پراكنده تابلوهاي
ويكمي بيست قرن برخورد
هنر حاشيه بازتاب
دارم دوست همه از بيش را اونيك
مرگ آغوش در زندگي
پراكنده تابلوهاي
نمايش كارگردان حداد رضا با گفتوگو
به را داستانها همه اين نيست كسي" متن اجراي با امسال ايراني جوان كارگردان حداد رضا
اين از پيش كه او.كرد تجربه را ويژهاي نوگرايي و جسارت چرمشير محمد از "آورد ياد
تعاريف از اثر اين اجراي در بود كرده اجرا را روانيپور منيرو از "رفت شاهنامه از رستم"
دست به در نيز منتقدان برخي زعم به و گرفته زيادي فاصله تئاتر در كلاسيك شكلهاي و
به و است كارگرداني رشته فارغالتحصيل حداد رضا.كرده عمل موفق كار جنس و فضا آوردن
.است امسال جشنواره اجراي درباره زير گفتوگوي كه كرده تاسيس را سايه گروه تازگي
صفايي حامد
ما وضعيت از است قطعهاي قطعه و داردتصويرچندپاره كلاژگونه ساختاري متن اين
معاصر جهان در
در حضورتان و آورديد صحنه به قبلا كه كارهايي تحصيلات ، مورد در حداد آقاي*
.بدهيد كوتاه توضيح يك پيشين جشنوارههاي
كار سال 72 از.دارم نمايشي ادبيات ليسانس و هستم تئاتر كارگرداني رشته ارشد كارشناس
مجيد" مرحوم نوشته كردم كار كه نمايشهايي اولين از يكي.كردم آغاز جدي طور به را نمايش
از يكي و شدم آشنا چرمشير محمد با دانشگاه در "ارغوان و آدمون" نام به بود ، "افشاريان
اثر "كوچولو شازده" از آزادي برداشت كه كردم اجرا "تعزيت" نام به را ايشان نوشتههاي
شاهنامه از رستم" نام به كردم اجرا را روانيپور خانم از متني آن از بعد.بود اگزوپري
روي را مولير از كمدي يك بعد سالهاي در.داشت تختي پهلوان جهان زندگي به نگاهي كه "رفت
.اسكاپن نيرنگهاي نام به بردم صحنه
داشتيد؟ حضور هم قبلي جشنوارههاي در*
هم پيش سال دو جشنواره در.بودم كرده كار را اگزوپري "كوچولو شازده" سنتي جشنواره در
.كردم اجرا ويژه بخش در را روانيپور خانم كار
داشتيد؟ عضويت گروههايي چه در*
.ميكردم كار افشاريان مرحوم با شيراز در فقط.نبودم گروهي هيچ عضو من
.دهيد توضيح ايران تئاتر كارگاه و سايه گروه مورد در كمي*
همه نيست كسي" اجراي آن ، حرفهاي تجربه اولين كه است جواني گروه سايه ، تئاتر گروه
كارگاه مورد در.است بوده فجر تئاتر جشنواره يكمين و بيست در "آورد ياد به را داستانها
تئاتر گسترش و توسعه هدف با مركزي بهعنوان كارگاه اين كه بگويم بايد هم ايران تئاتر
و است "آفتاب" و "بازي" تئاتر گروه دو نشستگاه حاضر حال در و است شده ايجاد تجربي
نيست كسي" نمايش اجراي تجربي ، حرفهاي تئاتر به سايه تئاتر گروه گرايش دليل به طبيعتا
.است گرفته صورت ايران تئاتر كارگاه حمايت و همكاري با "آورد ياد به را داستانها همه
مورد در هستيد؟ شما فقط گروه كارگردان آيا.هستند كساني چه شما ثابت اعضاي الان*
ميشوند؟ عوض يا هستند ثابت بازيگران آيا چطور بازيگران
معني به بلكه نيست بازيگري ثابت گروه يك داشتن معني به نمايش گروه يك داشتن من نظر از
از و است صحنه طراح و دراماتورژ نويسنده ، كارگرداني ، گروه شامل ثابت اجراي تيم يك داشتن
.شد خواهد همكاري به دعوت متفاوت متون فراخور به بازيگران
براي را آن چطور و انتخاب را متن اين چرا اينكه ;دهيد توضيح شد اجرا كه متني مورد در*
كرديد؟ تحليل اجرا
كه دليل اين به شايد.شدم شوكه شدت به خواندم را چرمشير متن كه باري اولين هست يادم
نبود سازگار داشتم ذهن در نمايشنامه يك مورد در من كه تعاريفي و قراردادها با اصلا متن
نظر ازبزنم دست نمايشي جديد تجربه يك كسب و متن اجراي به من كه شد باعث تفاوت همين و
.است شده خلق بديعي دراماتيك ساختار آن در كه است ساختارشكني متن چرمشير آقاي متن من ،
ممكن خيليها.است نگرفته قرار كار بودن متعارف غير تحتالشعاع نيز آن جذابيت اينكه ضمن
اين البته و باشند مشكوك آن بودن "دراماتيك" و متن اين بودن "نمايش" به نسبت اساسا است
نبايد ولي.ميآيد پيش هم جسورانهاي كار هر در كه است طبيعي و است خوبي شك بسيار شك ،
.كرد جلوگيري جديد تجربههاي آمدن وجود به از كه بود نگران قدر آن
در ما ، وضعيت از است قطعهاي قطعه و پاره چند تصوير.دارد كلاژگونه ساختاري متن اين
وضعيت متن ، اين قبال در مخاطب وضعيتاست تنوع و كثرت سراسر كه جهاني.معاصر جهان
.است شده ترسيم ويراني و مرگ از تمي آن مختلف تابلوهاي در كه است گالري يك بازديدكننده
تابلوها گسيختگي كه شود حاكم اثر به كلي روح يا دروني نگاه و انسجام يك اينكه براي*
كرديد؟ استفاده راهكارهايي چه از نشود اجرا و متن گسيختگي باعث
يا كنم تعديل را تابلوها در موجود گسيختگي هم از شما قول به كه نكردم سعي اصلا من
گسيختگي هم از اين تا شد فراواني سعي.برعكس اتفاقا.بياورم وجود به انسجام مثلا
اين ميتوانيد صحنه طراحي و نور موسيقي ، و اصوات نوع از اجرا كل در شما و شود تشديد
است منسجم متن يك من نظر از نمايش متن اساسا كه بود اين هم علت.كنيد احساس را تشديد
اين تنها كارگردان بهعنوان من كار و آمده وجود به اغتشاش يك آن در عامدانه شكلي به كه
اين اجرايي مكانيسم.كنم اجرا را اغتشاش اين كردن نمايشي راهكارهاي مناسبترين كه بود
با كرديم سعي ما.است كارگاهي بگويم بهتر يا آزمايشگاهي كار يك محصول حقيقت در نمايش
اوقات گاهي و متفاوت اتودهاي تابلوها از يك هر براي گروه در كارگاهي فضاي يك ايجاد
قانون بهعنوان را اصل يك تنها آن تمام در كه اتودهايي.كنيم آزمايش را متضادي كاملا
نوع تابلو هر در نمايشي كنشهاي تاثير افزايش با كه بود اين اصل آن و بوديم كرده تعريف
را موضوع اينكه به زيادي تمايل فعلا.كنيم متفاوت كاملا را ديالوگها تاثيرگذاري
مخاطب بازخورد و ميكشم را كار اين عمومي اجراي انتظار بيصبرانه.ندارم كنم تحليل
بازخورد دريافت و عمومي اجراي از بعد ميكنم گمان و بود خواهد حساس و جذاب برايم بسيار
.باشد كار تحليل براي مناسبتري فرصت تماشاگران
آقاي حضور تاثير ميشد ، ديده شما مشاوران از يكي بهعنوان پسياني آقاي اسم بروشور در*
خوابديده گنگ شبيه ويژهاي متنهاي چرمشير محمد با شما از پيش كه كسي بهعنوان پسياني
بود؟ چه اجرا به دستيابي روند در كرده كار را
و لذتبخش تجربه بسيار من براي تجربه اين و بودند من مشاوران از يكي پسياني آقاي خوب
به علاقهمند جوان نسل تمام بر كه من بر تنها نه پسياني آقاي بگويم بايد.بود جذابي
جسارتي و ايشان ويژه نگاه از ناشي بيشتر تاثير اين و بودهاند تاثيرگذار تجربي تئاتر
.دارند تجربي تئاتر اجراي در كه است
آن ديگر نكته جمعي؟ يا بود فردي بيشتر تمرينها.بود چگونه بازيگران با تمرينها روند*
خيلي نقشها طرفي از و بودند حرفهاي بعضا كه بوديد كرده استفاده بازيگراني از شما كه
باشند داشته حضور صحنه در دقيقه چند فقط كه بازيگران از موضوع اين خواستن آيا بود كوتاه
نكرد؟ ايجاد را مسئلهاي بنشينند صحنه گوشه نمايش طول در و
نيمابانكي :نمايش اين هاي عكس
كه چيزهايي آن تمام به و بود هم مناسب ميكنم فكر كه كرديم تمرين جلسه را 63 متن
و شده تمرين بيشتر بازيگرها از عده يك با كه است طبيعي البته رسيديم تمرين در ميخواستم
نياز بازي از جنس اين كه چرا شده تمرين فردي صورت به نيز عدهاي با.كمتر ديگر عدهاي
انجام بيشتري فردي تمرينهاي منظور اين براي كه كند بروز فردي خلاقيتهاي بيشتر داشت
عده يك به ميدادم ، آنها به مختلفي كليدهاي من.كنم پيدا را نابشان خلاقيتهاي تا دادم
و كنند كار متن ضد كه ميخواستم ديگر عده از كنند ، اجرا را متن فقط كه ميگفتم
بين از را متن كاملا كنشها اين كه كنند انتخاب موضوعات اين براي را كنشي ميخواستم
.ببرد
بايد بود شده كنسرو چيز همه و ميكرديم اجرا را كوتاهي قطعات ما چون اينكه ديگر مسئله
اجرا خوب كار كه بود اين مهم هم بازيگرها براي.ميكرديم انتخاب را توانايي بازيگران
ضمن.كنند اجرا يادماندني به و خوب خيلي را دقيقهاي سه تابلوي يك كه ميخواستند و شود
دوست بازيگري هر كه است طبيعي.بود مهم خيلي بازيگرها براي كارهايي چنين تجربه اينكه
.باشد داشته جديد تجربهاي دارد
ميگيريد؟ عمومي اجراي كي ميكنيد فكر*
.ماه مرداد در احتمالا
ميشود؟ داده اجرا در هم تغييري آيا*
داشته تغييراتي موسيقي در احتمالا البته.باشيم داشته زيادي تغييرات نميكنم فكر
طبيعي و است موسيقي دارد بسياري اهميت كار ساختار در كه عناصري اين از يكي زيراباشيم
صوتي كيفيت به نميتوانستيم موجود محدوديتهاي و جشنواره خاص شرايط دليل به ما كه است
.باشد شده رفع نواقص اين عمومي اجراي در اميدوارم كنيم پيدا دست مطلوبي
بود؟ چطور كيفي لحاظ به امسال جشنواره ميكنيد فكر*
كارهاي از متاسفانه.خارجي كار چند و ديدم را پسياني آقاي كار اول تمرينهاي فقط من
ولي بودم كار آمادهسازي مشغول آخر شبهاي تا خودم اينكه دليل به نديدم چيزي ايراني
به دست دارند دوست همه كه داد نشان امسال جشنواره كه است اين ميكنم حس كه چيزي تنها
افتادن اتفاق ولي نيست مهم خيلي نتيجهاش شايد كه تجربههايي بزنند ، جديد تجربههاي
وجود به را بستر اين هم تئاتر مسئولين خوشبختانه ميكند ، كمك كشور تئاتر پويايي به آنها
اين كه است طبيعي البته.است مشهود كاملا امسال جشنواره در موضوع اين و آوردند
.نشست نخواهد بار به نمايشي هنرهاي مركز حمايت بدون تجربهها
ميكند؟ جدي حمايت مركز شما نظر به*
حمايتي.است حمايت همين وجود نشانه تعداد اين با و سطح اين در جوان كارگردانهاي حضور
.نباشد مقطعي سياست يك تنها و باشد داشته تداوم اميدوارم قلبا من كه
ويكمي بيست قرن برخورد
زمستاني قصه كارگردان هيل ، دومنيك با گفتوگو
مقدم مهدي
خدمت در حرفهاي صورت به سال كه 12 است داندينرد كمپاني اسكاتلندي كارگردان هيل دومنيك
اروپايي كشورهاي و اسكاتلند داخل در را بسياري نمايشنامههاي و بوده كمپاني اين
مخصوص تالار در ميلادي سال 2001 در شده داده نمايش زمستاني قصه.است كرده كارگرداني
خارجي كشور يك در بار اولين براي داشته نيز اسكاتلند داخل تور كه داندينرد كمپاني
شهابي ليلا و موسوي پژمان مترجم دو همكاري با گفتوگو اين.است درآمده اجرا به (ايران)
.شد ممكن
***
هيل براي جذابيتي چه متن اين و بوده چه شكسپير زمستاني قصه نمايشنامه انتخاب دليل *
است؟ داشته
كمدي و تراژيك قسمتهاي بين فرق و بوده زيادي كشمكشهاي داراي شكسپير نوشتههاي اكثر
يك از نمايش و نيست اينگونه زمستاني قصه نمايشنامه متن در كه صورتي در است مشخص كاملا
دليل اين و ميكشد تصوير به را آرامي عاشقانه رابطه نوع يك و ميكند تبعيت آرامتري تم
.است بوده متن اين انتخاب براي من
.دهيد توضيح كمي صحنه وسايل و دكور نور ، مثل موزون عناصر از استفاده مورد در لطفا*
با كه كردم تلاش من ميزيسته پيش سال چهارصد در شكسپير ويليام كه موضوع اين به توجه با
بتواند جديد نسل تا دهم ارائه نمايش اين براي امروزيتري زبان مدرن ابزار از گرفتن كمك
توسط شده مطرح مطالب درك از مردم هم انگليس در كه چرا.كند استفاده نمايش از بهتر
.كنيم طرح را قصه سادهتر زبان با كه كرديم تلاش ما پس دارند حاد مشكل شكسپير
در حتي ماندهايد ، وفادار شكسپير ادبي متن به شما چرا فوق مطالب گرفتن نظر در با*
.كردهايد حفظ را متن اصلي واژههاي نمايش
دربياورم محاورهاي صورت به امروزي زبان به را شكسپير متن بخواهم من كه است مسخره خيلي
نگاه زنده را روز متن تا بشوند گرفته كمك به مدرن عوامل كه بوده اين اصلي متن حفظ علت
.دارند
تعريف بعد و بدهيد ارائه ما براي را آن عناصر و مدرنيسم از دقيقي تعريف شما ميخواهيم*
دو اين بين كه ببينيم ما تا دهيد شرح آن جزييات و عناصر با را كلاسيك نمايش از دقيقي
عنوان به ما توسط متن فهميدن دقيقتر باعث كه كردهايد پيدا دست مشتركي زبان به تعريف
درست بلكه است نيافتاده اتفاق موضوع اين تنها نه ميكنيم فكر ما كه چرا است شده تماشاگر
.بوديم شاهد را موضوع اين عكس
ايفا مدرن عناصر با را آن كه هستيد حسي دنبال كارگردان يك عنوان به شما چون مخالفم ،
چرا.باشد درك و فهم قابل چيز همه بايد و ميكنيد زيست مدرن دنياي در امروز كه چرا كنيد
بخواهيد را ميكرده فكر آن به پيش سال چهارصد كه شخصيتي آن بود نخواهد جالب اصلا كه
را آن و بوده رسيده آن به پيش سال چهارصد شكسپير كه است حسي به رسيدن هدف.كنيد تصوير
.كنيم بيان را آن و دهيم بسط امروز فضاي با
را زمستاني قصه شكسپير خود كه چراداده انجام شكسپير كه كردم را كاري همان من درواقع
قرن 16 عناصر با را آن و ميزيسته او از پيش سال دويست كه گرفته و شنيده مردي از خود
قديمي زبان به را متن اين نيامده شكسپير دقيقا.است كرده سازگار و داده تطبيق انگلستان
.است كرده انتخاب را خودش عصر عناصر و گرفته شانزدهم قرن از را زبان بلكه كند اجرا آن
عنوان به و كنيم باور هستند صحنه روي كه را بازيگراني داريم حق تماشاگر عنوان به ما*
بقبولانيد؟ ما به را باور اين كه داريد وظيفه كارگردان
مفهوم و كنند برقرار ارتباط چگونه كه دارد بستگي ميكنند بازي كه شخصيتهايي حقيقت در
.كنند القا را احساسشان و برسانند تماشاگر به را
مرد كه چرا شانزدهمي قرن مرد يك و بيستمي قرن مرد يك خوردن شكست در دارد وجود فرق*
نميزند؟ زانو دائم شكست موقع در وقت هيچ امروز
را ميخواهيد شما كه چيزي آن و كنم كار ناتوراليسم سبك به بخواهم كه نبوده اين من هدف
و شكسپير فضاي متن بين ميكس كردم خلق من كه چيزي درواقع دهم نشان ناتوراليستي صورت به
آمدن ، كنم حفظ مرد زدن زانو با را فضا كه كردم سعي من و بوده مدرن دنياي عناصر
.كردم تلفيق آنها با نيز را مدرن عناصر سنگي لوح آن آوردن و راهبهها
ميدانيم نمايشنامه در شكسپير بوهمياي در كه چرا كرده را كار همين نيز شكسپير درواقع
از و آورده وجود به ساحل متن در شكسپير كه است اين واقعيت و ندارد ساحل بوهميا اصلا كه
قرار هم كنار در را نقيض و ضد مسائل.كند بيان را منظورش تا كرده استفاده مختلف عوامل
در را متضاد و مختلف عناصر كردم من كه كاري همان كند بيان را مفهوم بتواند تا داده
.كنم خلق را خودم دنياي تا كردم جمع يكجا
ريتم با اول پرده در نمايش چرا كه بپرسم ميخواستم ;نمايش بر حاكم ريتم به ميپردازيم*
نمايش آنتراكت از بعد دوم قسمت در ولي بوده متن خواست اين البته كه ميشود دنبال كند
برسد؟ پايان به تا ميگيرد خود به بيشتري شتاب
و اشتياق و شور از پر و است خيالي سرزميني كه ميافتد اتفاق بوهيما در نمايش دوم قسمت
دهم نشان دراماتيك و آهسته حركت با را آنها نميتوانستم من و است شادي و سرعت و هيجان
.است ضديت و تناقض در خيالي بوهمياي محتواي با امر اين كه چرا
تماشاگر نگاه شدهايد ، مسلمان جامعه وارد دموكراتيك و مسيحي جامعه از كه كسي عنوان به*
آرام؟ و معتدل انسانهاي نه يا ديديد حريص افرادي را آنها ديديد؟ چگونه را ايراني
است؟ عاشقانهتر كه ميشود اجرا بوهميا در كه پردهاي در مخصوصا
و مذهب از دركي چه ايراني تماشاگر نميدانم شخصه به من كه بگويم ميتوانم كلي طور به
مشكوك تصوير كه چرا ;نمايش از آنها درك همينطور و است متفاوت نظرها كه چرا دارد اسلام
پادشاه حسادت و سوءظن حس شدن برانگيخته باعث كه بوهميا پادشاه همسر مشكوكتر گفتار و
ديگري افراد شايد و كنند تاييد را پادشاه حسادت و سوءظن اين شايد ميشود ملكه به نسبت
تاييد را ميكشند آغوش در را همديگر آخر در كه را ملكه و پادشاه روابط از ديگري نوع
بسيار كه كردم درك آرامي و معتدل نگاه را ايراني تماشاگر نگاه كل در ولي.كنند
.است جستوجوگر
همانطور آيا دارد ما كشور با زيادي شباهت وجه اسطوره داراي كشور يك عنوان به اسكاتلند*
ميشناسند؟ را ما اسطورههاي هم ايشان ميشناسيم را وايكينگها ما كه
مرا بزرگان اين متون كه شدم آشنا نظامي و عطار فردوسي ، مولوي ، با روز چند اين در بله
.دهم قرار مطالعه مورد بيشتر را متون اين كه هستم علاقهمند و كرد جذب بسيار
هنر حاشيه بازتاب
رضا يادداشت اين خبرنگار از "شتابزده جشنواره يك" عنوان با خبري مورخه 12/11/1381 در
از نقل به تماما خبر اين كه است كرده استنباط رحمانيان محمد.بود رسيده چاپ به آشفته
گويا شد ، عذرخواهي ايشان از نيز مورخه 16/11/1381 "هنر حاشيه" ستون در.آمده ايشان
شده منتشر خبر خوانندگان قضاوت براي جهت همين به.دارند خود جوابيه چاپ به اصرار ايشان
همشهري خبرنگار به توهينآميز پاراگراف سه بجز عينا جا اين در ايشان جوابيه همراه به
.ميرسد چاپ به
مورخه 12/11/81 در شده چاپ خبر
مجموع در و شدند ، حاضر صحنه در شتابزدگي با ديگري از پس يكي امسال ايراني نمايشهاي
سطحينگري و شتابزدگي اين.كند حفظ را كشورمان تئاتر اعتبار و آبرو نتوانست نمايشي هيچ
برگزاري به ضرورتي چه كه ميكرد سوال ايجاد همگان براي كه ميزد موج كارها در قدر آن
سيما) سوم نوع از نزديك برخورد نمايشهاي دكورهاي امسال هست؟ جشنوارهاي چنين اين
...و ،(صادقي قطبالدين) مردهاند دو هر بودلف و افشين ،(دهقان نيما) لوله ،(تيرانداز
.ميبردند رنج دفاعي غيرقابل و فاحش مشكلات از بازيگري در اجراها اكثر و نبود ، آماده
سندي عنوان به خارجي مشتاقان از كه نشد پيدا بين اين در هم ايراني كار يك حتي متاسفانه
در كه است كشورمان فعال كارگردانهاي از يكي رحمانيان محمد.كند استقبال موثر و گويا
صحنه به را...و خروس مجلسنامه ، مصاحبه ، - بحثي و تامل قابل نمايشهاي گذشته سالهاي
عنوان به گذشته سال تا كه او.دارد حضور جشنواره در داور عنوان به امسال است ، آورده
پرده پشت واقعيتهاي با نزديك از و ميشد حاضر جشنواره در نمايشنامهنويس و كارگردان
.كند قضاوت اجراها درباره ميتواند ديگران از بهتر كه است مدعي است ، آشنا عينه به اجراها
بايد هم باز ولي نداشت ، وجود چشمگيري كار هفتم شب تا جوانان آثار بين در امسال چند هر
نمايشي آثار كردن تمرين و انتخاب به نسبت را جوان نسل صحيح داوري يك با كه بود اميدوار
.ساخت متعهد
رحمانيان محمد پاسخ
دروغ مذمت در گفتاري
.دارد مرزي و حد چيزي هر _1
فجر ، تئاتر بينالمللي جشنواره يكمين و بيست مسابقه بخش داوران از يكي رحمانيان محمد _2
.هرگز هرگز ، هرگز ، است ، نكرده مصاحبه خبرنگاري هيچ با جشنواره ، از بعد و طول در هرگز
[...] _3
جشنواره يكمين و بيست مسابقه بخش داوران از يكي رحمانيان ، محمد كه آنجا از _4
چگونه نكرده ، مصاحبه جشنواره از پس و طول در خبرنگاري هيچ با هرگز فجر تئاتر بينالمللي
بر مسابقه ، بخش در شركتكننده گروههاي و جشنواره عليه يا له جملاتي ، يا جمله ميتواند
باشد؟ رانده زبان
[...]_5
.است بوده "سوال" شكنجه ، ديگر نام ،"عقايد تفتيش" و "انكيزيسيون" دوران در _6
جشنواره اختتاميه مراسم در كه _ داوران هيات بيانيه در را خود نظر رحمانيان محمد _7
از هنوز نيست ، شجاع چندان اينكه با او ، خوشبختانه.است كرده اعلام صراحت به _ شد خوانده
.نميهراسد چيزها بعضي گفتن
.كردهايد مصاحبه من با كه گفتهايد دروغ.است دروغ بنياد و اصل از شما روزنامه خبر _8
گفتهايد دروغ.كردهام صحبت مسابقه بخش نمايشهاي درباره شما با من كه گفتهايد دروغ
مشكلات يا دكورها ، از انتقاد يا نوشتهايد ، اجراها در شتابزدگي درباره من قول از كه
دروغ.دادهايد نسبت من به را خود بيربط و بيارزش ادبيات و گفتهايد دروغ.بازيگري
ميگوييد دروغ و گفتهايد دروغ.نيست من به متعلق سخنان اين از كلمه يك حتي و گفتهايد
.است دروغ گرو در شما ممات و حيات.گفت خواهيد دروغ و
نسبتا نمايشهاي خوبي ، نمايشهاي بود ، خوبي بسيار نمايشهاي امسال ، جشنواره در _9
.بعدي جشنوارههاي همه احتمالا و قبلي جشنوارههاي همه مثل ضعيفي ، نمايشهاي و خوبي
فجر تئاتر مسابقه بخش در شركتكننده آثار مجموعه با ارادت ، و احترام زبان با جز من _10
از بسياري درسهاي كه چرا ميدانم ، آنان از تمامي به را خود كه چرا گفت ، نخواهم سخن
غيبي نهچندان دست اين ماست ، راز تماشاگه تئاتر ، كه چرا.ميآموزم همچنان و آموختم آنان
.بعد تا باشيد داشته خود نامحرم سينه بر فعلا را
درباره ميتواند ديگران از بهتر كه است مدعي..رحمانيان محمد":نوشتهايد _11
پيش.نكردهام ادعايي چنين كجا هيچ در و هرگز من و گفتهايد دروغ ".كند قضاوت اجراها
كارگردان و نويسنده بهعنوان تجربياتم به توجه با":گفتهام جشنواره بولتن در اين ، از
!خبرنگار دوست ".كنم برخورد اجراها با واقعبينانهتر ميتوانم پيشين ، جشنوارههاي در
خبرنگار مطمئنيد شما.هستم آشنا "سوال" در شما امثال "انكيزيسيونوار" روشهاي با من
هستيد؟ همشهري روزنامه
را كار اين آسوده خيال با بنويسيد ، تحشيهاي و توضيح جوابيه ، اين بر داريد خيال اگر _12
همه قبلا "ژدانف" رفيق و "بريا" رفيق.نميدهم دوبارهاي پاسخ هرگز من چون بكنيد ،
.كردهاند كهنه را شما روشهاي
[...]_13
يكم و بيست مسابقه بخش داوران از رحمانيانيكي محمد
فجر بينالمللي تئاتر جشنواره
دارم دوست همه از بيش را اونيك
طلوعي شبنم كارگرداني به تلخ قهوه درباره
حسيني روزبه
داشته دوست را نمايش آدمهاي از يكي كدام هر ميدهد اجازه ما به كه است "تلخ قهوه" اين
ميتواني كه است قصهاي خود يك هر ;نيست بازيگر يك يا شخصيت يك تنها آدم اين.باشيم
در "تلخ قهوه" نمايش.باشد خيالت و ذهن دنياي قهرمان او بخواهد دلت يا بداري دوستش
تفكر ، مذهب ، در آنها همه كه ميافتد اتفاق كافيشاپ يك در جوان چند از مشترك موقعيتي
با و جوانند كه ميرسند اشتراك به آنجا فقط.دارند تفاوت يكديگر با آينده و حال گذشته ،
به يكي ازدواج ، به يكي آمريكا ، به يكي دارند آيندهاي به اميد يك هر و رفيقند يكديگر
و رشد حال در همواره اميد كنار در ياس و بيم حال همين در و فرزندش به يكي كارش ،
قصهاي كدام هر كه جوان چند زندگي از كوتاه است برشي "تلخ قهوه نمايش"است خودنمايي
از اندكي تعليقسازي لحظات در اساسا نمايشنامه.ميافزايند چيزي اصلي قصه به و دارند
قصههايي تنوع همان اما ميكند ، بيحوصله را تماشاگر و ميماند جا اجرايياش ريتم و خود
و رنگ كم را كمحوصلگي و ملال ميآورند ، صحنه روي زندگيشان ميان به خود با شخصيتها كه
.مينمايد سوتر كم
نواي و موسيقي و نور آمد و رفت و صحنه و نور طراحي سر پشت شده حساب تفكر وجود با
ديده وضوح به كارگردان طرف از نمايش ، آدمهاي حال و حس با آن تركيبسازي و نوحهخواني
فكر همه آن و ميكنند زندگي را خود و را خود قصه صحنه روي بازيگران چون اما ميشود ،
قصه راحت خيال با تماشاگر هستم ، من بگويد كارگردان كه نشده ايجاد هدف اين با شده حساب
يك ميبرد ، لذت بازيهايي از ميكند ، تماشا را ديگر خيلي و گسست و دلبستگي نفرت ، و عشق
ميان از و مينشيند دل درد به پايان تا او با و ميگزيند بر بازيگرش همراه به را شخصيت
.ميدارم دوست دلم دردهاي براي را اونيك من خوبان ، اين
مرگ آغوش در زندگي
تبار صفايي حامد
نهايت در است كاري قادري نصرالله كارگرداني به "مرد بايد ماندن زنده براي اوقات گاهي"
يك عنوان به ذهن سيال جريان.ميگذارد مخاطب روي بر را بسياري تاثير كه كوتاهي و ايجاز
در توانسته كمتر حال به تا ايران سينماي و شعر بعضا و قصهنويسي در شده شناخته تكنيك
متن در تكنيك اين از مناسب بهرهگيري با كار اين جهت اين از.كند پيدا حضور تئاتر عرصه
.كند پيدا اثر در مفهوم و فرم ايجاد براي را مناسبي شكل توانسته اجرايي تمهيدات همچنين و
و نيستيم مواجه خطي قصه يك با اثر اين در ميكند حركت زمان از رها و آزاد فضايي در متن
با مردي حالا و افتاده اتفاق قتل يك كه است اين ميشود فهميده ميان اين در كه چيزي تنها
متن طول در.ميكند زندگي گورستان يك در روياهايش و كابوسها با و افكارش با خاطرههايش
پناه گورستان به چرا حتي و بوده؟ كسي چه كرده؟ كار چه آمده؟ كجا از او كه نميفهميم
به دست اين از اطلاعاتي كه نميآيد بر درصدد هم متن و نميدانيم او از چيزي هيچ آورده؟
.دارند حضور آنجا در نوعي به كه ميشود ديده كساني با او ارتباط تنها بلكه بدهد ما
و دوار فضاي يك در بلكه ندارند زماني مرجع و مبدا كدام هيچ نيز ميافتد كه اتفاقاتي
حضور كه اين ديگر نكته.ميشوند تكرار دوباره جايي در كدام هر و ميكنند حركت معلق
كمك مفاهيم به آن كردن نزديك در و معلق فضاي اين كردن باورپذير در كابوسها و روياها
ديده تئاتر صحنه بر كمتر كه است اتفاقاتي نيز كار اجرايي تمهيدات همچنين.ميكند بسياري
همچون ، چيزهايي دارد عمدهاي نقش اثر ذهن سيال فضاي ساختن در تمهيدات اين و ميشود
فضاي ميآيد ، در مونولوگ شكل به كه نفره دو ديالوگ يك از مجزا پارههاي جمله ، يك تكرار
كارگردانتاثير نظر مورد فضاي ايجاد در كدام هر..و كابوس و رويا ميان وهمآلود
كه كسي درباره و ميشود شروع نمايش پاياني ديالوگ از بخشي با قصه.دارد بسياري
يك داراي ظاهرا كه چيزهايي و صحنه روي بر او حضور بعد و زنده يا است مرده نميدانيم
اصلي محور و معنا يك عنوان به مرگ خود حتي و نيستي و مرگ از لحظاتي و نيستند طبيعي سير
عنوان به مرگ.ميدهد سوق دايرهاي فضاي يك و دوار شكل يك سمت به را چيز همه داستان
به كه كسي قصه.است مطرح داستان اين در ميكند حركت آن حول قصه حتي چيز همه كه مركزي
هم او مرگ از و مرده كه كسي و شده كشته كسي چه دست به و چرا نميدانيم و رسيده قتل
آن در خاطرهشان و يادها و مردهها تمامي كه قبرستان فضاي نهايتا و نداريم دقيقي اطلاع
.ميكنند حركت مرگ محور بر همه و همه ميكند حركت سيال طوري به و است جريان در
نيستي ، و مرگدارد قرار شده گرفته كار به تكنيك با مستقيم تقابل در سوژهها نظر اين از
خود در را انسان هميشه كه هستند چيزهايي بدبختي و تنهايي وجدان ، عذاب احساس و گناه
صورت به بلكه.نميرسد نتيجه يا پايان به مستقيم شكلي در كدام هيچ و ميكنند احاطه
هجوم او به لحظه هر و ميكند مشغول خود به را فرد ذهن لحظه هر غيرمتمركز و پريشان افكار
نكبت اين تمامي دادن نشان براي نميتواند روايت بيان مستقيم شكل كه اين نتيجه.ميآورد
را آن غيرخطي و ريخته هم به فضاي يك بايد بلكه باشد مناسب روح پريشاني اين و بدبختي و
را ديالوگها برد فرو خود در و بچرخاند خود دور به را چيز همه كه فضايي.بكشد تصوير به
كار ميشود باعث بين اين در كه چيزي.كند بيان خود اصلي فضاي از غير جايي در و بشكند
فقط كه اين شد بيان كار ابتداي در كه است آن ايجاز و كوتاهي باشد تاثيرگذار و جذاب
نشود داده پاسخ كدام هيچ ميآيد پيش متن طول در كه سوالهايي و شود ديده گنگ تصاويري
قصه تمامي كه اين با نهايت در و ميكند هدايت آمده پيش موقعيت به قصه از را حواس تمام
.ميكند پيدا بيشتري اهميت انساني ويژه شرايط و مفاهيم اما ميكند هدايت فرم و تكنيك را
|