جنايت دنياي مرد تركه
نكنيم نفي را داوري
ادبيات حاشيه
روايت در هويت بحران
جنايت دنياي مرد تركه
1_ همت دشيل ساموئل داستاني جهان به نگاهي
خرم يزداني مهدي
تبهكاران دست مثلا تا ميآيد قهرماني است ايشان درون شكست در همت جهان و آدمها ويژگي
سياهي همين به و راحتي همين به ميخورد شكست و ميجنگد كند كوتاه شهري از را
.بفرستد آسمان به را دنيا نصف ميتواند خود آدمهاي تمام با كه است نويسندهاي همت ، دشيل
بر را اسلحه گويا كه هستند باوركردني آنقدر او بيرحم و خشن تبهكاران و گنگسترها
آن و كنند روشن سيگاري تا ندارند فرصت آدمها همت سياه دنياي در.گذاشتهاند تو شقيقه
به اخلاقي بنيادهاي تمام و ميكند مزهمزه را پسگردنت گلوله.بكشند تمام آرامش با را
...بگذريم.ميشوند ريخته فاضلاب
زاده آمريكا ايالات از يكي در ميلادي سال 1894 به همت دشيل ساموئل كاملتر يا همت دشيل
استخدام.آورد روي مختلف كارهاي به نوجواني سنين در داشت ، فرانسوي ريشهاي كه او ، .شد
جنايت سياه جهان بتواند تا داد فرصت وي به پينكرتن موسسه در خصوصي كارآگاه عنوان به او
همت سرخوردگي با سال چند از بعد آن از ناشي هيجانهاي و شغل اين.كند لمس نزديك از را
صورت به را جنايت دنياي از تجربياتش و خاطرات همت دوره اين از بعد.ميرسد پايان به
مانند او آثار مهمترين تا 1930 از 1922.ميفروشد عامهپسند مجلات به كوتاه داستانهاي
آثار براي پاياني "مرد تركه" مشهور رمان.ميشوند منتشر...و شيشهاي كليد سرخ ، خرمن
مجموع.ميگذارد كناري به را نوشتن ميلادي سال 1934 در كتاب اين چاپ با او.است همت
به داستاننويسي ترك از بعد همتاست رمان پنج و كوتاه داستان هشتاد شامل همت آثار
و جهاني دوم جنگ در شركت از پس او ميكند ، ازدواج هلمان ليليان با ميرودو هاليوود
و درآمدهايش كتابها ، تمام و ميشود مواجه كارتيسم مك ماجراي با وطن به بازگشت
سپري گمنامي و فقر در همت دشيل عمر پايان سالهاي.ميشود ضبط دولت توسط فيلمهايش
دنيا از بود ، شده فراموش كه زماني ميلادي ، سال 1961 در مزمن بيماري علت به و ميشود
ياد به از يكي شايد.است شده ساخته فراواني سينمايي نسخههاي همت آثار از.ميرود
.باشد بوگارت همفري بازي با هيوستن ، جان كارگرداني به "مالت شاهين" آثار اين ماندنيترين
كه خود خاص سبك با او.ميبرند نام جهان و آمريكا سياه رمان پدر عنوان به همت دشيل از
خاص سبكي توانست است خشن و شده تباه شخصيتهاي همچنين و محاوره بيبندوبار زبان برپايه
و بيبندوبار موجز ، آدمهايش مانند به روايت اين.آورد وجود به پليسي قصه روايت در
!است جنايت معماي حل ندارد ارزش كه چيزي تنها شايد همت آثار در.است بدسرانجام گاهي
به نيز توكل عبدالله مانند مترجميني حتي دليل همين به است ، پرطرفدار ايران در همت آثار
مرحوم) مالت شاهين از عبارتند ايران در همت شده منتشر آثار مهمترينرفتهاند او سراغ
شيشهاي كليد ،(منشوري فرهاد) سرخ خرمن ،(ميرعلايي احمد مرحوم) تركهمرد ،(توكل عبدالله
اين نوشتن براي بهانهاي سال 81 در سرخ خرمن و شيشهاي كليد كتاب دو چاپ.(نصيري پرويز)
.است "روزنه" نشر اثر دو هر ناشراست متن
.است آمريكا بيست قرن اوليه نويسندگان نسل از همت دشيل:پوشالي آدمهاي سياه ، رمان
دچار نيز آن روشنفكران كشور ، اين در فرهنگي و اقتصادي نابساماني به باتوجه كه دورهاي
گرفتن قدرت با كه است آمريكايي همت ، داستانهاي آمريكايبودند شده فرهنگي گسيختگي ازهم
همت.است قدرت در چندپارگي و نابساماني دچار قانوني و غيردولتي بنيادهاي و نهادها
اين.ميكند جستوجو غيرمدني نهادهاي و كارتلها ميان در را نابهنجاري اين ريشههاي
در آن مولفههاي كه زباني.ميآفريند جديد زباني تاريخي ، شكلي ساختن بر علاوه جريان
در مثال بهطورميشوند معرفي دنيا از افسردگي نوعي همچنين و اطمينان عدم بيتفاوتي ،
ايشان براي اخلاقي اعتلاي و كشف كه هستيم روبهرو آدمهايي با ما "شيشهاي كليد" رمان
بلكه نميدهند ، تشكيل بد و خوب آدمهاي را همت دشيل جهان اساس براين.ندارد مفهومي هيچ
يا جنايت مثل محوري نقطهاي با داستانها.ميشود ساخته بدتر و بد آدمهاي از جهان اين
را عدالت مثلا تا ميكوشد و ميشود جنايت اين درگير قهرمان يك گرفتهاند ، شكل دزدي
مانند نابهنجاري يك تبارشناسي براي هستند ، هم مذهبي معمولا كه آدمها اين.كند برقرار
زبان يك همراه به رويه اين.است جنايت همان جنس از كه ميكنند استفاده لوازمي از كشتن
يا سياه رمان تولد موجب مينيماليستي صبغههاي با اداري كاملا و خسته نيشخند از پر
داستانهاي برعكس _ميكنم1 اكتفا محور سه به ديد اين شناختن براي.ميشود نوآر رمان
موضوع از ايشان هستند ، خالي فراانساني ويژگيهاي از همت شخصيتهاي پوآرو ، و لوپن هولمز ،
يا "ابرانسان" به كلي بهطور و هستند بيبهره قدرت به معطوف اراده و فردگرايي يعني
مثالي چه؟ يعني.هستند بازي درگير خود معمولا موجودات اين.نميشوند تبديل اسطوره
خود موضوع كارگرداني به او كه درمييابيم هولمز مانند كلاسيك اسطورهاي باب در:ميزنم
نظر به ديگران از "برتر" درونياش خاص مولفههاي به توجه با وي است ، مشغول داستان يعني
هستند لمپنهايي ندارند ، قدرتي قهرمانها همت ، دشيل داستاني جهان در كه حالي در.ميآيد
به آدمها اين پسميايستند آن مقابل در اتفاقي طي و ميآيند بيرون قدرت درون از كه
درام ، ساختار طي ايشان.ميگيرند قرار قدرت بيبندوبار نظام برابر در تصادفي صورت
هم گاهي و افسرده عصبي ، ميشوند ، سرگشتگي دچار.دارند متفاوتي واكنشهاي و كنشها
همت ، روايت سير در.نيست پيچيده هيچعنوان به شخصيتها اين شخصيت ميگردند ، اخلاقي
سويهاي با ما لحظهاي كمتر در و ميگذارد تنها اخلاقي و حسي عناصر برابر در را ايشان
روزمره چهرههاي با معمولا ما رمانها آغاز درميشويم مواجه "قهرمانگونه"
وادار خوانش به را همت مخاطب كه نكتهاي تنها.كسل و خسته هستيم روبهرو قهرمانها
جنايت فضاي به معمولا كه رويكردي ;است اطراف جهان به قهرمانها اين رويكرد ميكند ،
عمل اينكند پيشبيني را درونمتني عناصر رواني هندسه ميكوشد و ندارد ارتباطي
نخست.ندارند يكديگر درونيات به علاقهاي آدمها علت دو به جهان اين در.است ناخودآگاه
براي همين و هستند پايبند عيان پراگماتيستي به و است ساده ايشان ساختار اينكه
خود اطرافيان به او راوي ديد نوع علت به دوم و است كافي آدمها اين ذهن به نزديكشدن
.است فيزيكي و بصري عناصر با سروكارش و ندارد را روانشناختي چالش حوصله اصلا او.است
.ندارد كاري روايتها متافيزيك به محتوا در هم و فرم در هم كه شده رقيق فوتوريسم نوعي
نقشي بلكه كند بدتر را جهان اين نميخواهد حتي و است نيامده بهتر جهاني ايجاد براي او
كمتر كه است اين در همت آدمهاي اصلي موفقيت.است "بازي" خود اين و دارد انفعالي كاملا
مفهومي همت آثار در اروپايي اومانيسم.بچسبند را خود كلاه معروف قول به و كنند سقوط
همت آدمهاي كل طور به.است افتاده پا پيش امري بودن در تعليق و بيهويتي.ندارد
كنيد ، دقت.ميگيرند قرار توجه مورد جريان ، يك روايت در بلكه نميكنند ، ايجاد جرياني
قدرت او اما كند ، برملا را رازي شاهينمالت مثلا قهرمان روايت حين در كه است ممكن
كابوسهاي از شبحي آدمها اينبگيرد را تباهي خردكننده حركت جلوي كه ندارد را اين
در و ميمانند بلكه نميشوند گم مه در اما ميآيند مه از كه هستند سرجيولئونه سرگردان
.ميرسانند پايان به را نقش ابزورد روايت اين دايره
مثلا تا ميآيد قهرماني.است ايشان "درون شكست" در همت جهان و آدمها ديگر ويژگي _ 2
همين به و راحتي همين به !ميخورد شكست و ميجنگد.كند كوتاه شهري از را تبهكاران دست
تباه قدرت نسل از همت دشيل آدمهاي گفتم كه همانطور است؟ كجا در شكست اين ريشه.سياهي
تنها و شده كشيده بيرون خود دنياي از آدمها اين كه است اين مهم نكته اما.هستند شده
بلكه نيست فلسفي و نمادين اصلا كنش اين.دارند نگاه زنده را خود ميخواهند بيكس و
كه جسم اين كل با ميكوشند كه پيكرند يك از جزيي ايشان.دارد ناتوراليستي صبغهاي
و ناكارآمد عضو اين سيستم مرور به اما كند ، مبارزه هست نيز او هستي منشا درواقع
اتفاق قسمت همين در نيز همت تكنيكي شاهكار.ميگذارند كناري به و كرده حذف را طغيانگر
همت قهرمان.است بيانتها و كثيف گسترده ، روايت اين و است روايت حال در متني:ميافتد
امر اين وقتي.كند متزلزل را داستان سير نداشتهاش قدرت با ميكوشد و شده روايت وارد
به توجه با.ميشود محو و حل روايت اين كل در و "ميآورد كم" او نميگيرد صورت
(خوانش حين در) برونمتني يا درونمتني ارزش هيچ او شد ، آن بحث كه قهرمان ، اين ويژگيهاي
اين در برش است ، رئاليستي و آمريكايي ابزورديته و فروپاشي مسلم اصل.نميكند پيدا
يك شيشهاي كليد قهرمان ندبومانت.است قهرمان يا راوي تدريجي مرگ با مساوي رئاليسم
است اين در نكته اما باشد ، شده موفق هم شايد كند كاري ميخواهد او.است متناقض انسان
به جايي از ميخواهد چه كه نميداند او.نيست مشخص خودش قبال در او تكليف و موقعيت كه
تكليف ولي ميبرد را اول دور شايد كه ميزند قماري به دست و ميشود پرت روايت وسط
آدمهاي زندگي هراس:است يافته فرم چگونه ابزورديته اين ببينيم.نيست مشخص بعدي دورهاي
تمام ميشود روايت پليسي قصه حين در كه وحشتناكي كسالت كرده ، نزديك جنون به را همت
.باشد كسالت اين موقتي و برههاي زدودن دغدغه ، شايدميكند مسدود را روشنايي منافذ
كه زيستن و اخلاق همپارگي از.كرد توجه اثر زمان تاريخ به بايد بيمعنايي اين درك براي
طور به را آن همينگوي و فاكنر همت ، از بعد كه ، چيزي ;ميشود مدرنيته و سنت نبرد به منجر
مسائلي در تنها سنت از ايشان فرار هستند ، سنتي حدودي تا همت آدمهاي.كردند روايت صريحي
مانند سنتي بنيانهايي به پس ميافتد ، اتفاق بودار شرطبندي يك يا و زن پول ، مانند
جهان كه ميگيرد شكل اينجا فاجعه ميگذارند ، احترام مذهب حتي و جوانمردي اخلاق ،
واماندگي احساس اين.نمييابد آن براي جايگزيني و ميكند طرد را ايشان بنيادهاي پيرامون
آن درگير ناخودآگاه آدمها اين كه ميگردد ماجراجويي و جنون سرمنشاء بودن تنها و
و كرده تغيير قصه دهد ، معنايي ايشان بودن به بتواند كه ماجرايي يافتن از بعد.ميشوند
اين به را بودن اجازه همت سياه رئاليسم.ميشود عيني جهان با مبارزه وقت ديگر حالا
بازي و سخره به را آنها جنايت ، راز مثلا كشف از بعد حتي آخر در و نميدهد آدمها
فرشتگان كه درمييابيم رمان پايان از بعد كه ميافتد اتفاق اينجا در آخر نكته.ميگيرد
از مسخ تعريفبودند ايستاده آن مقابل در كه ميشوند جهاني كثافت از جزيي ديگر هم همت
روايت پايان در اما ميگريزد بيمعنايي و تنهايي از كه انسانياست همين همت نگاه
.ميماند تنها بازهم دلزده و "شيواره"
نكنيم نفي را داوري
شد كارنامه مراسم بر كه نقدهايي به نگاهي
اكبرياني هاشم محمد
ميتواند منظر دو از شعري برگزيده آثار انتخاب جمله از و كتاب حوزه در داوري بررسي
برگزيده اثر آن يا اين چرا _ شدهاند 2 انتخاب چرا برگزيده آثار يا اثر _ گيرد1 انجام
نيست ، ما نظر مورد روي هيچ به است غيرعقلاني كاملا كه جهت آن از دوم موضع.نشدهاند
شايسته را خود آنها اكثريت گفت ميتوان جرات به اثر ، صاحبان همه نگوييم اگر كه چرا
كه اثر صاحبان نه اگر حتي داشت ، مبذول آن به توجهي نميتوان لذا و ميدانند شدن برگزيده
چرا داد اهميت آن به نميتوان بپردازند ، داوري يك نقد به رويكردي چنين با نيز منتقدان
امكان نيز موضوع اين و باشد داشته وجود ميتواند برگزيده كتابهاي منتقدان ، تعداد به كه
و منتقدان نه و اثر صاحبان نه ديگر عبارت به.ميكند سلب را موضعي چنين بودن عقلاني
اثر آن يا اين چرا كه كنند ادعا خود اعتراض و نقد در نميتوانند داوري يك به معترضان
برگزيده آثار ميتوان كه اين يعني است اول موضع دارد اهميت آنچه امانشدهاند برگزيده
عملكرد بررسي به ميتوان منظر اين از.كرد حمايت آن از يا و كشيد نقد به را داوران هيات
اما.است تامل قابل و عقلاني هم كاملا كه پرداخت آن نهايي نظر ارزيابي و داوري هيات
آثار اگر.بينجامد انتخاب يك نفي به نميتواند نقد اين كه است آن اينجا در مهم نكته
ميشود نقد و ميگيرد قرار سوال مورد صاحبنظران و منتقدان نظر از داوران هيات برگزيده
برپايي شاهد ساله هر مثال عنوان به.حركت كل نفي براي باشد دستاويزي نميتواند امر اين
اسكار ، جايزه پوليتزر ، جايزه نوبل ، جايزه مانند هنري و ادبي عرصههاي در گوناگوني مراسم
معرفي برگزيده ، عنوان به را آثاري داوران آنها از يك هر در كه هستيم...و كن جايزه
عقل هيچ اما ميپردازند داوري نظر نقد و آثار اين بررسي به نيز منتقداني كه ميكنند
و كرده نفي را...و نوبل جايزه كه شود آن به منجر نقدهايي چنين كه نميپذيرد سليمي
.شود تخته حركتهايي چنين (درب) در است بهتر كه شود داده حكم
كارنامه ، _ سال 80 برتر شعر انتخاب دوره دومين به مياندازيم نگاهي مفصل ، مقدمه اين با
كساني تنها را برنامههايي چنين بزرگي گفت بايد همه از قبل.شد برگزار پيش روز چند كه
برگزاري كه بدانند و باشند داشته (چنيني اين كارهايي) كار در دستي خود كه ميشوند متوجه
امور سختي و مالي شديد تنگناهاي وجود با دولتي نه و خصوصي بخش در برنامههايي چنين
منبع و مرجع كه كتاب عنوان هزاران لابهلاي از هم آن اثر گردآوري 190 همچون اجرايي
است ، سادهاي كار برنامهاي چنين سختي اثباتچه يعني ندارد ، وجود اينباره در هم مشخصي
ساده كار (سال برگزيده شعر انتخاب) قبيل اين از برنامههايي اجراي اگر بگوييم است كافي
اين و بودند كرده اقدام مورد اين در نشريه و موسسه و مركز دهها تاكنون بود بيدردسري و
برگزار اندك ، امكانات آن با خصوصي بخش در مراسم دو يكي فقط هستيم آن شاهد امروز كه
آنكه بعدي نكته.است بزرگ و مشكل و سخت برنامهها اين اجراي كه است آن خودگواه ميشود
را اثر اين چرا كه دادهاند حكم و كردهاند معرفي را اثر فلان مراسم ، اين نقد در برخي
نگاه اين شد ذكر بحث ابتداي در و اين از پيش كه همچنان نكردهاند ، انتخاب داوران هيات
نيز برخي حال عين در.است دور به نقد مباني از آن به پرداختن و است عقلانيت عنصر فاقد
در ؟..چرا و "حجر عصر" چرا يعني اثر؟ سه اين چرا كه پرداختهاند انتخابها نقد به
بحث خود كه بپردازيم مجموعه سه اين ارزيابي و بررسي به كه نيست آن بر سعي نوشته ، اين
يعني است كلان نگاه همان ما نگاه نيست ، آن به پرداختن جاي كوتاه ، اين و ميطلبد ديگري
.برگزيده آثار انتخاب در داوران و داوري
مبناي كه بود كرده معرفي را معيارهايي برگزيده ، شعر دوره دومين داوران هيات بيانيه - 1
ادبيات ، حوزه در كه است طبيعي.شدهاند معرفي برگزيده آثار آن براساس و گرفته قرار كار
انتخاب هم دقيق بسيار معيارها اگر حتي شعر ، ويژه به _ ميكنيم تاكيد و - شعر ويژه به
معيارها ، آن براي نميتوان لذا هستند كيفي اموري و نبوده كميتپذير كه آنجا از اما شوند
نميتوانند معيارها و شاخصها اين ديگر عبارت بهكرد پيدا عيني كاملا مصداقهاي
خطكش زير به را آثار آن براساس و پذيرفته تعين كه باشند معيني و مشخص كاملا خطكش
.نه يكي آن و دارد همخواني شاخص اين با اثر اين گفت و گذاشت
داوران هيات نظر عنوان به كه است اكثريتي نظر ميماند باقي آنچه توضيح اين با - 2
عنوان را تاويلگرايان مباحث در بديهي و شده پذيرفته اصل اين دهيد اجازه.ميشود ارائه
پيشينه احساس ، ارزشها ، ذهنيت ، از _ انتخابي هر داوران جمله از و _ انساني هر كه كنيم
همين به.است موثر او انتخاب نوع در كه است برخوردار خاص فردي و اجتماعي حيات و تاريخي
دهد انجام اينها همه از فارغ انتخابي ميتواند شخص كه موضوع اين امروزه كه است دليل
در است گوناگون عوامل از متاثر خود كه داوري هر شخصيتاست مطرود و غيرعلمي كاملا
آثار انتخاب اگر ديد ، همهجا در ميتوان كه است پديدهاي اين و است اثرگذار او انتخاب
يا داور نگاه به آن از بخشي است ، متضاد گاه و متنوع جهاني جوايز و برنامهها در برگزيده
موضوع يك پديده اين واقع در.شده اعلام شاخصهاي و معيارها به نه است مربوط داوران
به موضوع اين و است اثرگذار انتخاب ، نوع در داوران تركيب استكه شده پذيرفته كاملا
بپذيريم كه است طبيعي بسيار.نيست هم نفيپذير طرفي از و نبوده انكار قابل روي هيچ
به و مذموم امر يك نه اين و است تاثيرگذار آنها انتخاب نوع در داوري هيات اعضاي تركيب
.است انصاف و عقل از دور آن قبول عدم كه است منفي ارزشي ، لحاظ
يك نفي جاي به دارند ، كار در دستي كه آنهايي و صاحبنظران كه است جهت همين به درست - 3
شده ارائه معيارهاي بر علاوه كه نمايند مراسمي برگزاري به اقدام تا ميشوند آن بر حركت ،
نوع با تا كنند انتخاب ميخواهند كه چنان آن نيز را داوري هيات اعضاي خود ، سوي از
چنين در ديگر عبارت به.گمارند همت برگزيده آثار معرفي به است ، نظر مورد كه رويكردي
جديد حركتهاي و نهادها ايجاد به كه موجود حركت نفي به نه فراست ، و عقل صاحبان مواردي
تبليغ را خود گروه و خود نظريات و آرا بتوانند تا ميكنند آن تاسيس به اقدام و انديشيده
.دهند ترويج و كرده
آن نفي به سال 80 ، برگزيده شعر انتخاب دوره دومين داوران هيات عملكرد نقد با برخي - 4
نابودي را برنامههايي چنين ميكنند عنوان كه حديثي و حرف در ديگر عبارت به.ميپردازند
معرفي...و نيما شعر كشاندن انحراف به !نوين شعر پايههاي ويرانكننده كلاسيك ، شعر
جرياناتي ايجاد به كه حركتهايي چنين نفي به نه گروه اين دارد گفتجا بايد كه ميكنند
نهادها تكثر به شعر جمله از حوزهها همه در ما امروز جامعه.بينديشند دست اين از
در كه شعري _ شعر گسترش در ميتوانند نهادها اين هست ، كه آنچه نابودي به نه است نيازمند
به.كنند كمك _ ميرسد چشم به سوسويي تنها آن چراغ از و بوده رونق كم گذشته دهه دو يكي
انتخاب چون برنامههايي حذف از سخن هستند ضعيف و ناتوان كه آنها تنها گفت ميتوان جرات
.ميزنند كارنامه _ سال شعر
به را كارنامه _ سال شعر انتخاب برنامه و داوري كه آنها چرا نيست معلوم واقعا - 5
كه گونه آن تا نميكنند چنيني اين مراسمي برگزاري به اقدام خود چرا ميبرند ، سوال زير
و انتخاب به دست ميدهد اجازه گروهشان و خود شخصيت و سليقه ارزشها ، شاخصها ، معيارها ،
كه چرا شود تقدير بايد نوع اين از اقدامي هر كنيد باوربزنند برگزيده آثار معرفي
.انجاميد خواهد ادبيات گسترش به آنها افزايش
را خود راه خوانندهزد خواهد خوانندگان اجتماع را آخر حرف آنكه پاياني نكته و - 6
به چشم ديگر.ميكند انتخاب نيز را خود نظر مورد شعر كتاب نهايت در و كرد خواهد پيدا
.بست نميتوان كه بديهي امر اين روي
ادبيات حاشيه
ماتيلده و نرودا از آلبومي *
استراحت دوران طي را آن ماتيلده همسرش دومين و نرودا پابلو كه شده ، گياهآرايي آلبومي
از اسرارآميز و خوش روزهاي آن از پس سال بودند ، 46 آورده فراهم اروگوئه ، كشور در خود
و بذر گل ، علف ، از آلبوم اين.يافت انتشار سال 2002 نوامبر در دلباخته ، زوج اين زندگي
با كه شعرگونهاي نثرهاي و اشعار و چسبيده مقوا ورقههاي روي كه بريدهشدهاي شاخههاي
كه آلبوم ، ابتدايي صفحه در.است گرفته شكل شدهاند ، نوشته آنها حاشيه در رنگي مداد
به چكامهاي":ميخورد چشم به نرودا از دستنوشته اين دارد ، خود بر را تاريخ 1956
"ماتيلده از گياهآرايي نرودا ، از اشعار داتيتلا ، گلهاي
سخاوتمند ميزبانان و دوستان به را آلبوم اين صفحه ، همين پايين در ماتيلده ، و نرودا
.كردهاند تقديم مانتاراس آلبرتو و الگا خود اروگوئهاي
ممكن شاعر حيات زمان در امر اين ولي سازد ، منتشر را آلبوم اين داشت قصد نرودا هرچند
سينماگر و معمار مهندس مانتاراس ، آلبرتو مرگ زمان تا فرد به منحصر آلبوم اين.نشد
_ اينسونزا رامبرو اختيار تحت او وصيت برطبق سپس و ميشد نگهداري او نزد اروگوئهاي
آن اينسونزا اكنونگرفت قرار است ، معمار مهندس نيز او كه _ شيلي اهل و شاعر پسرخوانده
چاپ صنعت امروزين تكنيكهاي از بهرهگيري با و مصور مجلدي در را ارزشمند و زيبا آلبوم
در كه شيليايي NGO يك همكاري با اصلي ، نسخه رنگهاي اصالت حفظ در فراوان تلاش و دقت با
.است ساخته منتشر دارد ، فعاليت هنري و علمي زمينههاي
كشتي بر سوار فرانسه ، در "كن" از ماتيلده و نرودا كه هنگامي سال 1954 ، در
به جواني زوج با اطلس اقيانوس روي بر بودند ، شيلي عازم "سزار ژوليوس" اقيانوسپيماي
هنگام.گرفت پا ايشان بين صميمانهاي دوستي و شدند آشنا مانتاراس آلبرتو و الگا نامهاي
در را مدتي تا كردند دعوت همسرش و شاعر از جوان زوج مونتهويدئو ، بندر در كشتي پهلوگيري
.باشند ايشان مهمان اطلس ، سواحل در آنان ، تفريحي اقامتگاه
.گذراندند تفريح و استراحت به دلپذير و روحنواز مكان آن در ماه يك مدت ماتيلده و نرودا
مانتاراسها به هم را آنها از يكي و سرود بسياري اشعار نرودا يكماهه ، دوره اين در
.كرد اهدا
از پر و زيبا اقامتگاه آن به آلبرتو ، كتبي دعوت به مجددا يعني 1956 ، ;بعد سال دو
فروشگاه از و چسب و رنگي مداد مقوا ، لوازمالتحرير فروشگاه يك از آنها.كردند سفر خاطره
گياهان و گلها چسباندن و بريدن جمعآوري ، به سپس.خريدند قرمز نوار بسته يك ديگري
مقلوب و ساختگي نام خود اقامت محل به آنها.شدند مشغول مقوا روي منطقه آن زيباي
گياهان از باغچهاي خود ، آلبوم كردن مصور براي ماتيلده ، و نرودابودند داده "داتيتلا"
از باشد كاملي نمونه تا بودند داده ترتيب مانتاراسها اقامتگاه باغ در را نواحي آن
."داتيتلا گلهاي براي چكامهاي" آلبوم
آلبوم نوشتاري متن همه.است آمده پديد خاص مراقبتي و مهر با آلبوم اين صفحه تمامي 18
.دارد استادانهاي هماهنگي صفحه آن در استفاده مورد گياهان با و است نرودا خط به
.است عاشقانه خاطرات و دلباختگي رازهاي و رمز شعرگونه ، نثر شامل دستنوشتهها
فانوسهاي و نازك سبزههاي":مينويسد اينچنين سهپر شبدر بذرهاي حاشيه در نرودا
."شرابي گل و سياه اقاقياي زنگوله":ميخوانيم ديگري صفحه در."كوچكآويز
آلبوم عنوان كه _ را "داتيتلا گلهاي براي چكامهاي" شعر تنها مجموعه اين از نرودا ،
.ساختهبود منتشر سال 1957 به "چكامهها سومينكتاب" در اين از پيش _ است آن از برگرفته نيز
بوئنوسآيرس ، در همزمان دلار تا 130 قيمت 100 با و نسخه در 1500 عاشقانه آلبوم اين
توليد در طرح ، اين اجراي مدير اينسوزو ، گفته به بنا و است گرديده منتشر پاريس و هاوانا
و زنده روح حفظ براي" عالي كيفيت با ارزشمند اثر اين ارائه جهت مخصوص كاغذهايي از آن
.است شده استفاده "آن ماناي
اليوت اس تي شعر جايزه *
شعر.كرد خود آن از "دارت" شعر براي را سال 2003 اليوت اس تي شعر جايزه اسوالد آليس
و اسوالد ساله سه تلاش حاصل شده سروده دون در دارت رودخانه از الهام با كه "دارت"
پر شعر اين كه آن نتيجه.ميكنند كار و زندگي رودخانه اين كنار كه است مردمي با گفتوگو
و تاريخي گذشته با شعر اين معاصر شخصيتهاي.است منطقه اين آدمهاي متنوع اصطلاحات از
نيز را او شخصي آواي بودن چندصدايي وجود با اسوالد شعرخوردهاند پيوند آن اسطورهاي
كانديد سال 1997 در نيز قبلي مجموعه و است اسوالد شعر كتاب دومين "دارت".دارد همراه
اليوت شعر بنياد برگزاري سال دهمين امسال.بود شده نيز اليوت اس تي شعر جايزه دريافت
مجموعه بهترين به جايزه اينبود سال 1953 در بنياد اين موسسين از يكي خود اليوت.بود
.بود جايزه اين گذشته سال برنده كارسون آن.ميگيرد تعلق ايرلند و انگلستان در شعر
روايت در هويت بحران
2_ رئاليسم از فراتر
محمديسرشت مريم:ترجمه
لهستاني نويسندهاي او كه است حقايق اين يادآوري كنراد روايتهاي ارزيابي هميشگي روال
براساس.است اوكراين اصل در او تولد محل و است كاژنياوسكي نالس كنراد جوزف او نام.است
داشت ، فرانسه با مستحكمي فرهنگي روابط زمان آن كه نوزدهم ، قرن لهستان در او اطلاعات ، اين
سنين در.است ژنو سپس و (لهستان جنوب در شهري) كراكوف فارغالتحصيل كنراد.شد بزرگ
شد بريتانيا كشتيهاي وارد ناگهاني شكل به سپس و پيوست فرانسه بازرگاني ناوگان به جواني
شد كار به مشغول رماننويس بهعنوان كه زماني و شد بريتانيا تبعه سال 1887 در سرانجام و
وجود بابرگزيد آثارش نوشتن براي - بود مسلط آن به كه زباني سومين - را انگليسي زبان
منسجم و خلاقانه افكار شناخت گرو در كاملا كنراد روايتهاي مثل روايتهايي بررسي كه آن
فرزند است ، اروپايي اصل در اينكه با كنراد ، خود كه است اين حقيقت اما است ، فرد
.است مختلف فرهنگهاي
كه رو آن از ;دارند اهميت داشتهاند نقش كنراد خود هويت شكلگيري در كه متناقضي عوامل
سنتي ، منتقد يك.ميپردازند انسان "خود" فروپاشي و اخلاقي تناقضات به بيشتر او روايتهاي
دليل اين به استناد با ميتواند ميكند ، بررسي را روايت نويسنده زندگينامه براساس كه
به راجع روانشناختي لحاظ به را خود نهايي نظر مربوطند ، هم به روايت و نويسنده كه مسلم
كنراد روايتهاي تكنيكهاي و مبهم مضمونهاي كه است اينجا مشكل اما كند ، اعلام روايت
عنوان كلي ، طور به كنراد ، روايتهاي توصيف درميبرد سوال زير را او حكم اعتبار
مضامين ابتدايي مدرنيسم دقيقتر ، معناي به ميبردند ، كار به را ابتدايي1 مدرنيسم"
و است كشاكش در "ديگري" با ناچار به فرد منطقي "خود" آنها در كه برميگيرد در را روايي
وجود انسان خودآگاه در "منطقي" خود كنار در كه است انسان "غيرمنطقي" خود همان "ديگري"
آن كمك به كه ميكنند استفاده روايي خاص تكنيكهاي از روايتها نوع اين در همچنيندارد
به هويت ، بحران اين دادن نشان برايميشود داده نشان كاملا انسان خود بودن دوپاره
ابتدا رمان اين.ميپردازيم است ، كنراد اثر معروفترين شايد كه "تاريكي دل " رمان بررسي
"وودز بلك" مجله در سال 1899 در
رمان به اجمالي نگاه يك.رسيد چاپ به كتاب صورت به سال 1902 در سپس و (sشBlack Wood)
قرن رئاليستي رمانهاي برخلاف اين بر افزون.نيست ساده هيچوجه به روايت كه ميكند ثابت
تصوير به را تاريخ از خاصي صحنههاي كه ميماند عظيمي نقاش بومهاي به كه نوزدهم ،
روايت ميپردازند ، صنعتي كاپيتاليسم فردگرايي و باندبازي مراحل به اكثرشان و ميكشند
.كرد بررسي آن متفاوت موضوعهاي به توجه با ميتوان را تاريكي دل غني ، اما كوتاه ،
از خاصي دوره به رمان روايت كه كرد بررسي جنبه اين از ميتوان را تاريكي دل بيترديد ،
(1976) "ايدئولوژي و نقد" نويسنده] ايگلتون عقيده به.ميپردازد امپرياليسم ، يعني تاريخ ،
كه زماني است ، نوزدهم قرن در سرمايهداري تدريجي بسط "مرحله سومين" امپرياليسم [
چپاول را خام مواد ملي مرزهاي سوي آن در و ميدهد بسط را خود فعاليتهاي سرمايهداري
:ميگرفت صورت زيادي فعاليتهاي نيز فرهنگ حوزه در خام ، مواد استثمار با همزمان.ميكند
يا امپرياليسم با برخورد در ادبيات ، و گفتوگو مذهب ، روزنامهنگاري ، مثل حوزههايي در
از داشتند ، آن با ابهامآميزي برخورد يا ميكردند مخالفت آن با يا ميكردند تاييد را آن
مهمتر همه از.ميكردند تلقي غربي هويت تدريجي تعامل پيامد را امپرياليسم كه رو آن
كشورهاي به كه اروپايياني داستان كنراد ، رمان در موجود رويدادهاي تمام ميان در اينكه
سفر "بيتمدن" و "لامذهب" ،"بدوي" ،"وحشي" ،"بيفرهنگ" سرزمينهاي به حتي ،"عقبمانده"
.است رمان اين اصلي مضمونروايي ميكردند ،
يك قالب در رويداد ، يك معمولي خيالي رئاليستي گزارش صرفا تاريكي دل اين ، وجود با
رمان كه كرد بررسي جنبه اين از ميتوان را كنراد رمان همچنين.نيست امپرياليستي ، ماجراي
حركت آن ، شكل سادهترين در روايت ، كه صورتي در ميدهد ، نشان آينه همچون را روايت فرآيند
است ، ضروري 2detours) داستاني شگردهاي حركت اين ويژگي كه باشد ، پايان تا آغاز نقطه از
آغاز اروپا از را سفرش مارلو:داد شرح چنين مختصرا را تاريكي دل رمان ميتوان بنابراين
ميشود آشنا مختلفي شخصيتهاي با آفريقا ، در رودخانهاي بالاي در سفر ، حين در و ميكند
كه چيزي اولين مقصد به رسيدن موقع كه كرده مشغول خود به را فكرش مسئله اين ضمن ، در و
.كرتز:ميشود مواجه داشت ، را ديدناش انتظار كه مردي با سرانجام و است چيزي چه ميبيند
و حماسه سنت از تبعيت با را خود رمان كنراد صورت اين در باشد ، همين داستان موضوع اگر
براي يا ميشوند سفر راهي مقدس اشياي كشف براي يا اغلب قهرمانان رمانس درنگاشته رمانس
رمانسهايي حتي.بروند نبرد ميدان به انساني آرمانهاي يا انسانها ديگر خاطر به اينكه
به هستند ، رمانسها ساير از نقيضتر و ضد كه ،"The Faeri Queen" و (1605) كيشوت دن مثل
ميكنند سفر ارواح عالم به آشكارا اصلي شخصيتهاي معروف ، حماسي آثار در.ترتيباند همين
.ميكنند سفر ارواح4 عالم به آنئيه و اوديسه رمانهاي در ترتيب به اينيس3 ، " و "اوديسه"
"گمشده بهشت" در شيطان و ميرسد دوزخ اعماق به الهي كمدي در دانته
روز به روز ابتدايي مدرنيسم دنياي اينكه به توجه باميشود جهنم ساكن (Paradise Lost)
شكل ساحل از دور ناحيهاي به مارلو سفر كه كرد استدلال چنين ميتوان ميشد ، ماديتر
.هستند - روايت سنتهاي از - رمانس و حماسه سنت مشخصه كه است شعرهايي امروزي
:پينوشتها
قرن اوايل و نوزدهم قرن اواخر كه روايتهايي مدرنيسم از پيش دوره:ابتدايي مدرنيسم - 1
.ميشدند نگاشته بيستم
و انحرافي پاسخهاي دوپهلوگويي ، مثل داستاني رويدادهاي (detour) داستاني شگردهاي - 2
.ميكند منحرف داستان اصلي مسير از را خواننده كه جذابي رويدادهاي
( The Aeneid رمان قهرمان و تروي مدافع آفروديت ، و انكيسز پسر:Aeneas - 3
(است معروف يونان اسطورهشناسي در كه زيرزمين در ارواح عالم) Hades - 4
|