شنبه ۱۴ مرداد ۱۳۸۵ - سال چهاردهم - شماره ۴۰۵۲ - Aug 5, 2006
آسيب شناسي سينماي ايران
فضيلت فيلم نديدن!
سعيد مستغاثي
دليجان؛ ساخت جان فورد، اورسن ولز به گفته خودش پس از 40 بار تماشاي اين فيلم، تدوين را آموخت
009906.jpg
تفاخر به بي سوادي
سعيد مروتي- فيلم نديدن از زماني فضيلت محسوب شد كه يك فيلمساز صاحب نام در مصاحبه اي گفت تعداد فيلم هايي كه در عمرش ديده از سي تا تجاوز نمي كند! فيلمسازي كه اتفاقاً از همان سال ها، اوج گرفت و جهاني شد. بعد از آن مصاحبه كذايي، خيلي از دنباله روهاي آن فيلمساز با صراحت اعلام كردند كه فيلم نمي بينند و ترجيح مي دهند به جاي فيلم ديدن، زندگي كنند. حتي يكي از آنها فيلم ديدن را وظيفه منتقدان دانست نه فيلمسازان! حاصل چنين ديدگاهي فيلم هايي شد ضد سينما كه تنها در برخي جشنواره هاي اروپايي مورد توجه واقع مي شد؛ فيلم هايي كه با سرآمدن دوره توجه اروپايي ها به سينماي ايران، ديگر مثل سابق با اقبال بين المللي مواجه نمي شوند.در سوي ديگر ماجرا فيلمسازاني ايستاده اند كه اتفاقاً فيلم زياد مي بينند منتها از جنس فيلمفارسي، آن هم براي كپي كاري. فيلمسازاني كه از روي فيلمفارسي كپي مي كنند و در فيلمشان، اثر درخشاني چون بي وفا ساخته آدريان لين را به سخره مي گيرند! باعث تأسف است كه بسياري از فيلمسازان ايراني نه شاهكارهاي كلاسيك سينما را ديده اند و نه سينماي روز را دنبال مي كنند. چنين است كه سال ها پيش فيلمسازي كه سال ها در كسوت استادي سينما تدريس كرده بود، در مصاحبه اي بي محابا گفت: من آب، باد، خاك امير نادري را مي گذارم در برابر تمام فيلم هاي هيچكاك و جان فورد! و بعد حرف هايي درباره فورد و هيچكاك زد كه مشخص مي كرد اين فيلمساز و استاد دانشگاه، اصلاً فيلم هاي اين دو كارگردان برجسته را نديده است! فيلم نديدن وقتي فضيلت محسوب شد كه خيلي ها توانستند بدون اينكه اطلاعي از مقولاتي چون ميزانسن و دكوپاژ داشته باشند فيلم بسازند. از زماني كه هر تصوير لرزان و پر از اعوجاج و فاقد ارزش زيبايي شناسانه، تعريفي تازه از سينما قلمداد شد، ديگر نيازي هم به ديدن شاهكارهاي تاريخ سينما حس نشد. نسل اول فيلمسازان متفاوت ايراني، سينما را از خود سينما آموختند و چرخ روزگار چنان چرخيد كه تعدادي از چهره هاي نسل تازه فيلمسازان متفاوت، اصلاً نسبتي با سينما ندارند و توقع ديدن فلان شاهكار اورسن ولز از آنها انتظار غريبي است!

اگر بخواهيم صريح سخن بگوييم يكي از طرق دستيابي به نگاه و تفكر سينمايي ، آموختن از روي دست اساتيد تاريخ سينماست. البته مقصود ، كپي از فيلم ها و آثارشان نيست بلكه استفاده از تجارب علمي و عملي آنهاست. شايد اين بي واسطه ترين راه آموزش سينما بدون تكيه بر تئوري هاي ناكارآمد و سركلاسي باشد.
از همين روست كه كاربردي ترين كلاس هاي دانشكده هاي سينما در تمام دنيا ، جلسات نمايش و تحليل آثار بزرگان تاريخ سينما به شمار مي آيد. مثلاً چه درس و استادي ، مؤثرتر و ملموس تر از فيلم پيروزي اراده لني ريفنشتال مي تواند ساختار صحيح يك فيلم مستند را براي دانشجويان توضيح دهد. و يا چگونه بدون نمايش فيلم بدنام آلفرد هيچكاك مي توان تعريف دقيق عنصر جداسازي در ارتباط شخصيت هاي يك فيلم را ارائه كرد؟
از همين روست كه مطرح ترين كارگردانان نسل دوم سينما و حتي فيلمسازان امروز ، بدون تعارف به استفاده از تجارب اساتيد تاريخ سينما معترف هستند. فرانسوا تروفو مي گويد كه اگر ژان رنوار و آلفرد هيچكاك نبودند ، هرگز نمي توانست فيلم چهارصد ضربه را بسازد و اورسن ولز بعد از 40 بار تماشاي فيلم دليجان جان فورد ، پي مي برد كه براي شاهكارش يعني همشهري كين چه طرح مونتاژي بريزد. استيون اسپيلبرگ گفته كه براي ساخت بسياري از آثارش ، ساختارهاي روايتي و سينمايي فيلم هاي جان فورد را مد نظر داشته است و مارتين اسكورسيزي يكي از غول هاي سينماي امروز در برنامه اي مستند به تفصيل شرح داد كه چقدر بر سينماي كلاسيك مسلط بوده و تا چه اندازه ايده هاي معروف ترين فيلم هايش را از آثار فيلمسازان معروف تاريخ سينما گرفته است.
اين قضيه در فيلمسازان خودي نيز كم و بيش به چشم مي خورد .مقصود فقط استفاده از فيلم هاي خارجي نيست كه تقريباً اغلب سينماگران وطني مثل همكارانشان در ديگر نقاط دنيا چنين مي كنند و همان گونه كه شرح داده شد ، الهام از آثار سينماگران مشهور جهان امري نكوهيده نيست. نكوهيده آن است كه ايده هاي فيلمسازان ديگر را مال خود كنند. اگر از فيلم فارسي سازان بگذريم كه عملاً فيلم هاي خارجي را جلوي روي خود گذارده و واو به واو از آنها كپي كرده و مي كنند ، اما در ميان كارگردانان ايراني تعدادي هستند كه با منطق و دلايل سينمايي ، به وضوح به فيلم هايي از تاريخ سينماي ايران و جهان كه تحت تأثير قرارشان داده است ، اشاره كرده و خود عملاً درس هنري مؤثري به علاقمندانشان ارائه مي نمايند.
امير نادري در مصاحبه اي مفصل با ماهنامه فيلم در سال 1363 ، به تفصيل شرح داد كه چه فيلم هايي او را به سينما علاقمند كرد ، با كدام فيلم ها زندگي كرد و از چه فيلم هايي در كدام صحنه هاي آثارش بهره گرفت. او به طور صريح از علاقه اش به آنتونيوني گفت و اينكه سينما و آثار او تا چه حد در ساخت فيلم هايي مثل دونده و آب ، باد ، خاك تأثير داشته است. محسن مخملباف نيز مانند اين مصاحبه را در سال 1365 با مجله سروش داشت. او در آن مصاحبه اذعان كرد كه از طريق فيلم ديدن ، سينما را ياد گرفته است. او گفت كه فيلم ها را روي نوار ويدئو و غالباً حتي با دور تند مي ديده ، از روي آنها يادداشت برمي داشته و با مطالعات تئوريكش درباره سينما تطبيق مي داده است. معروف است كه مخملباف با ديدن 40 فيلم ، توبه نصوح را ساخت ، با تماشاي 100 فيلم بايكوت را جلوي دوربين برد و با ديدن 400 فيلم دستفروش را ساخت.
بهرام بيضايي هم هيچ گاه آثار خود را از سينماي هيچكاك در يك دوره و سينماي ژاپن خصوصاً دنياي فيلم هاي كوروساوا و ميزوگوچي در دوره اي ديگر جدا نكرد.
اما متأسفانه تعداد بسياري از كارگردانان سينماي ايران هستند كه ظاهراً و يا واقعاً با فيلم ديدن و يادگيري تجارب اساتيد سينما ، چندان ميانه اي ندارند و به قول بعضي از دوستان به فضيلت فيلم نديدن افتخار مي كنند! به خاطر دارم در دوره اي كه هنوز بازار نوارهاي ويدئويي و سي دي و دي وي دي فيلم هاي روز و كلاسيك خارجي مثل امروز رواج نداشت ، خانه فرهنگ و فيلمخانه ملي ايران از معدود مكان هايي بود كه مي شد آثار برجسته تاريخ سينما را روي پرده بزرگ به تماشا نشست؛ آثاري كه بعداً هم به ندرت بر روي ويدئو و نوارهاي مربوط به آن يافت شد. فيلم هايي مثل بري ليندن استنلي كوبريك يا آنتراكت رنه كلر و يا تماشاي 2001: يك اديسه فضايي بر پرده عريض 70 ميليمتري و ...
شايد يك علاقمند پيگير سينما در آن روزها مي توانست دوره نسبتاً جامعي از سينماي كلاسيك را در آن دو مكان مرور نمايد. ولي در آن روزها به ندرت شاهد حضور يك فيلمساز يا كارگردان در ميان تماشاگران(اغلب دانشجو و يا نويسنده سينمايي) آن فيلم ها بوديم. به خاطر دارم چندبار بهروز افخمي ، رحيم رحيمي پور و حميد نعمت الله (كه هنوز فيلم بلند سينمايي نساخته بود) را در آن جلسات ملاقات كردم ، و ديگر هيچ!
البته قطعاً بسياري از كارگردانان تحصيل كرده (مانند داريوش مهرجويي و ابراهيم حاتمي كيا ) در دوران دانشجويي خود در دانشكده هاي سينمايي طبعاً بسياري از آثار برجسته تاريخ سينما را ديده و نيازي به تماشاي مجدد آن فيلم ها احساس نمي كنند ، اما حتماً تعداد زيادي هم بوده و هستند كه اين آثار را نديده و يا اساساً در طول دوران فعاليت هنري شان موفق به تماشاي تعداد قابل توجهي از فيلم هاي درخشان تاريخ سينما نشده اند. چرا اين دوستان از اين نكته بديهي غافلند كه براي يك سينماگر و فيلمساز ، حداقل ديدن تجارب گذشتگان لازم و ضروري است؟ اين ضرورت در هر علم و هنري به چشم مي خورد و اخلاف همواره از ميراث اسلاف بهره جسته اند.
به خاطر دارم در دفتر مجله هفتگي سينما ، در آن روزهايي كه هنوز فريدون جيراني بود و حميد نعمت الله و محمد سليماني و كيكاووس زياري و اميد روحاني و خيلي ديگر از دوستاني كه اينك هريك به كاري ديگر مشغولند (هر جا هستند يادشان بخير!) گاهي بحث هاي طولاني درباره سينما و فيلم هاي شاهكار آن درمي گرفت و وقتي بحث به جايي مي رسيد كه يك دفعه يكي از افراد اظهار مي داشت كه فلان فيلم برجسته را نديده ، جيراني بي تعارف به او مي گفت تو به عنوان يك نويسنده و منتقد و اصلاً سينما دوست ، چطور چنين فيلم مشهوري را نديده اي؟ كسي مثل تو كه چنين فيلمي  را نديده بايد خودش را از همين پنجره پرت كند پايين!!!
و خوشبختانه امثال فريدون جيراني و اصغر فرهادي و عليرضا رئيسيان و حميد نعمت الله و برخي ديگر كارگردانان سينماي ايران ، از فيلم بين هاي حرفه اي بوده ، آن هم از نوع فيلم هاي روز كه قطعاً مي تواند آنها را با تازه ترين پيشرفت هاي سينماي جهان آشنا سازد و در به روز بودن ساخته هايشان مفيد افتد.
به هرحال براي يك فيلمساز ، سينماگر و علاقمند سينما ، فيلم ديدن مانند كتاب و جزوه درسي براي دانشجو و دانش آموز است و دوري از آن (آنچنان كه براي برخي سينماگران وطني فضيلت به حساب مي آيد) فاصله گذاري با سواد و دانش سينمايي محسوب مي شود. شايد يكي از دلايل رخت بربستن تفكر و انديشه سينمايي از بخشي از سينماي ايران همين فاصله گذاري باشد.

بازي
Lupin the third
سيستم:PS2
سبك: اكشن
009903.jpg
اين بازي از روي يك كارتون به همين نام ساخته شده است. شما در نقش يك فرد زبل به نام لوپين ظاهر
مي شويد كه با فرار از قانون امورات خود را مي گذراند. قدم به قدم اين بازي پر شده از معماهاي گوناگون ريز و درشت كه مي توانيد با قابليت هاي مختلف آقاي لوپين آنها را پشت سر هم بگذاريد.
دموهاي بازي بصورت صحنه هاي از پيش رندر شده به خوبي ماجراي بازي را بازگو مي كنند. كنترل بازي در حد خوبي كار شده و مشكلي براي شما ايجاد نمي كند. اما گرافيك بازي در حد بسيار بالايي نيست و در خيلي از جاها عدم پرداخت به جزئيات بازي كمي توي ذوق مي زند.
خصوصاً پرداخت سه بعدي شخصيت ها بسيار ضعيف و بد كار شده است. اما مهمترين و جالب ترين نكته بازي معماهاي بازي و راه حل هايي است كه لوپين با آنها از دست دشمنان خود فرار مي كند و خود را از مهلكه نجات مي دهد. Lupin the third يكي از عنوان هاي زيباي سبك ماجرايي است.
Onimusha 2
سيستم:PS2
سبك: اكشن
009900.jpg
بعد از موفقيت نسخه اول بازي اونيموشا، دومين نسخه با رويه اي متفاوت وارد بازار شد. در اين بازي نه تنها شخصيت اصلي بازي عوض شده بود بلكه بازي از حالت داستان خطي كمي خارج شده و سعي شده بود تا با وارد كردن شخصيت هاي جانبي به بازي تنوع بيشتري در آن ايجاد شود. در نسخه دوم شما ماجراي جوبي (Jubei) را دنبال مي كنيد كه پس از بازگشت به دهكده اش آنجا را در تصرف افراد Genma
مي بيند در حاليكه همه از بين رفته اند.
Jubei به قدرت اوني (Oni) مسلح مي شود و مأموريت مي يابد تا بر Genma غلبه كند. گرافيك بازي بسيار عالي كار شده و پرداخت سه بعدي شخصيت ها عالي است. در اين بازي Jubei با دلاوران زيادي آشنا مي شود كه آنها نيز از افراد Oni (نيروهاي خير) هستند. Jubei مي تواند در هر مرحله با كمك اين افراد مسير را به پيش ببرد. Onimusha 2 از عنوان هاي زيباي كنسول PS2

شهر تماشا
اجتماعي
ادب و هنر
اقتصادي
دانش فناوري
بـورس
زادبوم
حوادث
بين الملل
فرهنگ و آموزش
سياسي
سلامت
شهري
ورزش
صفحه آخر
همشهري ضميمه
|  اجتماعي   |   ادب و هنر   |   اقتصادي   |   دانش فناوري   |   بـورس   |   زادبوم   |   حوادث   |   بين الملل   |  
|  فرهنگ و آموزش   |   سياسي   |   شهر تماشا   |   سلامت   |   شهري   |   ورزش   |   صفحه آخر   |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   شناسنامه   |   چاپ صفحه   |