بويزندگي با تابوت
ادبيات حاشيه
آور عذاب نويسنده اين
بويزندگي با تابوت
"زندگي يك موسيقي" رمان در
آندرهمكين داستاني جهان به كوتاه نگاهي
خرم يزداني مهدي
رمانموسيقي تفاوت تنها
با زندگي يك
مرشدومارگريتا
سگ دل يا
مكين كه است اين در
نيست خشمگين هيچوجه به
انساني ارزشهاي از دوري و شدن حيوان با معادل را مسخ بولگاكف كافكاو
برعكس مكين
است هويت وجودو در خودسانسوري نوعي مكين آندره ازنگاه تعريفمسخ نميداند
روس ادبيات نوشتههاي برابر در كه هرگاه.گريه و ترس آخر در و
خون سرما ، سيبري ، هم باز
كوچههاي ميان در ناامني احساس مثل چيزي ميكشد ، وجودمخميازه در مرموز ، ترسي ميايستم ،
تبديل كلمات كه است وقت آن و ميگذارد جا رويكلمات بر را خودش ترس ، اين.همهمه از پر
و استالين از ملغمهاي است روسيه جا اين.توهمزاميشوند و داشتني غيردوست تصاويري به
.بگذريم...گلوله رنگ بد سوز
از پس او.است شده متولد سيبري در سال 1957 فرانسويبه روسيالاصل نويسنده مكين آندره
و زده سفر به دست مسكو "كالينين" دانشگاه مدركاز اخذ و جواني و نوجواني دوران گذراندن
با است ، خروشچف نيكيتا دوره در كه او.ميگذراند استراليا و اروپا آسيا ، در را سالي چند
و سيبري شاعرانه فضاهاي.ميكند مطالعه رفته ملتش سر بر كه را آنچه ممارست پيگيريو
در اواست مشاهده قابل آثارش در كه وجودميآورد به تناقضي او در استالين دوره نكبت
فرانسه زبان با آشنايي علت به.ميشود اينكشور تبعه و كرده مهاجرت فرانسه به سال 1987
ناسيوناليست فرانسويهاي خشنودي موجب رويكرد همين مينويسدو زبان اين به را خود آثار
مورد در را دكترايش تز خود و ميپردازد تدريس به سياسي علوم دانشگاه اودر.ميشود
كمي را نوشتن مكين.مينويسد ادبي نوبل جايزه برنده و بزرگروس نويسنده بونين ، ايوان
دختر":ميشود منتشر سال 1990 در و سالگي سن 33 در او رمان نخستين كردهاست ، آغاز دير
.است ساله نويسنده 45 اين نوشته آخرين زندگي يك موسيقي
".شوروي جماهير اتحاد قهرمان يك
وصيتنامه رمان خاطر به مكين آندره اين از پيش.است شده منتشر سال 2001 در رمان
اين
ديگر ازبود كرده خود آن از سال يك در را كنكور مديسيو جوايز سال 1995 در فرانسوي
يك اعترافات عشق ، رودخانه ياد به شرق ، براي مرثيه به نويسندهميتوان اين مهم آثار
ترجمه فرانسه زبان از تبسمي ساسان را زندگي موسيقييككرد اشاره خورده شكست پرچمدار
اين ترجمه با بود ، كرده ترجمه را ژردن و بوبن از آثاري اينرمان از پيش كه او.است كرده
اين.است كرده تقديم ايراني ادبي جامعه به فرانسويرا نويسنده آثار جديدترين از يكي اثر
در.است مرواريد زندگي يك موسيقي ناشر.ميشود منتشر مكين آندره از كه است دومينكتابي
يك بحق مكين ، ":ميخورد چشم به آمريكايي نويسندهمطرح استر پل از جملهاي رمان جلد پشت
.بيپروا و درخشان استثنايي ، رمان يك.است فرانسه ادبي جامعه در پديدهايواقعي و نابغه
.است آشفته جهاني در زيستن از فاجعهاي تكاندهنده ، اما كوتاه ايناثر "
در روشنفكر و موسيقيدان جواني درباره رمان داستان:زندگيميگذرد وقتي مكين ، آندره
او ميكند روايت را داستانش اول راوي با برخوردي در او.است استالين وحشت دوره
كنسرتش ، موعد از قبل روز چند درست و است داده دست از جواني اوايل در را خانوادهاش
.شدهاند ناپديد ب.گ.ك پليس توسط ايشان
راوي كنار در و پايان در و ميكند زندگي جعلي اسمي با اميد و بيم در را سالهايي او
با (است بازگشته تبعيد از تازه كه حالي در) كلاسيك كنسرتي به دادن گوش حين در اصلي
نميتوان كه شده ساخته ظريف آنچنان رمان پايان واقع در.ميرود دنيا از نمادين حالتي
اين بررسي براي.بازميگردد خويش ذهني دنياي به او شايد دانست ، فيزيكي مرگي را مرگ اين
.است توجه قابل خود نوع در داستان روايي منطق -ميكنم10 پيشنهاد اصلي محور سه هم رمان
ايستگاهي ميكند ، بازسازي را پاروديك حدودي تا و يخزده ساكت ، فضايي ابتدا مكين آندره
به منحصر وسواسي با صحنه اين اجزاء تك تك.است مسكو قطار منتظر نشان و بينام مردي كه
سينمايي به تبديل را رمان داستان از صدا حذف واقع در و عجيب سكوت.ميشوند روايت خود
به تغزلي شدت به و شاعرانه فضايي اول راوي احساس و گوييها من كه سينمايي.ميكند صامت
روايت دروني آوايي با را يخزده ايستگاه اين در خود اطراف جهان او.است بخشيده آن
حجم اين و است كرده منبسط را آدمها و تصاوير زماني ، و زباني رخوت نوعي ميكند
از آدمهايي شامل صحنه.ميشود خوانش تعليق يا و انتظار نوعي با تنها و تنها اغراقآميز
را ذهني صداهاي از خاصي هارموني اثر راوي نزد ايشان روزمرگي كه است جامعه فرودست طبقه
تك با را نگاه اين و ميكند نگاه تنها و تنها خردسال كودكي مانند به او.ميسازد
لحظه گزارش و جزيينگري بين اين در.مينمايد بازآفريني نكبت و سكوت اعماق از جملههايي
درهم پيانو پشت مردي ديدن با شده ذكر رخوت.ميكند فضا اين درگير را مخاطب لحظه به
از تازگي به راوي گويي.ميرسد گوش به داستان فضاي صداي ناگهان و ميرسد قطار ميشكند ،
نويسنده ، جا اين در.ميشود روايت پيانو پشت مرد داستان قطار حركت بااست برخاسته خواب
پايان تا ترديد و شك اين و كيست اصلي راوي نميدانيم ما.نميكند تعريف را ديد زاويه
از قبل روز چند او.است موسيقي با درگيري مكين آندره اصلي شخصيت.ميماند باقي اثر
دو اين.است بوده كهنه ويولنسل يك شدن سوخته شاهد و است شده فرار به مجبور كنسرت
تا ميكوشد است گذاشته جاي فرارش روز در را خود هويت كه او.هستند رمان اصلي موتيفهاي
سالها و ميآفريند افتخار ميجنگد ، .است جدي او براي كنش اينكند زندگي ديگر هويتي با
دو او وجود در موسيقي و ترس.مينهد سر دهد ، انجام بايد كه چه هر به فرمانبردار و ساكت
در حتي او است ، خود به بازگشت با معادل مكين آندره شخصيت نزد در ترس.دارد خاص رويكرد
و كمحرف دروني ، موجودي او از ترس اين.ندارد را فلاشبك اين جرات هم خود ذهن
ريشههاي.كند مصرف را خود زندگي روزهاي وتنها تنها ميكوشد كه است ساخته وظيفهشناس
نابا مارگريتا ، و مرشد در بولگاكف دغدغه همان مكين ، دغدغه و هستند آشنا كاملا ترس اين
شخصيت.است ترسان و خورده سيلي نسلي او نسل.است...و زني گردن مراسم به دعوت در كوف
را آن زيركي با او كه نكتهاي ميشود ، تبديل ادبي انديشمند تيپ يك به تعريف اين با مكين
و كرده سانسور خود ذهن در حتي را موسيقي او.ميترسد واقعا نويسنده آدم.است كرده طرد
او وجود در معنايي به منجر نگاهي چنين.برود او دست از برههاي امنيت اين نميدهد اجازه
را فرمانده دختر عشق ميكند ، دلهره و وهم احساس تازهاي ، عنصر هر با برخورد در وي شده ،
موقعيتي او براي عيني جهان نيست ، روشن هم خودش براي حتي رويكرد اين دليل و نميدهد پاسخ
همين به وي.بگذارد كناري به را "بودن انسان" اصلي بنيادهاي و اصول كه است ساخته را
.نميكند جزيينگري (ترسان و كم بسيار هم آن) موسيقي از غير به نكتهاي هيچ دليلبر
.ميدهد فاجعه بوي آن اجزاي از يك هر به شدن نزديك كه است مرموز كليتي او براي جهان
انسان" و بودن انسان بين فاصله در.است كرده فراموش را خود انساني خوي مكين دوم راوي
مسخ نوع اين بولگاكف و كافكا برعكس او است ظريف بسيار نكته اين.است مانده باقي "نبودن
آندره نگاه از مسخ تعريف.نميداند انساني ارزشهاي از ودوري شدن حيوان با معادل را
.است غيرشعاري و دردناك بسيار كه خودسانسورياست هويت و وجود در خودسانسوري نوعي مكين
دارد ، خود دروني اصول انداختن كنار به و شدن دور به نياز بودن زنده براي خود جهان در او
از ويژگي اين.ميافتد اتفاق هم شخصيت عمق در بلكه مطلب صور و ظاهر در نهتنها كنش اين
با رمان ابتداي در:گفتم كه همانطور.است آمده وجود به استادانه تركيببندي يك
و ميآيد كش زمان كه نحوي به هستيم ، روبهرو لحظهها و عناصر روي بر توقف و جزيينگري
عادي انسان يك طبيعي ويژگيهاي كه است شخصي ديد از روايت اين.است لمس قابل لحظات حضور
فاجعهاي فراموشي و گزارشي روايت كلينگري ، آن و رمان اصلي تنه به ورود با.است دارا را
تبارشناسي.دارد وجود تفاوتي شخصيت اين بين كه ميكند احساس ناخودآگاه مخاطب جنگ مثل
كرده بازآفريني اوليه ، حساس روايت سايه در مكين را رواني گسيختگي هم از و بيماري اين
.ميگذارد باقي شخصيت دل در هم را مرگباوري حس دوآليته ، نگاه اين بر علاوه او.است
.ميداند خود زندگي اتفاق مهمترين را مرگ ترس ، خاطر به و خود وجود در شده طرد پيانيست
.باشد ويولونسل يك شدن سوخته حتي و كوچك سنجابي مادر ، و پدر شامل ميتواند مرگ اين
يك مثلدارد وجود نيمهكاره چيز يك ناگهاني مرگ در":ميگويد مصاحبهاي در مكين آندره
كساني همه بلكه نميشود مردگان شامل تنها نيمهتمام سرنوشتهاي اينجا.نيمهتمام مجسمه
در نيز هستند بازنشستگي فكر به سالگي پنج و بيست از يا ميپوسند ادارهها در كه را
اين.ميشود دچار تدريجي مرگي به موسيقي لمس حين در و آغاز در كه جواني ".برميگيرد
قهرمان.ميرساند خود اوج نقطه به را درام رمان ، پايان در مكين اصلي شخصيت انساني تناقض
سير و روال اين.ميميرد ناگهان و ميرود كنسرت به ميپوشد ، لباس ميآيد ، تبعيد از او
.ميگردد بازنشسته او نويسنده قول به و ميشود همراه او عجيب مرگ با عذابآور
پيرامون عناصر به نويسنده زيركانه توجه زندگي يك موسيقي رمان ديگر مهم ويژگي - 2
تكليف."آنها و او":است كرده تقسيم مهم قسمت دو به را خود رمان نويسندهاست قهرمانش
كه اين قدرت حتي زندگيش رفتن دست از و وهم و ترس به توجه با كه موجودي است روشن كه او
ماسيده و خورده گره عقدهاست داده دست از هم را شود ماليخوليايي موجودي به تبديل
از را خود تاب موسيقي با برخورد محض به كه است شده تهنشين وي در چنان صدا ، و موسيقي
خود در هم را رويا داشتن قدرت حتي و است شده تباه يك او كلام يك در.ميميرد داده ، دست
هيچ كه درمييابد ميكند ، سانسور را خود هم ژنرال دختر برابر در وقتي.نميبيند
در تنها او كه است جا اين جالب.است نمانده باقي شخصيتش ساختار و وجودش در تكيهگاهي
نيست عصيان و انقلاب يك اين.مينوازد پيانو و شده بيخود خود از ناگهاني شور و مستي
به ميدهد "دستور" او به زندگي ديگر عناصر تمام مانند به او ناخودآگاه و غريزه بلكه ،
او زندگي لحظات و قطعات ساير كنار در و نيست باشكوه اصلا كوتاه عصيان اين دليل همين
اوج.دارند كاركردي چه ميگيرند ، قرار او راه سر كه وقايعي و آدمها حالميگيرد قرار
نه شود ، نزديك قهرمان اين دروني جهان به نميتواند كس هيچ.است لحظات اين در مكين هنر
.است ذهن خالي نوعي به و ندارد جهاني او زيرا.ديگر كس هيچ نه و دختر نه و اول راوي
جهان مولفههاي با حسي ارتباط براي زباني نتواند تا شده باعث او شخصيت نمادين وجهه
.بيابد پيرامونش
ساختار باشد ، دليل همين به هم مكين ديد وزاويه روايت دليل شايد.است ارتباط حس فاقد او
يا و راوي من روايت با بايد ما منطقا كه حالي در است كل داناي رمان اصلي ديد زاويه
آن قهرمان كه ميفهماند ما به روايت نوع اما.باشيم مواجه داستان اين از اول راوي گزارش
آن رئاليسم و داستان شاعرانه حالتهاي و زبان به توجه اما ندارد ، داستانسازي قدرت چنان
شايد اين و است كرده روايت را اثر دو اين از غير نويسندهاي كه ميدهد نشان هم
اصلي زن و قهرمان برخورد داستان لحظات مهمترين از يكي.باشد داستان قهرمان ناخودآگاه
كه رابطهاي تنها.است او پدر پيشكار سرباز اين و ميزند پيانو كه دختري.است رمان
فقدان ولي ميشود عاشق كمكم او.است قهرمان به دختر توسط پيانو آموزش ميافتد ، اتفاق
تولد اين مكين.ميكند محو آخر در و كمرنگ زمان از گذر با را عشق اين ارتباطي عناصر
طاق زير باراني روز يك كه ميآيد يادم":ميگويد او.ميكند تفسير استادانه را دوباره
با داشت ، سال صد شايد پيوست ، من به كهنسال بسيار پيرمردي.بودم گرفته پناه بالكن يك
.نگفتم هيچزد حرف من با...و رفتن راه در مشكلاتش و ناتواني از.سرخ شدت به چهرهاي
.رفت او و آمد بند بارانكردم زندگي نو از را زندگيش لحظه آن و گذاشتم او جاي را خودم
آن به چنداني اهميت كه اين بدون كرد ، منتقل من به را زندگياش بخش مهمترين شايد او
".است شده ساخته لحظهها همين از - نويسنده بهعنوان من زندگي و - زندگي.باشد داده
بعد و برود سيبري به.بخورد تكاني خود لاك در قهرمان تا ميشود موجب عاشقانه كاركرد اين
و نميآورد دست به موفقيتي نكردن زندگي همه اين جبران براي او اما.گردد باز سال ده از
.ميكند ترك كامل طور به را دنيا
حس كه است شده بنا سرد و شاعرانه زباني پايه بر زندگي يك موسيقي رمان در مكين آندره سبك
تا ميشود موجب رمان تصاوير و زبان شاعرانگي.ميكند سلب اثر از را همذاتپنداري و ترحم
پايان در كه ساده شدت به اثريشويم مواجه جديد قرن آغاز در اگزوتيك اثر يك با ما
و نامعلوم هدف يك به رسيدن براي انتظار جريان حاوي كوتاه رمان اين.است تكاندهنده
شايد منقلبكننده رمان اين بگويم بايد:پايان در.باشد نشده تعريف هدف يك شايد اصلا
تنها.گرفت شكل ناباكف و بولگاكف با نوعي به كه باشد روس مدرن رمان تيپ راه ادامهدهنده
خشمگين هيچوجه به مكين كه است اين در سگ دل يا و مارگريتا و مرشد با او اثر اصلي تفاوت
:ميگويد او.است شعر عين كه تاريخي ميكند ، نگاه شفاهي تاريخ يك ديد با رنج به او نيست
.است كشيده طول نيم و سال يك آن نوشتن.ميپروراندم خود درون سال پانزده را رمان اين من"
آثار بهترين از امپرسيونيستي اثر اين"..خواند ساعت سه عرض در را آن ميتوان اما
هم نويسنده بيوگرافي در حتي دوگانگي اين گويا.است روسيه يا و فرانسه ادبيات نو نسل
مصاحبه يك و توضيح چند و زندگينامه يك با تبسمي ساسان توسط اثر اين.است ناشدني تمام
.دارد اقامت فرانسه در مكين آندرهاست شده ترجمه مكين آندره با خواندني
ادبيات حاشيه
شد ساله ميلر 80 نورمن*
ميلر.شد ساله هشتاد "مردهها و برهنهها" رمان معروف نويسنده ميلر ، نورمن جمعه روز
عمر بيشتر برابر دو او حالا و برسد سالگي سن 40 به حتي نيست معلوم كه بوده معتقد خودش
درد بدنش.داشته درازتري عمر جهان ادبي قهرمانان ديگر و همينگوي به نسبت ميلر.است كرده
فكر اما...داشتم دوست هميشه را عدد 80":ميگويد ميلر.است سالم ذهناش اما ميكشد ،
ادامه نوشتن به ميشود قدر چه گذاشتهاي پشتسر را مشخصي مرز عدد 80 به رسيدن با ميكنم
"داريم؟ ساله خوب 80 نويسنده تا چند مگر داد؟
است ، كرده توصيف "عظيم رمان" را آن خودش كه است رماني روي كار مشغول حاضر حال در ميلر
:ميگويد ميلر.بود گذرانده مسكو در را تولدش سالگرد هفتادمين ميلرصفحه با 1300 رماني
كار صورت آن به ديگر حسهايم بعضي كرده ، پيدا ايراد شنواييام ميكند ، درد زانوهايم"
".باشد سالش پنجاه شايد است ، نشده پير چندان مغزم اما نميكند ،
در را ادبيات پرشكوه روياي اما است مهندسي رشته در هاروارد دانشگاه فارغالتحصيل ميلر
رماني در را خاطرهانگيزش تجارب و كرد خدمت فيليپين در دوم جهاني جنگ طول درداشت سر
دهه در ديگر بار ميلر حرفهاي زندگي.كرد عالم شهره سالگي سن 25 در را او كه كرد منعكس
.شد پوليتزر جايزه برنده بار دو و احيا ادبي روزنامهنگار يك بهعنوان 60
ساله سيزده پسر يك براي نيوبري جايزه*
اوي نوشته كريسپين كتاب به نوجوانان و كودكان سال كتاب بهترين براي نيوبري جايزه امسال
انگلستان در چهاردهم قرن در سالهاي سيزده پسربچه دنبالهدار ماجراي كريسپين.گرفت تعلق
زنده و ميشود متهم قتل به ميشود ، بيخانمان و يتيم زود خيلي كه پسربچهاي داستان.است
.ميگيرد پي را او زندگي ماجراي كتاب واقع ، در - ميخواهند را او مرده يا
آور
عذاب
نويسنده اين
پاياني بخش_ همت دشيل داستاني جهان به نگاهي
اشارهاي همت دشيل آثار در تصويرسازي و منطقگريزي مهم كاركرد دو به بايد بحث آخرين در
بايد اما.ميدهند پايان خود روايت به خسته و نيمهجان آدمها ميافتد ، اتفاق شكست.كنم
ساختارهاي در انساني منطق.كند حكومت خويش سرنوشت بر نميتواند همت انسان چرا كه ديد
ايشان دشمنان براي هم و قهرمانها براي هم امر اين.ندارد قدرتي نويسنده داستاني جهان
و علت نظام كه ساخته را سيستمي روايت ، پشت پنهان اما فزاينده آنارشيسم.ميافتد اتفاق
پس.نمايد علت و دليل صاحب را وقايع نظام بتواند كه ندارد را اين توانايي معلولي
نحوي به همت.باشد دار طناب اين از گريز براي راهي نميتواند مكاشفه يا زيركي هوشياري ،
.است پيشبيني غيرقابل كنش يك سرانجام كه است ساخته آنارشيستي و بيمنطق را ساختارها
نظام يك در آن اصلي پايههاي و ريشهها كه منطقي ;ميشود آفريده ديگري منطق همين براي
را خود دوستان حتي و دشمنان متروپوليس ، اينگونه.دارد قرار مانند "متروپوليس" غولپيكر
باقي مهآلودگي و راز نميشود ، عريان هرم آغاز و ندارد وجود مفعولي و فاعل ميبلعد ،
.برنميآيد بيتفاوتي و بودن منفعل از غير كاري هيچ راوي دست از ديگر و ميماند
و ندارد فردي به منحصر ويژگي هيچ آنها قهرمان كه ميباوراند خود خواننده به همت جهان
و كل يك روايت براي بهانهاي تا ميآيد او.است شده انتخاب قمار و قرعه سر از گويا
به شاخه ندارند ، مستقيمي روايي سير خط همت داستانهاي كه است اين جالب.باشد مجموعه
"تعليق" جاي كنش اين.ميگيرند جان اصلي روايت سايه در متفاوت قصه دهها و هستند شاخه
همت دشيل.ميراند خود از را مخاطبي هر او دنياي سياهي وگرنه ميگيرد ، همت آثار در را
كه اين نخست.دارد خود آثار روايي تكنيك در اصلي رويكرد دو عناصر اين تمام به توجه با
آنها به روايتي چنان آن يا ميكند خارج متن دل از را بازي افق يا زينت رنگ ، نوع هر او
اجزاي هستند ، خالي و بيروح او فضاهاي.نميكنند پيدا كلاسيك مفهومي و ارزش كه ميبخشد
خشن و كسلكننده بسته ، فضاهاي در آدمها.دارند سمبليك نه و روايي كاركردي تنها و صحنه
به زدن دامن آدمها اين وظيفه گويا.است نياز براساس و كوتاه ديالوگها ميزنند ، حرف
!است جهان كسالت
مرد تركه
در مخاطب كه بهطوري است ، آدمهايش از متفاوت تصاويري ارائه همت ، اصلي تكنيك دومين
برداشته عطوفت و خشونت ميان مرز نه ، يا كرد حساب آدم اين روي ميشود نميفهمد آخر
اين.ميشود آرمانخواه و جوانمرد انساني به تبديل نفرتانگيز و خائن آدم همان و ميشود
تغيير يكسان بيش و كم موقعيتهاي براساس همت آدمهاي جهان كه بفهميم ميشود باعث سرگيجه
چند عرض در و ميافتد اتفاقي انگار است ، شخصيتپردازي در او هنر اوج اين.ميكند
كه است دليل همين به.ميكند تغيير دانسته اصل را آنها مخاطب كه آنچه هر صورت پاراگراف
آدم مشتي.كند پنداري همذات آنها با ميتواند و دارد دوست را همت آدمهاي مخاطبي كمتر
هيچ و است متزلزل جهاني همت جهان.شدهاند پيچيده چنين اين سادگي فرط از كه دروغين
.ندارد وجود آن در قطعيتي
در مولفهاي هيچ به مدرن پليسي رمان پدر و عذابآور نويسنده اين بگويم بايد پايان در
آدمهاي كمكم ما و ميگيرد شكل "گروتسك".است هولناك بسيار اين و ندارد اعتنا جهان اين
ما خرخره بر هميشه همت دشيل ساموئل جهان هراس و نكبت كه درحالي.ميكنيم فراموش را او
از يكي حالا او رفت دنيا از نيويورك در سال 1961 به نويسنده اين.همين.ميشود احساس
...از خاطرهاي.است بيستم قرن ادبيات مرموز خاطرات
مالت شاهين
|