار اگر كه چرا.ميكند كمك انسانها در ارتباط برقراري
ما كه همين ولي نبود امكانپذير ارتباطي هيچ منطقيون ، اصطلاح به باشيم ، داشته كار
ميشود باعث همين ديگر ، كليهاي چه و مشكك كلي چه و متواطي كلي چه داريم ، را كلي مفاهيم
اينها ميكنيم ، صحبت.يا ميوه حيوان ، انسان ، از ما مثلا.گيرد صورت ارتباطات كه
شوند ارتباط برقراري باعث و باشند داشته مختلفي مصاديق ميتوانند كه هستند كلي مفاهيم
ايجاد خود ذهن در شخصي طور به كه تقسيمبنديهايي و دارد ما ذهن كه تقسيمبنديهايي ولي
تقسيمات اين اگر كه چرا شوند گفتوگو ابعاد خيلي مانع ميتوانند هم نظر يك از ميكنيم
يكسري و شوند شنيده زياد حرفها يكسري ميشوند باعث بكنند مستقيم دخالت گفتوگو در
.شوند شنيده كم حرفها
است اين ميكنند تكيه آن روي اجتماعي علوم و فرهنگشناسي در محققين كه نكتهاي اصولا
ضمن فيلترها اين.ميكنيم برخورد مسائل با خودمان خاص فرهنگي فيلترهاي با اصولا ما كه
ارتباط مسائل ، بسياري با نتوانيم ما كه ميشوند باعث لحاظ يك از ولي دارند محاسني آنكه
و شوند ديده چيزها يكسري كه ميشوند باعث فرهنگي فيلترهاي كه چرا كنيم برقرار شايستهاي
است اين ميشود مطرح كه نكتهاي گفتوگو زمينه در جهت همين به و نشوند ديده چيزها يكسري
به باشند ، داشته تضعيفكننده نقش ميتوانند عاطفي بعد از خصوص به تقسيمبنديها اين كه
ارتباط معانيمان تداعي با بيشتر ميشويم گفتوگو يك وارد كه شما و من اگر كه معنا اين
در خصوص به) كند تداعي شما ذهن در را كلماتي ميزنم ، من كه حرفهايي يعني كنيم ، برقرار
ميكند ، تداعي را كلمات يكسري من ذهن در ميزنيد شما كه حرفهايي و (شخصي تجربيات حوزه
خاطر به صرفا يعني كنند برخورد قضيه با منفعل حوزهها آن در افراد كه ميآيد پيش بسيار
خاص ، حوزه يك در كردهاند پيدا موضوع يك با ارتباط در زمان بستر در كه شخصي تجربيات
و دهند نشان (منفي يا مثبت چه حال) را ويژهاي عاطفي پاسخ و دهند نشان را خاصي رفتار
قرار عاطفي پاسخهاي آن قالب در صرفا آنها كه ميگردد بر مسئله اين به بيشتر اين
توانستهاند انديشه و فلسفي حوزههاي در اسلامي فرهنگ انديشمندان من نظر به.داشتهاند
از يكي مولانارفت ابعاد آن از فراتر و گرفت فاصله جنبهها آن از ميشود كه دهند نشان
عوامل از بالاتر ميشود كه ميسازد نشان خاطر و است مسئله اين بينظير نمونههاي
.گرفت قرار محض محدودكننده
فرآيند در ذهنيتها اين ميرسد نظر به.دارند "مطلق" فرضيات يكسري خود ذهن در افراد *
آمد؟ كنار بايد چگونه اينها با.باشند بازدارنده عوامل از گفتوگو
انضمام كه هرجا يعني "الانضمام علت السنخي":ميگويد كه است قاعدهاي اسلامي فلسفه در
سنخيتي كه نيست هيچجا.باشد داشته وجود بايد انضمام و همخواني ميشود ، ديده تركيبي و
يعني يميل اشباههم علي الناس:ميگويد جبران خليل جبران.شود ايجاد انضمامي و نباشد
و مشتركات به پرداختن اساسا.دارند بيشتري تمايل هستند آنها شبيه كه كساني به مردم
گفتوگو شما و من وقتي يعني.ميشود مساعي تشريك در زمينهها ايجاد باعث مشترك ابعاد
آن به اگر باشيم ، داشته عقيده و سليقه افتراق و اختلاف زمينهها خيلي در است ممكن كنيم
و افتراقات روي آدميان بود قرار اگر.نميگيرد صورت تركيبي هيچ كنيم ، فكر افتراقات
پيوندهايي همهنميگرفت صورت جهان در پيوندي هيچ كنند ، تكيه صرفا خودشان خاص حوزههاي
روي تصريحا يا تلويحا نحوي به انسانها كه است اين مولود ميگيرد صورت جهان در كه
توافق مورد مشترك زمينههاي اين اگر.ميكنند توافق اصطلاح به مشترك زمينههاي يكسري
جزئي بعد در چه و بزرگ و كلان بعد در چه شد نخواهد ايجاد پيوندي هيچ اصولا نگيرد قرار
.كوچك و
گفتوگو روي تاثيري چه باشد بزرگتر ديگر طرف ابعاد از گفتوگو طرف يك ابعاد وقتي *
ميشود؟ گذاشته
بخواهد طرف يك كه مجردي به چون باشد قدرت نمايشهاي از عاري بايد پويا و مثبت گفتوگوي
منفي صورت به اقتدار آن تحتتاثير شنيداري بعد يا دهد ، نشان گفتوگو در را خود اقتدار
گفتوگوي در كه باشد قرار اگر يعني.ميشود گسسته شنيدن رشته اصولا يا و ميكند عمل
گفتوگو كند ، عمل قدرت جنبه با و كند برخورد مسئله با قدرت عامل با كسي اجتماعي يا فردي
.باشد داشته موثر و مثبت نقش نميتواند
با خود گفتوگوي در كشور يك كه است امكانپذير شما نظر به آيا چطور؟ كشور دو مورد در *
نپذيرد؟ خودتاثير قدرت از ضعيفتر كشور
مثلا كه كند عمل مبنا اين بر طرف يك گفتوگو در اگر.نيست نظر مورد قدرت گذاشتن كنار
ياددادن ، قصد كه گيرد نظر در مبنا اين بر را گفتوگو اساس و ميدهد ياد كسي به را چيزي
طرف آن كه چرا نيست جامع و جانبه همه ديگر گفتوگو دارد ، سرزنش يا و توبيخ تعليم ،
تصديق و شده تصور ذهنيت آن براساس و خود خاص پارادايمهاي تحتتاثير قبل ، از گفتوگو
كه حالي در بگيرد ، نظر در و كرده توجيه ميكند ، مطرح خود كه را منظري دارد سعي شده
ذهني ساختگيهاي پيش تاييد گفتوگو از منظور زماني ، يك يعني.باشد اين از غير ميتواند
گوش از قبل ميكند ، مراجعه او به بيمار وقتي كه طبيبي حالت مثل درست.آنها اجراي و است
صرفا ميآيد بيرون بيمار دهان از كه كلمهاي اولين با او مشكل شنيدن و بيمار به دادن
راه حلها ، راه آن در جستوجو با ميخواهد و ميكند نگاه گرفته ياد قبل از كه مطالبي به
مسئله و مشكل است معتقد كه مشاوري يا طبيبي با است متفاوت بسيار اين.دهد ارائه را حلي
صورت به قدرت مولفه آنجا ديگر.شد خواهد مشخص عمل حين در و جانبه دو گوي و گفت در
اساسي نقش گفتوگو اين ايجاد در كه ميپذيرند خودشان طرفين كه چرا ميشود مطرح ديگري
.كنند نقشآفريني گفتوگو اين ادامه و ايجاد در ميتوانند ميزان يك به دو هر و دارند
اين باشد ، محض فعال ديگر طرف و كند عمل انفعالي صورت به طرف يك باشد قرار اگر اما
نحو بهترين به آن شرايط كه است مثبت زماني گفتوگو يك كه چرا بود نخواهد مثبت گفتوگو
يك از مسلما باشد نداشته وجود گفتوگو با ارتباط در آرامش كه هنگامي و شود فراهم
.شد خواهد تبديل تنشآميز و غيرآرام گفتوگوي يك به مثبت و آرام گفتوگوي
برطرف و يكديگر از شناخت حداقل گفتوگو ، نتيجه كه ميرسد نظر به كوچك عنصر دو سطح در *
دارد؟ نتيجهاي چه گفتوگو كشور ، دو سطح در اما باشد ، سوءتفاهمها شدن
نگاه ازدواج يك منزله به ميتوان اجتماعي بعد در يا و فردي سطح در چه گفتوگويي هر به
.باشد نفر دو ميان پيوند مثابه به ميتواند بگيريد نظر در را "گو" و "گفت" اگر يعني كرد ،
دارند صفاتي دو هرنميدهند نشان را خود كامل حالت مسلما پيوند بدون زن يك يا مرد يك
ميتوانند دو هر آن ايجاد و پيوند اين در گرفتن قرار با است ، آن از عاري ديگري آن كه
شما كه فردي بعد كوچكترين در چه واقعي معناي به گفتوگو هر در يعني باشند متمم و مكمل
جهاني ، سطح در كلان گوهاي و گفت از چه و ميكنيد صحبت خريدار با فروشنده يك گوي و گفت از
گفتوگو اصول به و باشند درست آنها شرايط اگر و شوند انجام خوب گوها و گفت اين وقتي
جريانها يكسري زاينده و موجد پيوندي هر ناخواه خواه و ميشود برگزار پيوندي شود ، توجه
انجام خوب آن به مربوط شرايط اندازه چه تا آنكه به دارد بستگي اين ولي است ارزشها و
درست نشدن انجام دليل به فردي گوهاي و گفت سطح در حتي بسا چه.شود توجه آنها به و شده
.افتد اتفاق نارسيدهاي و عليل ناقص ، پيوند شنيداري ، بعد
نيست طور اين باشد ، داشته مختلفي شرايط ميتواند هدفش با متناسب گفتوگو خود حال هر در
شناسايي به گفتوگو اصلا وقتها خيلي بپردازد ، شناسايي به گفتوگو ذات هميشه كه
در و ميشود بيشتر سوءتفاهم باعث گفتوگوها وقتها خيلي.دارد ديگري قصد و نميپردازد
بايد كه كند نقشآفريني ارتباطات بهبود در كه اين تا ميكند ايجاد نقش ارتباطات اختلال
گفتوگو معده علل يا علت و است افتاده اتفاق بستري چه در و بوده چه گفتوگو از هدف ديد
شدن روشنتر به اين ميكنند ، كارهايي چه و ميگيرند درنظر را زمينههايي چه چيستند ،
.ميكند كمك گفتوگو حوزه
9_ ايراني هرمنوتيك
بينالاذهاني فهم
يوسفي روحالله
و مجاز و استعاره و تمثيل زبان با ديرباز از عمدتا كه ، عرفاني و شاعرانه و ادبي متون
مختلف فهم معرض در بيشتر دارد ، فراوان "تابي كج" رو اين از و ميشود استفاده نمادين
كه پرسش اين اساسا.ميشود دشوار متكلم مراد واقعي فهم هم دليل همين به و ميگيرد قرار
آن معيارهاي يا و است كرده فهم درست را متكلم مراد كه كرد حاصل اطمينان ميتوان چگونه
و ادبي بيان و زبان انواع ميان در تازه.است بيان و زبان انواع همين به مربوط چيست؟
و سخن گوهر راحت خيلي قصيده و مثنوي فيالمثل.ندارند واحد حكم آنها تمام باز شاعرانه ،
.غزل تا ميدهند قرار مخاطب اختيار در را متكلم مراد و متن پيام
اقتضا است ، سخن حد لطيفترين و بليغترين و متعاليترين فارسي ادبيات در كه غزل ، طبيعت
اطمينان لذا و نميافتد مخاطب چنگ به راحتي به شاعر مقصود و مراد و نزول شان كه ميكند
ممكن و ميكند پيدا متنوع تفسيرهاي دليل همين به.است مشكل شاعر مراد درست فهم از يافتن
بيشتر غزل واقع در.كند عرضه متفاوت فهمي بيتي هر از حتي يا و غزلي هر از كسي هر است
شاعران شعر در كه كساني ميكنم فكر من لذا.جدي فكر و انديشه تا است "حال" و "حس"
و كلامي عقايد و افكار كلي بهطور و شاعر كفر يا ايمان دنبال (فارسي غزل در بهويژه ، )
با و است شاعر كه كسي را حرف اين و ميكنند اشتباه شاعرند ، سياسي و اجتماعي حتي و فلسفي
عمدا شاعر اينكه مگر.ميكند تصديق كه ميكنم فكر و ميفهمد بهتر است آشنا شاعر جهان
كرده انتخاب كلامي و فلسفي انديشههاي بيان براي را (مثنوي و قصيده مخصوصا) شعر قالب
بر كه كسي كند لعنت خدا ميگويد اقبال اينكه (...و اقبال مولوي ، فردوسي ، مانند) باشد
.است همين براي بداند ، شاعر را او اينكه از داد احتراز و بست "شاعري تهمت" او
را متكلم واقعي مراد فهم چه و نه يا باشيم معتقد است مرده مولف نظريه به چه حال هر به
فهم گفت نبايد و كرد تفكيك را متون بايد كه است اين واقعيت ندانيم ، يا بدانيم ممكن
زبان حوزهها ، اكثر در و متون اغلب در من نظر بهنيست يا است محال متكلم مراد واقعي
به و ميفهمند خوب زود يا دير را متكلم واقعي مراد هم عادي مردمان و است عادي و معمولي
اين در) دارد وجود متون از بسياري تفسير در اجماع و "بينالاذهاني فهم" هم دليل همين
است كافي دارد؟ درست فهم براي مشكلي چه سعدي گلستان مثلا (ميكنيم صحبت بعدا باره ،
زبان و ذهن با حدودي تا و (متوسط حد در حتي) باشد آشنا فارسي ادبيات با مخاطب و خواننده
دليل به اتفاقا و بفهمد را سعدي واقعي مراد راحتي به باشد ، آشنا سعدي زمان مردم و سعدي
تفسيرهاي الزاما كلامي و متني هر شود گفته اينكه.دارد وجود فهم از اجماع صراحت همين
فيالمثل.نيست منطبق واقعيت با و است گزافي سخن برميدارد ، متعدد قرائت يا و مختلف
رود فرو كه نفسي هر..و است طاعت موجب شكرش كه را عزوجل خداي منت" ميگويد سعدي وقتي
كه زبان و دست از.است واجب شكر دو نفس هر در پس ذات ، مفرح برآيد چون و است حيات ممد
كه ميدانم بعيد.ميآيد پديد آن از تفسير نوع چند واقعا "آيد بدر شكرش..كز برآيد
كه چراباشد آمده پديد جملات اين از قرائت چند (سال هفتصد حدود) حالا تا سعدي زمان از
قطعا البته.كرد تاويل را آن بتوان كه است آن از روشنتر گوينده ، مقصود و متن معناي
بخواند ، را آن متفكر و است فيلسوف كه ديگري يا و بشنود را آن بيسواد عادي فرد يك اگر
و بازگويي را آن خود عمقي يا سطحي زبان و ذهن با يا و ميكنند فهم را آن سطحي در هركدام
.نيست ديگر قرائت آن نام ولي است ديگري داستان آن كه ميكنند بازسازي
تمامي هرگز و است خاصي متون به مربوط است ، هرمنوتيك محور و جوهر كه ،"تاويل" مقوله
قديم (نوشتاري يا و گفتاري) كلمات اكثر اتفاقا.نميگيرد بر در حوزهاي هر در را متون
راحت بيش و كم مخاطبان كه چرا است تاويل از بينياز غيرمستقيم ، يا مستقيم و جديد يا
.ميكنند درك ديگر شرايط و زبان دانستن و سواد حداقل به بودن مجهز با را متكلم مراد
مقاله يا و ميكنيم صحبت هم با وقتي ما كه ميدانيم و نميشد ممكن تفاهم و تفهيم وگرنه
همديگر مقاصد و مرادها تمامي تقريبا ميكنيم ، ترجمه يا و ميخوانيم را همديگر كتاب و
.درمييابيم را هم حرف باشد ، مختلف قرائتهاي و تاويل به نياز اينكه بدون و ميفهميم را
كه كسي يا و ميكنيم تاييد را آن ما و ميكند نقل ديگري براي را ما حرف نفر يك وقتي
ترجمه آن و داريم مهارت زبان آن در ما و كرده ترجمه ديگر زبان به را ما كتاب يا مقاله
است؟ كرده درك را ما واقعي مراد حتي كردهايم اعتراف كه است اين جز ميكنيم ، تاييد را
قبول ، قابل و است درست خود جاي در كه مختلف ، قرائتهاي و تاويل مسئله كه ميرسد نظر به
متني و كلام هر گويا كه گونهاي به مطلق ، صورت به را آن و ميشود عمده و بزرگ حد از بيش
.ميكنند طرح و ميكشند رخ به است ، مرده مولف لذا و ميشود فهم قرائت و تاويل با لزوما
را آن نميتوان و است مبالغهآميز نظريه يك "دارد وجود كه است تفسير فقط" كه نظريه اين
واقعي مقاصد نظريه اين صاحبان مخاطبان چگونه بود ، چنين اين اگر آخر.كرد عام و مطلق
و حرف كه باورند اين به اينان آيا ميكنند؟ درك نوشتههايشان و گفتهها طريق از را آنها
اگر و بگويد ، سخني چنين كسي ميدانم بعيد است؟ نكرده فهم كسي را آنها واقعي مراد و سخن
در و ندارد قرائت و تاويل به نياز كلامي و متني هر كه كنند قبول بايد پس نيست ، چنين
است ممكن كه هرچند است ، يافته انتقال ديگري به و شد ، فهم مراد تفسير و تاويل بدون واقع
ناقل تفسيرهاي با (موارد تمامي در حتي و) موارد از پارهاي در متكلم مراد دريافت از پس
.باشد شده همراه نيز
در را شده ياد مباحث بيشتر توضيح و ميكنيم اشاره نكته يك به قسمت ، اين پايان در
كه است اين ميكنيم ، ادعا ما آنچه كه است اين نكته آن.گرفت خواهيم پي بعدي قسمتهاي
و تاويل به نياز بدون متنها و كلامها اكثر و است ممكن عمدتا و اساسا متكلم مراد فهم
متوني البته.است درك و فهم قابل علمي و بصري و سمعي متداول و رايج ابزارهاي با و قرائت
آنها و است متداخل و مختلف لايههاي و "بطون" داراي اصطلاح به طبيعتا و ذاتا نيز
كليله مانند.نميدهد قرار مخاطبي هر لااقل اختيار در را خود مقصود گوهر سادگي به البته
مكتوب متن و كلام به اختصاص تاويل البته...و (ابنسينا) يقظان بن حي داستان يا و
خضر داستان كه چنان).ميشود فهم تاويل با نيز آدميان رفتار و اعمال از برخي ندارد ،
(.ميشود فهم _ و 82 آيات 78 _ "تاويل" با خضر گفته به بنا كهف سوره در دسوسي
فرهنگ حاشيه
نصر دكتر و عادل حداد *
منتشر عادل حداد غلامعلي با را مصاحبهاي هفته همين يكشنبه و شنبه روز كيهان روزنامه
پاياني قسمتهاي در.است پرداخته ديني روشنفكري و روشنفكري بحث به آن در كه است كرده
انقلاب از پيش رئيس و تهران دانشگاه سابق استاد نصر ، سيدحسين درباره پرسش دو مصاحبه
:است خواندني كه است شده مطرح فلسفه ، و حكمت انجمن
.كنيم طرح هم را آنها بدهيد اجازه اگر كه:داريم هم ديگر فرعي سوال دو ما دكتر جناب
به ديگر بود آن منادي و مبدع كيان حلقه كه ديني روشنفكري از جنس آن عمر معتقدند بسياري
سلف با كه باشيم ديني روشنفكري از جديدي نوع تكوين انتظار در بايد پس اين از و سرآمده
از يكي عنوان به نصر سيدحسين دكتر از زمينه همين در.داشت خواهد بسياري تفاوتهاي خود
به توجه با ميخواهيم ما حالا.ميشود برده نام جديد روشنفكري اين رهبري كانديداهاي
.بدانيم باره اين در را عقيدهتان نصر ، دكتر با شما آشنايي سابقه
و نميكنم و نكردم انكار هيچوقت نصر ، دكتر از را خودم استفاده و آشنايي سابقه من بله ،
شما خدمت را اين اماكرد نخواهم جسارتي هستند من استاد مقام در كه ايشان به نسبت هرگز
دسته يك.است انتقاد و اعتراض مورد گروه دو سوي از ايران در نصر دكتر امروزه كه كنم عرض
نصر دكتر ارتباط اينها.مينويسند و ميانديشند انقلاب به نسبت دلسوزي موضع از كه كساني
ديگر عده يك.ميدانند او حذف و طرد براي كافي دليل گذشته رژيم بالاي سطح مقامات با را
رواج كه هستند نگران و نميپسندند جديد تمدن درباره را نصر دكتر تفكر كه هستند كساني
دوم دسته اين كه ميدهم احتمال من.بگيرد دستشان از را آنها مشتريهاي ايشان انديشههاي
.بشوند متوسل اول دسته دلايل همان به عنداللزوم هم
افكار با گذشته رژيم سران به نصر دكتر از نزديكتر افرادي اگر كه است اين هم دليلش
بعيد ولي.است گذاشته اينكه كما گذاشت خواهد اينها چشم سر بر قدم باشد ، موافق اينها
.بشود مواجه اينها مخالفت و بيمهري با يا و سكوت با يا بشود مطرح نصر دكتر اگر كه نيست
تصور مندارد بسيار شنيدني حرفهاي ما پرنشاط و فعال جامعه براي نصر دكتر هرحال به
تازه افكار كشف و فهميدن درصدد تند ضرباهنگ اين با آن فرهيختگان كه جامعهاي در ميكنم
به كه متفكري عنوان به را او و بگيرند جدي هم را نصر دكتر افكار كه دارد جا هستند ،
و حشر طباطبايي علامه مثل بزرگاني با سالها و دارد عميق تعلقخاطر ما فرهنگ و جامعه
مورد است ، جهان سراسر در مسلمان متفكران از بسياري قشرهاي توجه مورد امروز و داشته نشر
.بدهند قرار توجه
بگذريم ، پهلوي رژيم مقامات با ايشان ارتباط از اگر حتي دارد ، وجود مشكلي اينجا اما
دكتر مرحوم امثال با موضوع همين سر بر اصلا و نيست معتقد ايدئولوژيك دين به نصر دكتر
هم باز آيا حساب اين با.آمد بيرون آنجا از و كرد پيدا اختلاف ارشاد حسينيه در شريعتي
كه باشد ايران در ديني روشنفكران از نسلي سردمدار ميتواند او كه ميكنيد فكر شما
كنند؟ فعاليت و بينديشند ديني حكومت يك ذيل در ميخواهند
معنا اين به بشود ، نقد بعد مرحله در و شناخته بايد نصر دكتر افكار ميگويم من اينكه
سهم عنوان به آنها از و بپذيريم را نصر دكتر ديدگاههاي از بخشي ما است ممكن كه است
استفاده اسلامي انقلاب در خودمان نياز مورد فكري مجموعه به بخشيدن سامان در او مثبت
به و ميداند معنا چه به را دين بودن ايدئولوژيك نصر ، دكتر كه فهميد دقيقا بايد.بكنيم
وجود ترديدي نيست ، اسلامي انقلاب به متعلق متفكر يك نصر دكتر اينكه در.پرداخت آن نقد
انديشه مشغول سال دهها كه است كسي او بالاخره ولي ندارد ، ادعايي همچنين او خود.ندارد
.نيست شكي هيچ هم اين دراست بوده اسلامي
جامعه و سياسي اقتصاد دين ، *
ماههاي از كه است داده گزارش هاروارد دانشگاه خبرنامه از نقل به ايران كار خبرگزاري
.ميشود برگزار "جامعه و سياسي اقتصاد دين ، " درباره سخنرانيهايي مجموعه آوريل تا فوريه
توسعه و اقتصادي رفتارهاي بر ديني و اخلاقي ارزشهاي اينكه بر اعتقاد با پروژه اين
افزايش را كشور يك در مذهبي حيات وجود راههاي از يكي گذارند ، تاثير جامعه يك سياسي
اين برگزاري از هدفميداند مذهبي رفتارهاي و ارزشها به توجه و مذهب نهاد در مشاركت
عملكرد بر چگونه مذهبي رفتارهاي و ارزشها" نظير سوالاتي به دادن پاسخ سخنرانيها سلسله
جامعه يك سياسي نهادهاي گسترش باعث مذهبي رقابت آيا" ،"ميگذارند؟ تاثير جامعه اقتصاد
،"مييابد؟ كاهش تحصيلكرده مردماني با ثروتمند جوامع در مذهب به توجه آيا" ،"ميشود؟
و كرده پيدا افزايش بنيادگرايي چرا" ،"دارند؟ تمايل نوعدوستي به مذهبي افراد آيا"
مختلف كشورهاي در مذاهب تحليل با است درصدد پروژه اين.دهد پاسخ "شدهاند؟ ضعيف كليساها
.دهند پاسخ پرسشها اين به زمان طول در
جامعه و سياسي اقتصاد دين ، *
نرسيده پايان به هنوز ما كشور به تودائيچي معبد اعظم كاهن موريموتو كوسني پروفسور سفر
و شيراز شهرهاي به ميكند ، سخنراني آنها در و ميرود ايراني آكادميك محافل به او است ،
از بعد است قرار هم نهايت در و ميبرد لذت ايرانيان و ايران از و ميكند سفر اصفهان
استقبال با كشور ، در ژاپني متفكر اين سفر گويا امابرگردد كشورش به سخنرانيها انجام
حرف اعظم كاهن كه است اين استقبال عدم دليل معتقدند برخياست نشده روبهرو چنداني
.ديد را ماجرا ادامه و بود منتظر باد.ندارد ايراني الاهياتپژوهان براي چنداني
|