خطاي قهرمانان را به افتخاراتشان ببخشيم!
شكوه تقديسيان
|
|
مجله رشد نوآموز، يكي از نشريات دانش آموزي وزارت آموزش و پرورش است كه با شمارگاني بالغ بر ۹۰۰ هزار نسخه در ماه براي دانش آموزان كلاس هاي دوم و سوم ابتدايي منتشر مي شود. سردبير اين مجله، خانم شكوه تقديسيان از معلمان پيشكسوت آموزش و پرورش است كه علاوه بر سردبيري اين مجله، تأليف بيش از ده كتاب آموزشي را نيز در كارنامه خود دارد.
وي، با نگاهي فرهنگي به رويدادهاي دنياي فوتبال كشورمان در ماه هاي اخير، ديدگاه هاي خود را در اين زمينه اعلام داشته و به نوعي، از زاويه ديد يك معلم روزنامه نگار، بي حرمتي به فوتباليست هاي پيشكسوت را مورد بررسي قرار داده است.
در يكي از روزنامه هاي روز شنبه سي و يكم تيرماه عكسي از علي دايي، چاپ شده و در كنارش نوشته بود: «تيم ملي بدون علي دايي». شاهد اتفاق عجيبي نيستيم. هر انساني اعم از قهرمان و هنرمند و غيره، روزي مي آيد و روزي هم خداحافظي مي كند. اما با ديدن اين عنوان، سفر و مأموريت اداري چندي پيش خود به استان اردبيل را به ياد آوردم. خاطره جالبي است. تمامي مغازه هاي اردبيل، روي درهاي كشويي مغازه، بلااستثنا و به طور هماهنگ، تصويري از يك توپ فوتبال، به ياد قهرمان محبوب شهرشان داشتند. شهري با ويژگي هاي ممتاز، كه به قهرمانان خود افتخار مي كند.
بعد بلافاصله، خاطره بازي هاي تيم فوتبال ايران در جام جهاني را به ياد آوردم. سرزنش ها و انتقادهاي فراواني كه نصيب بازيكنان تيم شد. من نه اهل فوتبال هستم و نه قواعد بازي را مي دانم و نه با ورزشكاران آشنا هستم. به آنچه روي داده است، فقط از جنبه اجتماعي و اخلاق مدني نگاه مي كنم.
ما ملت پرافتخاري هستيم. با قدمت و تمدن چند هزار ساله، كه بعضي عادت هايش اگر ناموزون بوده است، در زلال پاك اخلاق اسلامي تطهير شده است. در چنين شرايطي، واكنش عده اي را، غير منطقي و خلاف آداب اجتماعي مي دانم. تيم ملي ما، قبل از رفتن به ميدان نبرد، غرق در دعا و ثنا و گل و شادي و سرور بود. اين تيم قهرمان، سمبل مليت پرافتخار ايراني و سمبل آرزوهاي نهفته يكايك ما در عرصه ميهن دوستي، غرور ملي و برتري اسلامي بود.
اعضاي تيم، پا طلايي و سر طلايي و جوانمرد و دلاور بودند. ما گاهي به طور غيرمنطقي سوژه ها را بزرگ مي كنيم، بعد هم به طور غيرمنطقي، آنها را كوچك مي شماريم. در مورد تيم ملي خود، واقعيت را فراموش كرده بوديم. شك نيست كه بعد از هزينه هاي بسيار و صرف وقت و انرژي، هر ملتي از قهرمانان خود، انتظار برنده شدن دارد. ولي گذشته از شانس و تصادف كه در موفقيت بعضي ها نقش دارد، بايستي منطقي فكر كنيم. از تيمي كه به لحاظ قوه بدني، قدرت مقابله با قهرمانان ديگر را ندارد، چگونه مي توان انتظار بيشتري داشت؟
ما براي رسيدن به جام جهاني بسيار هزينه كرده بوديم و رفتن به چنين عرصه اي، براي ما افتخار بزرگي بود. اما آيا همه هدف، اين بود كه قهرمان فوتبال جهان شويم؟ يا به دوره هاي بعدي بازي ها راه پيدا كنيم؟ آيا با تجربه جهاني كمي كه داريم، اين انتظارات دور از منطق نبوده است و آيا بعد از بازيها، با همه خوب و بدهايش بايد طلبكار قهرمان هايمان باشيم؟
قهرمان در هر زمينه و هر رشته، انساني است خلاق، شايسته و منتخب و قابل احترام. نه تنها در صحنه هاي قهرماني، كه حتي در عرصه شكست.
از آنجا كه در خانه فقط يك گيرنده تلويزيوني داريم، من هم گاهي اجباراً فرصت تماشاي مسابقه ها را پيدا مي كردم. مسابقه فرانسه و ايتاليا را ديدم و حركت ناموزون و تعجب آور زيدان را. عجبا كه از قهرماني كه از زمين بازي اخراج شد و حركت ناشايستي انجام داد، دولت و ملت فرانسه، استقبال شاياني كردند و زيدان با عزت و احترام از صحنه خارج شد. قصد من مقايسه اين قهرمان شايسته فرانسوي با هيچ كس ديگر نيست. اما حق شناسي حكم مي كند، به پاس افتخار آفريني هاي قبلي، به خطاهاي لحظه اي يك قهرمان، به ديده اغماض نگاه شود. شايستگي اجتماعي و اخلاقي يك ملت، تشويق و تأييد قهرمانانش به وقت پيروزي نيست، بلكه تحمل آستانه خطاست كه با خاطره پيروزي هاي قبلي و افتخارات به دست آمده قهرمان بالا مي رود. صبوري يك ملت، هنگام تنش و سختي، زمينه ساز موفقيت هاي بعدي مي شود. در جريان جام جهاني، كار به آنجا كشيد كه من در يك مصاحبه تلويزيوني با مردم عادي كودك ۸ يا ۹ ساله اي را ديدم كه با كلمات و جمله هايي نازيبا، دروازه بان تيم ملي را به نقد و انتقاد گرفته و او را مورد بي احترامي قرار مي داد. اين كودك، يكي از ۹۰۰ هزار دانش آموزي است كه ناسلامتي، من و همكارانم برايش «مجله» منتشر مي كنيم.
چه كسي و چه چيزي اين كودك معصوم را آنچنان تحت فشار قرار داده است كه فنروار، حتي حرمت بزرگتر بودن دروازه بان و قهرمان خود را رعايت نمي كند و يكباره كلمه هاي معترضانه، از دايره فنر خشم و خودكم بيني او رها مي شود و سكوت غضب آلود اطرافيان را معني دار مي كند.
ما در مجله هاي رشد، براي كودكان و نوجوانان، صبور بودن، احترام گذاشتن به افراد جامعه و داشتن ديدگاه مثبت نسبت به آنان كه براي سرفرازي ايران زحمت مي كشند را مطرح مي كنيم و انتظار بازخورد مناسب داريم و آن را بخش مهمي از تقويت هويت ملي مي دانيم. اما وقتي همه حرمت ها و عزت ها با تعداد گل هاي زده شده خورد مي شد و با رقم و عدد و نه با حفظ حرمت انساني و ايراني، لوث مي شود و سيماي ايران هم آن را به نمايش مي گذارد، آيا انگيزه قهرمان شدن را در جوانان تخفيف نمي دهد؟ شايد جواني با استعداد، با خود بگويد، من تا زماني كه روي سكوي اول ايستاده ام، مورد پذيرش و مهر هموطنانم هستم و اگر از سكو پايين بيايم، فاجعه دامنگير من مي شود؛ و اين حسي است كه روحيه خلاقيت و تلاش را در جوانان تضعيف مي كند.
من قهرمانان تيم ملي را نمي شناسم. اما همگي براي من قابل احترام هستند. به عنوان كساني كه پرچم ايران را در آن جايگاه جهاني برافراشته كردند، سرودها و ترانه ها در وصف پلان ايران زمين ساخته و خوانده شد و شايستگي ايراني به تجلي درآمد. متأسفانه موفقيت هاي اجتماعي هميشه مورد تشويق و تكريم نيست. چه بسا كوته نظري و تنگ چشمي، راه را بر واقعيت مي بندد. علي دايي يك قهرمان شناخته شده فوتبال بوده است. بجاست به همه قهرمان هاي خود افتخار كنيم و خطاهايشان را به افتخاراتي كه آفريده اند، ببخشيم. يادمان باشد كه ما ملتي بزرگ و بخشنده هستيم و قهرمان هاي ما فرزندان ما هستند و آنها هم يادشان باشد كه در شكست و پيروزي خصال خوب ايراني خود را فراموش نكنند.
|