موجچهارم
10_ ايراني هرمنوتيك
فرهنگ حاشيه
موجچهارم
1 جهانبگلو رامين با درگفتوگو روشنفكري جريانهاي به نگاهي
راعي سعيد:گفتوگو
ندارم بومي پستمدرنيته يا مدرنيته اعتقاديبه من
ميگويند سخناني چنين كه كساني ميرسد نظر به حتي
دارند قصد افراد اين ندارند شناخت مفاهيم اين مورد در چندان
بدهند دست به ايراني و غربي ذهني فضاي دو از كلاژ يك نوعي به
باشد موفق چندان كلاژ اين نميرسد نظر به اما
شكلگيري اساسا و روشنفكر نقش.مدرن كاملا است مقولهاي آن ، معاصر معناي در روشنفكري
ايرانيان كه زماني يعني بازميگردد ، ايران در مدرنيته نطفه شدن منعقد به روشنفكري مفهوم
.شدند آشنا (محدود و خاص صورت به البته) تجدد مفهوم با
به را ايران در روشنفكري مسير انديشمندان خاص شالودههاي و مبناها بر بنا امروزه
دوره چهار به را روشنفكري مسير نيز جهانبگلو رامين.ميكنند تقسيم متفاوتي دورههاي
از را ايدئولوژيستيزي است ، روشنفكران از چهارم موج جزو خود كه او.ميكند تقسيم
در جهاني مدرن جريان و روشنفكري انديشه ، سير زمينه در.ميداند نسل اين بارز ويژگيهاي
جديد كتاب كه دريافتيم گفتوگو بين در.دادهايم ترتيب "جهانبگلو" با گفتوگويي ايران
.ميشود منتشر زودي به "چهارم موج" نام با او
و تفاوت" ،"مدرنها" ،"روشنفكران و دموكراسي مدرنيته ، " چون كتابهايي نيز اين از پيش
ميكنند مطرح را دغدغههايي نوعي به همگي كه شده منتشر انديشمند اين از...و "تساهل
) ايران كار خبرگزاري از نقل به وگو گفت اين.است پرداخته آنها به نيز بحث اين در او كه
.آيد مي (ايلنا
***
چگونه ايران معاصر جامعه در را آن روند و انديشه سير روشنفكر ، يك بهعنوان شما *
ميكنيد؟ ارزيابي
من نظر به.است يافته اساسي تفاوتهاي انقلاب دوم دوره از ايران در انديشه سير
در روشنفكري موج چهار از ميتوان يعني ميشود ، تقسيم دوران چهار به ايران در روشنفكري
جزو من نسل نوعي به و كرده آغاز را خود فعاليت انقلاب از بعد چهارم موج.گفت سخن ايران
كه است جالب.داده شكل را نويني انديشه سير موج اين تلاشهاي.ميآيد شمار به موج همين
به انديشمندان اين گفت ، ميتوان.دارند فعاليت فلسفه زمينه در بيشتر افراد اين اكثر
.است گشوده غرب به رو خود براي ايران معاصر جامعه كه هستند واقعياي پنجرههاي مثابه
به بيشتر كه (ايران انقلاب از پيش روشنفكران) روشنفكري ، سوم موج يا سوم ، نسل برخلاف
فلسفه به بيشتر (چهارم موج روشنفكران) افراد اين اكثر ميپرداختند ، ادبيات و شعر رمان ،
نيز ادبي است ممكن كه علايق از فارغ _ آنها كاري حوزه يعني.دارند توجه فلسفي انديشه و
.شده علاقهمند بسيار فلسفي انديشه و فلسفه به آن تبع به نيز جوان نسل.است فلسفه _ باشد
از ديگر عبارت به يا پرداخت غرب به ميتوان كه است فلسفه طريق از امروز اصولا زيرا
.ديد را غرب ميتوان كه است فلسفي انديشه پنجره بازگشايي طريق
انديشمندان.است انتقادي وجهي به رسيدن حال در انديشه سير ميرسد نظر به راستا اين در
خاص پويايي نوعي از حاكي همه و همه ميگيرد ، صورت كه كارهايي و دارند وجود كه مختلفي
انجام ترجمه كار كمتر و آوردهاند تاليف به رو ايران در افراد از بسياري امروز.است
اميدوار ميتوان صورت اين در زيرا است ، فلسفي بحثهاي براي خوبي نشانه خود اين.ميدهند
خاص توجه آن به بايد و است مهم بسيار موضوع اينبگيرد شكل جديدي ذهني افقهاي كه بود
.داشت
خلاصهشود؟ فلسفه به تنها موضوع اين نميرسد نظر به اما *
حوزه اندازه به اما ميگيرد ، صورت جديدي كارهاي نيز ديگر زمينههاي در چه اگر بله
به اما گرفته ، صورت كوششهايي نيز انسانشناسي يا جامعهشناسي در مثلا.نيست فلسفه
بار ، اولين براي انديشه سير اين.نيست جدي و گسترده فلسفه حوزه اندازه به كارها اين واقع
يا جوان روشنفكران:گفت ميتوان.است (غيرآرمانگرايانه) غيراوتوپيايي و غيرايدئولوژيك
آنها امروز مسئله يعني ميكنند ، مطرح را خود خاص مسائل بار اولين براي چهارم موج همان
از آنها طرح در كه است...و فردي حقوق آزادي ، دموكراسي ، ،(Pluralism) كثرتگرايي طرح
خاصي برنامه هيچ روشنفكران از نسل اين اساسا زيرا نميكنند ، پيروي خاصي ايدئولوژي هيچ
.ندارد ايدئولوژيك شكل به اجتماعي ، مهندسي براي
در مثلا.نميكند دنبال را قبلي روشنفكران هدف چهارم موج روشنفكر ديگر عبارت به
دنبال انقلاب از پيش نحلههاي ساير يا ماركسيستها كه كارهايي به اجتماعي طرحهاي
.ندارند توجه ميكردند ،
نهادن بنا تا است مفاهيم معرفي و شناخت دنبال به بيشتر چهارم موج اين ميگوييد يعني *
اجتماعي؟ _ ايدئولوژيكي كلي طرح يك
اين اكثر غرب شناخت كنار در البته است شناخت موضوع طيف اين براي مهم و اساسي مسئله بله
امروز روشنفكر براي اساسي موضوعات از يكي يعني هستند ، نيز خود شناخت دنبال به افراد
جهان برابر در را خود ميتوان كه است ايراني هويت شناخت راستاي در زيرا است ، خود شناخت
گذشته دهه طي كه كوششهايي.گرفت قرار جهاني سير در و شناخت بهتر را دنيا تا داد قرار
كوششها اين حاصل زيرا بوده ، نتيجهبخش و مفيد اساسي ، بسيار گرفته ، صورت زمينه اين در
.كنند توجه آنها به بيشتر و شوند علاقهمند موضوعات اين به جوانان شده باعث
خصوصا _ جامعه افراد بين در چه علاقهها و كوششها اين گفتيد شما كه طور همان *
اين چقدر امروز نسل واقعا اما ميشود ، ديده نسل اين روشنفكران بين در چه و _ جوانان
ميشود ، مطرح جامعه در نحو هر به امروزه كه مفاهيمي ديگر بيان به شناخته ، درست را مفاهيم
شدهاند؟ معرفي درست چقدر
مشروطيت ، دوره در مثلا شدهاند ، معرفي نوعي به دوره هر در شده ، وارد غرب از كه مفاهيمي
شده شناخته محدود صورت به..و فردي آزاديهاي قانون ، پارلمان ، چون مفاهيمي و مقولات
فضاي وارد وقتي ديگر جديد مفاهيم اضافه به مفاهيم همين نيز بعد دورههاي در.بودند
اين مسائل شدن ايدئولوژيك علت به دورهها اين در.گرفتند ايدئولوژيك بار شدند ، جامعه
به شد ، مطرح ايران در ماركسيسم كه زماني كنيد توجه اگر شما.شدند معرفي نادرست مفاهيم ،
ايدئولوژي و مفهومشديم آشنا روسي ماركسيسم با بيشتر ما يعني بود ، شده مثله صورت
آثار كه است جالب.نداشت "ماركس" آراي و آثار به توجهي و اشاره هيچ كه اساسي و بيپايه
زمان آن در اما گرفته ، قرار مطالعه و بازشناسي مورد حال زمان در و اكنون "ماركس" اصلي
.نميشد توجه بحثها آن به اصلا
هوشمندزاده پيمان:عكس
را آثار و مفاهيم اين ميكنند كوشش روشنفكران چهارم نسل امروز ، طولاني سير اين از بعد
براي انديشمند يك وقتي امروز خاطر همين به كنند معرفي نيز درستي به و بشناسند درست
درست و خوب ميكند فكر خودش كه چيز هر ميكند ، سخنراني خاص مفهوم يك يا فيلسوف يك معرفي
آشنايي موضوع با كه هستند افرادي مستمعان ميان در زيرا كند ، بيان نميتواند را است
.ميكنند اعتراض او اشتباهات مقابل در بنابراين دارند ،
بر يعني نرسيدهايم ، جهاني سطح به هنوز ما كارها اين تمام با كه نماند ناگفته البته
ميدهند انجام فلسفي _ فكري كارهاي كه ما جامعه انديشمندان از بسياري عدهاي ، تصور خلاف
طي درستي به را آكادميك مدارج آنها از خيلي حتي.نيستند مطرح جهاني سطح در وجه هيچ به
.است مردود نميداند ملاك را مسائل اين كه ادعايي امروزه.ندارند دكترا مثلا.نكردهاند
كارها اين زيرا نوشت ، كتاب و كرد فلسفي تحقيق اما نداشت ، آكادميك بالاي مدارج نميتوان
يك حتي ميكنند ، كار انديشه زمينه در كه نيز افراد از بسياري.نيستند مطرح جهاني سطح در
مسئله اين جدي انديشمند يك براي امروزه.نكردهاند ارائه خارجي زبان به مقاله يا كتاب
.ميشود محسوب كاستي يك
مقابل در و كنيم عرضه را خود انديشه تا بپردازيم دنيا با گفتوگو به بخواهيم اگر ما
ما.باشيم آشنا جهان رسمي زبان حداقل يا آنها زبان به بايد بشناسيم ، را جهانيان تفكر
گفتوگو نيز خود شهروندان با نميتوانيم بپردازيم ، گفتوگو به دنيا با نتوانيم وقتي
ناديده را ميگيرد صورت كه كارهايي نبايد اما دارد ، وجود كاستيها اين چه اگر.كنيم
مورد در بتوانيم بيشتر هرچه ما.است نتيجهبخش و مفيد كارها اين حال هر بهبگيريم
جوانان به را شناخت اين و كنيم حاصل شناخت معاصر انديشه و امروز جهان فلسفه ، تاريخ
.شناخت خواهيم بهتر ميشود حاصل گفتوگو براي كه را فرصتهايي كنيم منتقل
عدم بر كه ميشود مطرح مسائلي گاه اما گرفت ، ناديده نميتوان را كوششها اين اگرچه *
نشدهايم ، مدرن هنوز چون ما ميگويند عدهاي مثال بهعنوان.دارد دلالت افراد شناخت
مدرنيته پست سمت به آن از بعد و شد مدرن اول بايد پس.بگوييم سخن مدرنيته پست از نبايد
ميتوان است ، مدرن نگاه يك بشري تاريخ سير به نگاه اين خود اينكه از فارغ حال.كرد حركت
نيست؟ شناخت عدم از حاكي سرگردانيها اين واقعا آيا پرسيد
الزاما بايد ما گفت ، نميتوان يعني نيست ، مترو به شدن سوار مانند انديشه سير و حركت
همه مسائل اين گفتيد شما كه همانطور.برسيم دوم ايستگاه به تا كنيم عبور اول ايستگاه از
لحاظ به مدرنيته پست واقع در گفت ميتوان حتي ميگيرد ، قرار مدرنيته فضاي در
پرسيد بايد.ميگيرد قرار مدرنيته فضايي منظومه در خود منطقي و (Ontologic) هستيشناختي
.است منفي سوال اين به پاسخ بيشك خير؟ يا گرفتهايم قرار مدرن منظومه آن در ما آيا كه
وضعيتي در يعني نيستيم ، مدرن هنوز اما شدهايم ، بريده سنتي وضعيت از ما من ، اعتقاد به
ظاهري جلوه و وضع.شد مدرن نميتوان نيز شب يك در.داريم قرار مدرنيته و سنت ميان برزخي
مدرن ظاهري وضع از افراد از بسياري اينكه كما نيست ، شدن مدرن ملاك افراد زندگي
.نيستند مدرن ذهنيت داراي واقع در اما برخوردارند ،
مدرن ذهنيت از برخورداري دنبال به آن افراد و باشد مدرنيته دنبال به جامعهاي اگر
فرديت مفهوم با و باشند آگاه مدرن محور عقل سوژه آمدن وجود به چگونگي از بايد باشند ،
.بدانند را شهروندي _فردي حقوق از دفاع راهكارهاي كلي بهطور و شوند آشنا نيز
ابزاري عقل به بسيار ايران جامعه در ما.است مهم بسيار انتقادي عقل مسئله من عقيده به
كه باوريم اين بر و ميشناختهايم ابزار عقل مبناي بر را عقلانيت اساسا و داريم توجه
.هستيم مدرن ميبريم ، بهره عقل اين از چون
فناوري و علم نتيجه تنها مدرنيته فيلسوفان از بسياري و "كانت" ،"هگل" ،"ديدرو" ،"ولتر"
با ميشود باعث مدرن ذهنيت.مدرنيتهاند انتقادي ذهنيت نتيجه بيشتر بلكه نيستند مدرن
.كنيم توجه جامعه كليت و سياسي ساختار به انتقادي نگاهي
در.بگيرند قرار انتقادي بازبيني مورد بايد همه و همه اسطورهها ، هنجارها ، معيارها ،
كنيم ، نگاه قضيه به صادقانه اگر.ميشود شدن مدرن مبناي انتقادي عقل كه است صورت اين
زندگي اصولي مبناي بر و معيارها با كه هستند جامعه در افراد از بسياري امروزه ميبينيم
فضاي سطح در شما مثال ، بهعنوان.نيستند مدرن وجه هيچ به اصول و معيارها اين كه ميكنند
خصوصي حقوق به مداوم بهطور افراد اكثر.ميبينيد را غيرمدرن رويكرد اين خصوصي يا عمومي
قرار تجاوز و تهاجم مورد مداوم بهطور خصوصي فضاهاي.ميكنند تعدي يكديگر عمومي و
فضايي بر دلالت خود افراد حقوق گرفتن ناديده و كردن پايمال مبناي بر كنش اين.ميگيرند
.دارد (Pre-Modernity) مدرن _ پيشا
به حدودي تا نيز پستمدرن صورتبندي.نيست فردي حقوق نفي دنبال به نيز پستمدرنيته حتي
انتقاد مدرنيته اساسي محورهاي به پستمدرنيته اگرچه.است پايبند انسانها و افراد حقوق
فضاي اين تقويت پي در نوعي به نيز آن بلكه نيست ، مسائل اين نفي دنبال به اما ميكند ،
.است سالم
و داريم پستمدرنيته با متعددي و ويژه سنخيتهاي ما ميگويند برخي كه جاست همين جالب*
اين با شما آيا.است مدرنيته از مناسبتر ما جامعه براي مدرنيته پست ميگويند نوعي به
هستيد؟ موافق نظر
اين به درهاي روي از نميتوانيم ما.پذيرفت را نگرشي چنين نميتوان وجه هيچ به خير
فاصله پستمدرنيته با ذهني لحاظ به ما جامعه.ميكنيم سقوط آن قعر به زيرا بپريم ، پهنا
ميكند ، ايجاد شكاف مدرنيته پست با ما ذهنيت و انديشه بين آنچه يعني دارد ، زيادي بسيار
.نيست چشمپوشي قابل اصلا
ميكند؟ پر مدرنيته را فاصله اين ديگر عبارت به.است مدرنيته همان فاصله اين آيا*
اين.نميشود خلاصه آن به تنها اما ميگيرد ، بر در نيز را مدرنيته اگرچه فاصله اين
دنياي از خود خاص محورهاي با شرقي دنياي مثابه به را ايراني دنياي كه است شكافي فاصله
بايد بلكه پريد ، دره اين روي از نميتوان من عقيده به.ميكند تفكيك غرب دنياي و مدرن
كه تلاشهايي با نيز پل اينكنيم گذر دره اين روي از شده تعريف اصول با تا ساخت ، پلي
روابط با شكاف اين يعني ميشود ، ساخته (هستند آن دنبال به امروز روشنفكران و) شد ذكر
.ميشود پر مناسب انتقادي تفكر و نوين شهروندي فضاي مدني ، حقوق جديد ، اجتماعي
از بعد و بشويم مدرن اول بايد ما ميگويد كه تفكري با شما نگاه تفاوت تفصيل اين با *
مسئله به شما نگاه نوع يا روش اگرچه ميرسد ، نظر به چيست؟ برسيم ، پستمدرنيته به آن
مسير در گامبهگام حركت آن و ميشود حاصل يكسان نتيجهاي نهايت در اما ، است متفاوت
تاريخاست؟
و مدرنيته سنت ، ترتيب دنبال به ما اينكه از پيش و بيش ميگويم من.نيست چنين خير ،
هم كنار در و موازي صورت به مفهوم سه اين زيرا كنيم ، فكر جهاني بايد باشيم ، پستمدرنيته
.دارند وجود
هم آن در كه ذهنياي منظومه يعني.است جهاني ذهنيت ميرساند ، نتيجه به را ما آنچه
و باشيم داشته را شدن مدرن دستاوردهاي هم ديگر عبارت به.پستمدرنيته هم و باشد مدرنيته
بدون بخواهيم اينكه اما.كنيم مطرح شده آن دستاوردهاي و بحرانها به كه را نقدهايي هم
نتيجه به كنيم ، عمل آن مبناي بر و كنيم مطرح را آن نقدهاي مدرنيته دستاوردهاي شناخت
كه را چيزي ميتوانيم چگونه ما.گرفت ناديده را آن نميتوان كه است شكافي اين.نميرسيم
در اگر ما مثلا.است بيحاصل و ساده كپيبرداري يك تنها اين كنيم؟ نقد نميشناسيم ،
ساير و مكان دو اين بين تناسبي هيچ نميتوانيم بسازيم ، "لند ديزني" يا "لاسوگاس" ايران
با گاه كه همانطور.ميرسيم مضحكه حتي و كمدي چيز يك به نهايت در و كنيم برقرار اماكن
.است شده چنين تناسبها اين رعايت عدم
گفتم ، پيشتر كه ايستگاهي نگاه آن البته اين.بشناسيم را مقصد به رسيدن طرق بايد ما
مدرن ، هم جهاني منظومه اين كه دارم تاكيد و است جهان امروز فكري منظومه شناخت بلكه نيست ،
مسائل ايندارد بر در را (Post-Post Modernity) پستمدرنيته _ پسا هم و مدرن پست هم
جهاني قلب تپش با هم نميتوانيم يعني.برويم پيش جهاني نبض با بايد مادنياست كل براي
.برسيم جهاني دستاورد يك به بايد ما است ، متفاوت دو اينكنيم زندگي ايراني قلب تپش هم و
كه (ديگر فرهنگ و كشور هر مانند) دارد وجود ايراني ذهنيت در عناصري خاص سير اين در
از راستا اين در.بگيرد قرار بازنگري مورد بايد ميكند ، پيدا تقابل جهاني ذهنيت با وقتي
صورت به و بگذاريم كنار را اقتدارطلبي اين بايد ما.ميشود كاسته ذهنيت اين اقتدارطلبي
.كنيم برخورد مسائل با اصولي
انديشه كردن جهاني دنبال به كه نگاهي يعني.است جامعه در مطرح رويكردهاي از يكي اين*
تقابل كه منظري از گاه البته.هستند انديشهها كردن بومي دنبال به نيز ديگر عدهاي.است
است اين من سوال.دارد وجود تفاوتها اين صورت هر در اما ندارد ، شما نگاه با تضادي يا
خير؟ يا است مطلوب آيا اينكه دوم و است ميسر امر اين آيا اولا كه
چنين كه كساني ميرسد نظر به حتي.ندارم بومي پستمدرنيته يا مدرنيته اعتقاديبه من
نوعي به دارند قصد افراد اين.ندارند شناخت مفاهيم اين مورد در چندان ميگويند سخناني
كلاژ اين نميرسد نظر به اما بدهند ، دست به ايراني و غربي ذهني فضاي دو از كلاژ يك
به كنيم ، تركيب ندارند هم با ارتباطي هيچ كه را انديشه دو وقتي يعني باشد ، موفق چندان
خود مدرن وضعيت و فردي حقوق به بخواهد امروز ايراني انسان اگر.نميرسيم مطلوبي نتيجه
از بسياري زيرا دهد ، قرار بازنگري مورد را زيادي هنجارهاي و معيارها بايد باشد ، پايبند
.دارند تضاد و تباين مباحث آن با اصول اين
كه جايي يعني رسيد ، مدرنيته و سنت جبري جمع به بايد كه دارند اعتقاد افراد اين البته*
يا كنيم عمل مدرنيته نفع به بود مدرن بايد كه آنجايي و سنتي كرد عمل سنت نفع به ميتوان
كنيم؟ تلفيق هم با را دو اين ذاتي عناصر نوعي به
نيز ديني روشنفكران كه است مشكلي اين.نيست سادگي اين به مسئله اما.است اين ادعا.بله
انديشيدن ، آزاد جمله از دارد ، بر در را وظايفي و ضرورتها بودن مدرن.هستند مواجه آن با
كه است مهمي مسائل از..و فرد محوريت و فرديت خاص ، ذهني فضاي پذيرش خودمختاري ،
از سخن وقتي حال.هستند محور كيهان سنتي جوامع اصولا.كرد چشمپوشي آنها از نميتوان
به.ميگيرند قرار نقادي و سوال مورد نيز اصولي و بنيادي مسائل اين ميشود ، شدن مدرن
را خود آيينهاي ما اينكهندارد معنا انديشه كردن بومي يا شدن بومي منظر اين از من نظر
و كردهاند راحفظ خود آيينهاي نيز ژاپنيها يا چينيها.است ديگري سخن كنيم ، حفظ
اين در) انديشه كردن بومي با رسوم و آداب و آيينها اين حفظهستند مدرن امروز البته
مراسم از بسياري يا نوروز عيد بودن مدرن عين در ميتوانيم مثلا.دارد تفاوت (معنا
يا مدرنيته و سنت تلفيق مسئله ما مشكل ديگر صورت اين در.كنيم حفظ همچنان را خود آييني
.نقاداست ذهنيت و انتقادي عقلانيت آن به رسيدن بلكه نيست ، پستمدرنيته حتي
مسئله اينميشود ديگر هنجارهاي و معيارها جايگزين نوين هنجارهاي و معيارها واقع در
.خواهدداد رخ حال هر به
چه سنت تكليف ميان اين در اينكه آن و پرسيد سنتمدار سوال يك ميتوان صورت اين در*
ميشود؟
بر بسيار ايران در امروز ما.است ميراث و سنت بين تفكيك به ناظر باره اين در من بحث
ميپرسم من شما ، سوال مقابل در.نداريم ميراث به توجهي هيچ البته و ميكنيم تاكيد سنت
و تمدن آن ميراث ميماند ، باقي زمان طول در تمدن هر براي آنچه ميشود؟ چه ميراث تكليف
.آن سنتهاي الزاما نه و است فرهنگ
مثال بهعنوان.نيستند چنين ميراث اما ميروند ، سوال زير تاريخ طول در سنتها اصولا
تمدن و بشري فرهنگ ميراث از جزيي...و "بتهوون" ،"موتزارت" ،"ميكلآنژ" ،"داوينچي"
غرب سنت جزو ديگر افراد از بسياري يا افراد اين بگوييد نميتوانيد شما.هستند اروپايي
.ميآيند شمار به
10_ ايراني هرمنوتيك
مولف مرگ
يوسفي روحالله
دارد سقف فهمها اينكه نه هستيم اجماعي و حداقلي فهم مدعي ما كه است اين توجه قابل نكته
ما فهم عبارتي به.است ديگري داستان خود آن كه افزود تفسير يا توضيح آن بر نميتوان و
و منطقي خطاي احتمال اما دارد جود منطقا همواره خطا احتمال لذا و است نسبي جهاتي از
جهانشناسي در كه چنان نيست ، موجود درك و فهم به قطعي اعتقاد و فهم حجيت ، از مانع عقلي ،
ابطالپذيري اما "ابطالپذير" اصطلاح به و است غيرجزمي اساسا علم.است همين نيز علمي
اين براساس بگويم ميتوانم من.نيست روشمند و علمي فهمهاي در ترديد و شك معناي به
استنباط اين كه زماني تا و است اين گوينده يا نويسنده فلان مراد قطعي ، شواهد و قواعد
آن حقانيت به ترديدي و ميكنم دفاع آن از قاطعانه است مستدل و مستند و مضبوط و روشمند
كه نيست محال عقلا (عرصهها تمامي در ما دانش بودن نسبي جمله از) دلايلي به ولي ندارم
بودن نسبي.ميشوم معتقد آن به رسيدم تازهاي فهم به كه زمان هر لذا و باشم كرده اشتباه
رازي نه و ميشد كشف چيزي نه تاريخ طول در وگرنه نيست شكاكيت و ادريگري معناي به دانش
معرفت و علم كاخ و ميگرفت صورت اختراعي و ابداع نه و ميافتاد در به طبيعت از قانوني و
.ميآمد بالا شكوه و عظمت اين با بشري
.ندارد مغايرت دوراني معرفت قطعيت و بودن مطلق با بشري معارف و فهمها نسبيت عبارتي به
بگوييم ميتوانيم "اختيار عين در جبر" و "كثرت عين در وحدت" ميگوييم كه گونه همان
.آمد پيش مدعا اين بسط و شرح براي بيشتري فرصت بعدها شايد.برعكس و "نسبي عين در مطلق"
است معتبر او زمان در و خودش براي فقط متكلم مراد آيا
آن اهميت دليل به اما دادهايم نوعي به گذشته مباحث طرح ضمن در را پرسش اين پاسخ هرچند
متكلم مراد كه است اين ما جملهاي يك پاسخ.ميپردازيم آن به بيشتر توضيح با و مستقلا
كه است بديهي.ندارد او زمان جمله از و خاص دورهاي به اختصاص و دارد اعتبار هميشه براي
زماني تا و هميشه براي منظور بلكه نيست حقانيت و درستي و صحت لزوما "اعتبار" از منظور
او نام كلام شناسنامه در و ميشود نقل يا و خوانده مولفي و شخصي نام به سخني و كلامي كه
و مراد بنابراين و اوست اعتبار دليل به نيز آن اعتبار و اوست نام به سخن آن است ، آمده
.اهميتدارد و اعتبار تاليف و اثر عمر اندازه به نيز مولف يا متكلم مقصود
او خود براي فقط او اثر نتيجه در و متكلم مراد شويم معتقد اگر كه است آن مطلب توضيح
اولا.اوست معاصر مخاطبان و او روزگار براي فقط دارد اعتبار هم اگر يا و است معتبر
علمي و ارزشمند صورت به بايد و ميخواهد دليل سه مدعايي هر دليل؟ چه به و چرا گفت بايد
كه كنيم قبول اگر ثانيا چيست؟ مدعا اين دليل يا و دلايل باشد ، مستند و مستدل منطقي و
كه كنيم قبول بايد است ، فهم قابل هم ديگران براي و بوده معتبر او خود زمان در مولف مراد
خواهد فهم قابل ديگر مخاطبان و بعدي روزگاران براي او كلام و او اثر نيز دليل همان به
خلق از پس پديدآورنده و مولف كه نظريه اين قبول صورت در ثالثا و دارد ، اعتبار و بود
نيست ، اثرش و او بين رابطهاي هيچ ديگر و است مرده بعد دورهاي براي حداكثر يا و اثر
عقل با نه اين و است بيفايده و بيخاصيت نزديك و دور گذشتگان مكتوب آثار تمامي عملا
.ميدهد فتوايي چنين كسي عملا نه و است سازگار
متفكران و گذشتگان از نه ديگر ما كنيم قبول را است مرده مولف نظريه اگر بياوريد نظر در
دارند ما براي فايدهاي و ميآموزيم چيزي پيش سال ده و پيش سال هزار و قبل سال هزار دو
خطوط امروز مگر.خودشان نه داريم سروكار اثرشان با فقط ما كه معاصران با حتي نه و
تاريخ فيالمثل ، امروز مگر نميكنند؟ ترجمه و نميخوانند را (ميخي جمله از) باستاني
خود نام به را او كتاب مطالب و نميفهميم و نميخوانيم و نميكنيم ترجمه يوناني هرودوت
سال نويسنده 2500 و متفكر صدها و ارسطو و افلاطون و سقراط آثار يا و نميكنيم؟ نقل او
نميكنيم؟ ترجمه را...و هندي و ايراني و يوناني پيش
يا و كوروش لوح وقتي مثلا نيست؟ آثار آن نويسندگان مراد وفق به ترجمهها اين آيا
را داريوش و كوروش مراد ميكنيم ، ترجمه رستم تخت يا و تختجمشيد در را داريوش
با ارتباطي كه داده ارائه تفسير نوعي صرفا نيز مترجم و است مرده مولف اگر درنمييابيم؟
چنين كوروش ميگوييم و ميكنيم مولفان به منسوب را آثار اين ما چرا پس ندارد ، مولف نيت
در البته ؟...و آموخت چنين سقراط كرد ، روايت چنين هرودوت نوشت ، چنين داريوش گفت ،
وجود با و ترجمه علمي روش از استفاده با و بوده زباندان مترجم كه است آن پيشفرض اينجا
وگرنه است ، كرده ترجمه و فهميده درست لذا و كرده ترجمه توانا مترجم يك شرايط تمامي
اين اما ميافتد اتفاق هم بسيار و است ممكن كاملا كند ، اشتباه يا نفهمد مترجم اينكه
اين و است درنيافته درستي به را اثر صاحب و مولف مراد كه برميگردد مترجم به اشكال
.نيست ما مدعاي ناقض و نافي او اشتباه
فرهنگ حاشيه
"سخن بزرگ فرهنگ" انتشار *
به اقدام ،"انوري حسن" سرپرستي به كارورزان و ويراستاران مولفان ، مشاوران ، از گروهي
.كردند مجلد هشت در "سخن بزرگ فرهنگ" چاپ
همين به:افزود خبر اين اعلام با ايرنا ، با گفتوگو در سهشنبه روز "دهباشي علي"
هم گرد فارسي زبان دوستداران از جمعي (فوريه 14) ماه بهمن جمعه 25 روز صبح مناسبت ،
فرهنگي نشريه سردبير و مسئول مديربدارند گرامي را فرهنگي بزرگ رويداد اين تا ميآيند
هشت فرهنگ انتشار فارسي ، ادب و زبان استادان و كارشناسان نظر به:افزود "بخارا" ادبي و
.است اخير سال در 30 ايران نشر تاريخ در حادثه مهمترين سخن ، جلدي
فارسي كشورهاي و ايران در فارسي زبان خاص شرايط و اهميت به نظر:كرد خاطرنشان دهباشي
اهميت داراي نيز كشورها اين در "سخن بزرگ فرهنگ" انتشار تاجيكستان ، و افغانستان زبان
.است فراواني
هشت مدت در كه بودند تن صد به نزديك بزرگ ، كار اين در انوري دكتر همكاران گروه:گفت وي
.گماشتند همت ارزشمندي اثر چنين خلق به بيسروصدا و تبليغ و جنجال هيچ بدون سال
بيش حاوي "سخن بزرگ فرهنگ":افزود فارسي ادبيات و زبان حوزه روزنامهنگار و محقق اين
و مثال هزار مستند ، 10 شاهد هزار فرعي ، 160 سرواژه هزار اصلي ، 45 سرواژه هزار هفت از
.است تصوير و 500 هزار
علمي اصطلاحات آن ، در كه است فرهنگي نخستين "سخن بزرگ فرهنگ" كارشناسان ، نظر به
.است شده معادليابي متخصصان توسط گوناگون رشتههاي
زمان و وجود ترجمه و فلسفه و ادبيات*
اين مقالات جمله ازاست كرده منتشر را خود شماره سومين و شصت فلسفه و ادبيات ماهنامه
و "مدرن ادبي نقد در زبانشناسي ابزارهاي" عنوان با صفوي كوروش مقاله به شماره
:است آورده خود خبرهاي بخش در همچنين ماهنامه اين.كرد اشاره آتشي منوچهر با گفتوگويي
و وجود عنوان با زودي به كه است زمان و هستي آلماني فيلسوف هايدگر مارتين اثر مهمترين"
علاقهمندان اختيار در فرهنگ نقد انتشارات توسط عبدالكريمي بيژن دكتر ترجمه با زمان
هم "كانت محض عقل نقد پديدارشناختي تفسير" كتاب مترجم اين ضمن در.گرفت خواهد قرار
".شد خواهد منتشر نيز اثر اين زودي به كه است كرده ترجمه
عرب زن فرهنگ*
چندي":است كرده اشاره "عرب زن نويسندگان فرهنگ" انتشار به ديگري خبر در ماهنامه اين
برپايي مناسبت به را عرب زن نويسندگان فرهنگ ،"عرب زن" تحقيقات و پژوهشها موسسه پيش
انتشار و موسسه اين مكان از متاسفانه خبر اين در.كرد منتشر "نوآوري و عرب زن" كنفرانس
بررسي و است صفحه و 1600 مجلد سه اثر اين كه آمده اما است نشده داده دست به اطلاعي كتاب
سال 2000 پايان تا نوزده قرن اواخر از را عربي زن اديب و نويسنده آثار 1200 و زندگي
.ميگيرد بر در...و نمايشنامه شعر ، كوتاه ، داستان رمان ، مانند زمينههايي در ميلادي
عرصه تحولات و رشد شكلگيري ، درباره پژوهشي نقد هفت و مقدمه يك داراي همچنين اثر اين
طول به سال آن 9 تهيه و است عرب جهان در زن اديبان و نويسندگان ادب و نويسندگي
.انجاميدهاست
شد محوخواهد انسان*
عنوان ميشود برگزار فرانسوي _ آلماني فلسفه بينالمللي انجمن نهم تير 1382نشست از 22
و هايدگر روسو ، پاسكال ، نظر درباره مسائلي به انجمن.بود خواهد "چيست؟ انسان" نشست اين
چون بحثهايي نشست اين در همچنين.ميپردازد خودشناسي و انسان مفهوم درباره فلاسفه ديگر
از بخشي در.ميگيرد قرار بحث مورد آنتيامانيسم نيز و امانيسم پست انسان خودنابودي
چيست؟ انسان:نماييم مطرح را كانت سوال باز كه است آن زمان:است آمده نشست اين اطلاعيه
* * *
همچون شد خواهد محو انسان كه ميكند مطرح اينگونه انسان درباره را خود مشهور سخن فوكو
_ آلماني فلسفه بينالمللي انجمن.است شده ترسيم دريا لب شنهاي روي بر كه صورتي
ارسال مهلت.است كرده برگزار كنفرانس هشت كنون تا و شده بنيانگذاري سال 1995 در فرانسوي
.است شده اعلام فروردين 1382 نشست 11 اين به مقاله
علم درباره فلسفهبافي*
كنفرانس آينده تابستان در است كرده اعلام كانادا در REALIA نام به فلسفي موسسهاي
كنفرانس اين موضوعات از.كرد خواهد برگزار "معاصر علم در فلسفه مسائل" نام به فلسفياي
استدلال عليت ، هويت ، زمان ، شناخت معرفتشناسي ، اخلاق ، متافيزيك ، حوزههاي در سوالاتي
.بود خواهد غيره و استقراء ، توصيف ، علمي ،
.است آينده سال تير تا 20 مقالات ارسال مهلت
فلسفي مجلات آخرين*
مجله اين دسامبر 2002 شماره دركرد منتشر را خود جلد هشتادمين فلسفه استراليايي مجله
خارج جهان درباره دكارت برهان دو تجربي ، كارآمدي و حقيقت اخلاقي ، همدردي درباره مقالاتي
بنيادهاي فلسفي ، جهانشناسي ، ازجمله كتاب چند بر نقدهايي همچنين.ميخورد چشم به
.است رسيده چاپ به گاندي ، آموزش فلسفه رياضيات ،
تفسير مسيح ، رستاخيز درباره مقاله چهار برگيرنده در يهودي فلسفه مجله جديد شماره همچنين
معجزات و طبيعيات جهان بهنام ديگر مقالهاي و معجزات طبيعي نظم يهود ، آيين از اسپينوزا
.است رسيده چاپ به
|