چهارشنبه ۱۵ شهريور ۱۳۸۵ - سال چهاردهم - شماره ۴۰۷۸ - Sep 6, 2006
گفت وگو با عوامل فساد ميامي تازه ترين فيلم مايكل مان
اقتباس مستقل
كيكاووس زياري
015381.jpg
015384.jpg
بازگشت استاد
مايكل مان فيلمساز قديمي خوش استيل سينما- كه مدتي قبل وثيقه او با بازي تام كروز از تلويزيون پخش شد- مجموعه فساد ميامي را به صورت يك فيلم سينمايي دوباره سازي كرده است. فقط كسي مثل او مي تواند چنين كاري را انجام دهد. نكته جالب در نسخه سينمايي اين است كه اكشن در حداقل آن قرار دارد و اين شعار هميشگي مايكل مان است كه اكشن بايد در درون و روح صحنه ها باشد، نه در ظاهر آن.

زماني كه شما مي خواهيد يك اثر كلاسيك موفق مثل مجموعه تلويزيوني فساد ميامي را دوباره سازي كنيد، بايد دقيقاً  متوجه اين نكته باشيد كه چه چيزي باعث شهرت و محبوبيت آن شده است: كمي اكشن، حس غربت، لباس ها و طراحي صحنه آن. اين طور به نظر مي رسد كه در اين رابطه خط اصلي قصه فيلم چندان اهميتي نداشته است. اما واقعيت اين است كه شيوه تعريف قصه در مجموعه تلويزيوني درام افشاگرانه و ماجراجويانه فسادميامي بود كه باعث مي شد تماشاگران هفته به هفته به تعقيب ماجراهاي دو كاراكتر اصلي آن كراكت و تابز (پليس هايي كه عليه باندهاي مواد مخدر و پليس هاي فاسد مبارزه مي كردند) بپردازند و ببينند كه اين بار چه بر سر آنها مي آيد.در نسخه سينمايي جمي فوكس و كالين فارل نقش ريكاردو تابز و ساني كراكت را بازي مي كنند، در قصه فيلم اين دو افسر پليس ورزيده مأموريت دارند كه يك محموله بزرگ قاچاق مواد مخدر را قبل از ورود به خاك كشور و پخش عمومي، كشف و تحويل مقامات مسئول دهند، اين دو در لباس مبدل راهي آمريكاي جنوبي مي شوند و شغلي در شركتي كه جزو بزرگترين سوداگران بين المللي مواد مخدر است، بدست مي آورند. در گفت وگوي زير مايكل مان، جمي فوكس و كالين فارل حضور دارند. اما مايكل مان بيشتر از بقيه سؤال باران شد و در اين باره صحبت كرد كه چرا به سراغ ساخت اين فيلم رفت و چرا آن را شبيه مجموعه تلويوني اش نساخت و سؤالات ديگر.
***
* مايكل، موسيقي براي اين فيلم چقدر اهميت داشت؟
- مايكل مان: موسيقي براي من هميشه نقشي كليدي داشته است، حالا مي خواهد براي فساد ميامي باشد يا هر فيلم ديگري. موسيقي در خدمت قصه فيلم قرار دارد و به آن تقديم شده است. در اين فيلم موسيقي كمك مي كند تا كارهايي كه كاراكترهاي اصلي (فوكس، فارل، كونگ لي و نائومي هريس) انجام مي دهند بهتر درك شود. از آن جا كه قصه فيلم تلاش دارد تا حد امكان داخل زندگي اين آدم ها نفوذ كند، مي خواستم (و اميدوار بودم) كه موسيقي قدرت آن را داشته باشد كه اين آدم ها را به تماشاچي معرفي كند. اين كار بايد به تدريج صورت مي گرفت.
* از اين كه دوباره به اين قصه برمي گشتيد و اين بار آن را به صورت فيلم سينمايي كار مي كرديد نگران نبوديد؟
- مان: اول از همه بگويم كه موضوع ساخت نسخه سينمايي فساد ميامي   به جمي (فوكس) برمي گردد و همه تقصيرها به گردن اوست. او سال 2002 در جريان يك جشن تولد با من درباره توليد نسخه سينمايي فيلم صحبت كرد.
جمي فوكس: بله، همين طور است.
مان: اما صادقانه بگويم، وقتي پيشنهادش را شنيدم خودم هم به شدت هيجان زده شدم. كمي بعد همه تصميم گرفتيم مثل كاراكترهاي اصلي كه بي صدا و در لباس مبدل كارشان را انجام مي دهند، ما هم بي صدا كار توليد فيلم را شروع كنيم. اين ايده كه بايد تحت يك هويت دروغين زندگي كرد خيلي جذاب بود. ما تا سال 2006 در اين باره با كمتر كسي صحبت كرديم و در اين زمان بود كه احساس كرديم حالا وقتش است كه موضوع را علني و فيلم را بسازيم. نمي خواستم فيلم را با يك حس يادش بخير آن روزها كار كنم و مي خواستم يك كار واقعي انجام دهم. اين يك فيلم بزرگ بود كه به خاطر كار سنگين و خطرناك در مكان هاي سخت- كه مدام در آن اتفاقات بد رخ مي داد- درجه نمايشي R (ممنوعيت نمايش براي افراد زير هفده سال) مي گرفت.
فوكس: به نظرم قصه اين مجموعه خيلي داغ بود، ايده محشري داشت. وقتي با مايكل مان صحبت كردم- و تازه آن جا بود كه فهميدم اين مايكل مان فيلمساز كيست- مرتكب چند اشتباه شدم كه مختص آدم هاي ناشي و تازه كار است. از او پرسيدم: چرا نسخه سينمايي فساد ميامي را نمي سازي؟ تو طراح اصلي قصه و مدير توليد آن بودي، مي توانيم براي فيلم سينمايي اين كار و يا آن كار را انجام دهيم. او طوري نگاهم كرد كه انگار مي  خواست بگويد: از جلوي چشم ام دورشو!  اما حرف هاي من او را به فكر فرو برده بود.
كالين فارل: خب، همانطور كه بچه ها گفتند ايده ساخت نسخه سينمايي متعلق به جمي بود و من نقشي در اين رابطه نداشتم. اما من و مايكل طي چند سال گذشته صحبت هاي زيادي با هم داشتيم و دنبال چيزي مي گشتيم كه بتوانيم با هم كار كنيم. وقتي بحث توليد فساد ميامي شد احساس كرديم آن فرصت طلايي پديد آمده است. همه مي دانستيم كه او خيلي خوب مي تواند از پس سكانس هاي اكشن فيلم بر آيد. او قبلاً  امتحانش را در سكانس هاي اكشن متفاوت فيلم هاي آخرين موهيكان ها و مخصمه پس داده بود. او خيلي خوب طراحي رقص گونه و پرتحرك يك سكانس اكشن را مي شناسد. در عين حال قصه هاي او از درام هاي انساني هم بهره  مي گيرند و نمي توان حس و حال دروني كاراكترهاي فيلم هاي او را ناديده گرفت. او خيلي خوب متوجه اين نكته است كه نمي توان فيلمي عظيم و بزرگ ساخت، مگر اين كه به شدت مراقب رفتار و كارهاي كاراكترهايت باشي. اين كاراكترها همان كساني هستند كه خط اصلي قصه فيلم را به پيش مي برند و تماشاچي با نگاه كردن به كارهاي آنهاست كه قصه فيلم را پيگيري مي كند. به اين ترتيب، من ديگر خيلي به دان جانسن كه نقش كراكت را در مجموعه تلويزيوني بازي كرد فكر نكردم. اگر اين كار را مي كردم دچار مشكل مي شدم، زير آن وقت با مايكل بايد بر سر چيزهايي مثل لباسي كه بايد بپوشم و امثال آن جر و بحث مي كردم.
* فساد ميامي جديد چقدر كمك مي كند تا تماشاگران نسخه قديمي تلويزيوني آن را فراموش كنند و براي شما دو بازيگر فيلم پا كردن در كفش آن دو كاراكتر معروف قديمي چقدر چالش برانگيز بود؟
فوكس: فكر نمي كنم جمع زيادي از تماشاگران درباره نسخه تلويزيوني فكر كنند زيرا آن مجموعه آن قدر قديمي است كه شايد شما نتوانيد كسي را پيدا كنيد كه حتي يكي از قسمت هاي آن را به خاطر داشته باشد. به همين دليل است كه نسخه سينمايي كاري متفاوت به نظر مي رسد. فساد ميامي يك فيلم گرم و داغ است كه فكر نمي كنم كسي درصدد مقايسه آن با نسخه تلويزيوني برآيد. من خودم هميشه مسائل را اين گونه نگاه و ارزيابي مي كنم. براي مثال من از خود مي پرسم: وقتي داخل يك سالن سينما هستم، مي خواهم چه چيزي تماشا كنم؟ البته من كاملاً  مثل مايكل مان فكر نمي كنم و طبيعي است كه كمي سرگرمي و اكشن هم مي خواهم.
خب، طبيعي است كه قديمي ترها مي دانند فساد ميامي درباره چيست، اما حتي آنها هم آمادگي آن را دارند تا بروند و ببينند كه اين فيلم جديد چيست و چطوري ساخته شده است.
مان: ما هيچ وقت در ذهنمان خطور نكرد كه نسخه تلويزيوني را به چشم منبع اقتباس ببينيم. اكنون سال 2006 است، خود قصه يك حس و حال خاصي داشت و راه را براي يك قصه گويي خوب باز مي كرد. از سوي ديگر چنين ماجرايي در عالم واقعيت در ميامي اتفاق افتاده است.
* چرا شما كه فيلمي متفاوت از مجموعه تلويزيوني ساختيد، نام آن را گذاشتيد فساد ميامي ؟
فوكس: چرا اسم فيلم را گذاشتيم فساد ميامي ؟ من معني اين سؤال را نمي فهمم. شما استارسكي و هاچ را تماشا كرديد. اما اين فيلم هم هيچ شباهتي به نسخه اوريژينال تلويزيوني اش نداشت. متوجه هستيد كه چه مي گويم؟ قرار نبود ما آن مجموعه را به همان صورتي كه بود دوباره سازي كنيم. ما روح و روان و درونمايه آن را گرفتيم و فيلم خودمان را ساختيم.
مان: كاملاً  درست است. درونمايه آن قصه و مجموعه مهم بود. ما هسته مركزي ماجرا را استخراج كرديم، اين نكته كه اين آدمها چه كساني هستند، اما همين كاراكترها با تصوري مربوط به سال 2006 دوباره خلق شده اند، زيرا امروز ما در يك دنياي متفاوت زندگي مي كنيم. ميامي امروز هيچ شباهتي به ميامي زمان ساخت مجموعه تلويزيوني فساد ميامي ندارد.
* براي اسلحه هايي كه در فيلم استفاده كرديد هيچ تعليم ويژه اي هم وجود داشت؟
- مان: همه بچه ها تعليم ديدند و اين تعليم زمان زيادي هم طول كشيد. اين تعليمات يك سري كار سخت و مشقت بار بود. اما بچه ها تمام سختي ها را تحمل كردند. چون بازيگران خوبي هستند. آنها آدمهاي خوبي هستند، زيرا واقعاً  هر كاري از دستشان برآمد انجام دادند و ما اين نكته را هنگام تماشاي فيلم متوجه مي شويم. به جز تمرين با اسلحه بچه ها تمرينات سخت فيزيكي و بدني هم داشتند.
۱۰ آگوست
كوتاه شده از: movieweb.com


جان فورد و جويندگان از نگاهي ديگر
نابغه بداخلاق
015372.jpg
اميررضا نوري زاده- اخيراً به مناسبت پنجاهمين سال اكران فيلم جويندگان ساخته جان فورد، دي وي دي تازه اي از اين فيلم به علاقه مندان سينماي كلاسيك عرضه شده است. جويندگان از جمله مهمترين آثار سينماي وسترن است كه بارها در فهرست معتبرترين فيلم هاي تاريخ سينما به انتخاب منتقدان و فيلمسازان قرار گرفته است. همچنين پيتر باگدانوويچ، كارگردان و مورخ سينما نيز قصد دارد تا نسخه جديدي از مستند كارگرداني شده توسط فورد را كه در سال 1972 اكران شده بود، در ماه آينده اكران كند. در اين مطلب جفري كوناب منتقد مشهور انگليسي از زاويه اي تازه به بررسي جويندگان و زندگي جان فورد پرداخته است. نوشته اي درباره يكي از بهترين كارگردانان تاريخ سينما و يكي از شاهكارهايش كه پس از گذشت نيم قرن خدشه اي به ارزش هايش وارد نشده است.
نه من نمي دانم شما در مورد چه چيزي صحبت مي كنيد و اصلاً هم نمي خواهم بدانم. كات! اين بخشي از پاسخ قاطعانه و دندان شكن جان فورد به سؤالات متعدد پيتر باگدانوويچ منتقد و فيلمساز معاصر به هنگام ساخت فيلم مستندش كارگرداني شده توسط جان فورد در سال 1971 بود. اين گفت وگو در محلي مقابل دره مانيومنت انجام شد كه جان فورد اكثر وسترن هاي مشهورش را در آنجا ساخته بود. ولي مشكل با گدانوويچ اين بود كه فورد مايل نبود زياد درباره كارهايش صحبت كند. باگدانوويچ سعي داشت با اين كار چهره مثبت تري از فورد ارائه دهد و اكنون نيز در حال تدوين مجدد آن با افزودن چند گفت وگو با علاقه مندان كارهاي فورد از جمله مارتين اسكورسيزي، بروس اسپرينگستين و كلينت ايستوود است. اين فيلم بيش از هر چيز، وجهه نه چندان مثبت فورد در برخورد با روزنامه نگاران و تاريخ نويسان سينما را اصلاح خواهد كرد چرا كه در اوج دوره فعاليتش بيشتر شبيه اسكروج بود تا يكي از بزرگترين كارگردانان تاريخ سينما. فورد در مصاحبه ها به گونه اي رفتار مي كرد كه گويي از لحاظ شنوايي مشكل دارد و يا اينكه خبرنگار وارد يك مونولوگ طولاني شده است. از اين رو خبرنگاران عموماً بايد چندين بار سؤالشان را تكرار مي كردند و صداي خود را در هر مرتبه بالاتر و بالاتر مي بردند و در نهايت هم يك يا دو لغت را به عنوان پاسخ سؤال چند دقيقه اي شان دريافت مي كردند.
باگدانوويچ هنگام اولين ملاقاتش با فورد در سرصحنه فيلم پاييز قبيله  شاين 23 ساله بود، ولي از اينكه فورد برخورد معقولي با او داشت متعجب شد. او در اين رابطه مي گويد: او با من برخورد خوبي داشت و همه از اين موضوع متعجب شده بودند. تصور مي كنم اين به خاطر جوان بودن من و البته معلومات خوبم از فيلم هايش بود. من جزئيات اكثر فيلم هاي فورد را از حفظ بودم و اين قضيه او را تحت تاثير قرار داد.
اما رابطه باگدانوويچ با فورد زماني تيره شد كه او مقاله اي راجع به فورد در اسكواير نوشت و آن را قبل از چاپ با فورد در ميان نگذاشت. فورد كه يك كاتوليك متعصب بود از برخي مسائلي كه به او نسبت داده شده بود به شدت آزرده خاطر شد و باگدانوويچ ناچار شد، بخش اعظم اين مقاله را بازنويسي كند.
باگدانوويچ درباره زندگي خصوصي فورد نظر متفاوتي با سايرين دارد و مي گويد: تصور نمي كنم كه فورد زندگي شادي را سپري كرد و خانواده او هم رابطه چندان صميمانه اي با او نداشتند. او فرد پيچيده اي بود و عاشق بازي كردن بود. او هميشه دوست داشت برنده باشد و به گفته دان فورد (نوه جان فورد) بدترين مصيبت جهان، پيروزي شخصي در بازي با جان فورد بود و به همين دليل بود كه هنرپيشه هاي فيلمها، براي اينكه موقعيت خود را در فيلم متزلزل نكرده باشند عمداً به او مي باختند و چشم شان را به روي تقلب هاي متعدد او مي بستند. ولي در سال 1971 كه من با او براي ساخت اين فيلم روبه رو شدم همه چيز تمام شده بود.
دان فورد نيز در مورد زندگي فورد مي گويد: او به طور كامل از خلاقيتش استفاده نكرد. او مي توانست نويسنده باشد، در سمينارهاي متعددي حضور يابد و يا اينكه در تلويزيون فعاليت هايي داشته باشد. او مي توانست همچون هيچكاك يك برنامه تلويزيوني به نام خودش داشته باشد، ولي او به طوري به كنترل تمامي جوانب كارهايش اصرار داشت كه يا مي خواست حرف اول و آخر با او باشد و يا اينكه اصلاً سراغ كاري نرود!
اما دان فورد و باگدانوويچ هر دو تاكيد دارند كه فورد به ويژه در سال هاي پاياني زندگي اش انساني فروتن بود. دان فورد ادامه مي دهد: او اصلاً دوست نداشت خودستايي كند و يا اينكه درباره فيلم هايش غلو كرده باشد و حتي نمي خواست درباره پشت صحنه فيلم هايش و ابتكاراتش در حين كار صحبت كند. البته او هرگز نمي خواست افراد غيرحرفه اي در مورد آنچه كه پشت صحنه فيلم ها مي گذرد چيزي بدانند و فكر مي كردند اين كار را مشابه رو كردن دست شعبده بازان در ميان تماشاچيان مي دانست.
ولي از طرف ديگر فورد در بين هنرپيشه ها چندان محبوب نبود و آنها نمي توانستند اخلاق خاص فورد را در موارد مختلف تحمل كنند و البته فورد در تحقير آنها در پشت صحنه ابايي نداشت. براي مثال او براي سالها با جان وين صحبت نمي كرد چون معتقد بود، وين با بازي در نقش اصلي فيلم رقيبش رائول والش (Bigtrail) به او خيانت كرده است. باگدانوويچ در مورد اين دوه طولاني قهر جان فورد با جان وين مي گويد: فورد حسود بود. او و رائول والش يك رقابت نانوشته را دنبال مي كردند و فورد سعي مي كرد تا در همه امور جزئي زندگي هم از رائول والش تقليد كند و ثابت كند از او برتر است.
در مورد زندگي خصوصي فورد و عقايد سياسي اش بين تحليل گران اختلاف نظر وجود دارد، ولي هنوز هم آنچه مهمتر از ساير مسائل است، عدم علاقه اش به بحث درباره زندگي و سينما است، اما خود فورد هم دوست داشت تا همه، فيلم جويندگان (1956) را به عنوان بهترين فيلم او بشناسند. قطعاً همه كساني كه نسخه اي قديمي از فيلم را در تلويزيون تماشا كرده اند، فيلم يكي ديگر از وسترن هاي جان ويني محسوب مي شود، ولي تماشاي نسخه بازسازي شده روي پرده به شما اثبات مي كند كه اين فيلم تفاوت فراواني با ساير وسترن ها دارد.
فورد در يافتن لوكيشن نابغه بود و جويندگان نيز از اين نبوغ او بي بهره نبودند. فيلم مملو از صحنه هايي است كه باگدانوويچ آنها را شات هاي منحصر به فرد جان فورد مي داند. باگدانوويچ در شرح اين اصطلاح تازه، به فيلم رود سرخ هاوارد هاوكز اشاره دارد و مي گويد: در آن فيلم صحنه اي است كه ابرها روي خورشيد را مي پوشانند و سايه به روي تپه ها مي افتد، گويي كه خود كارگردان تمام اين صحنه را هدايت كرده است. من آن زمان از هاوكز پرسيدم كه چطور اين صحنه را گرفته و او پاسخ داد: وقتي ديديم كه اين اتفاق در شرف رخ دادن است، ما سعي كرديم تا آن را در فيلم داشته باشيم. من هم بالاخره شانس آوردم تا بتوانم يكي از شات هاي فورد را در فيلم داشته باشم.
در جويندگان تمامي اجزاي فيلم به تنهايي يك مبارز قديمي (جان وين) تاكيد دارند. پس از شنيدن شعرآهنگ استفان جونز درباره يك كابوي تنها با موسيقي مكس اشتاينر، اتان ادواردز (جان وين) را مي بينيم كه حتي قبل از وقوع قتل عام كه او را بدل به يك انتقام جوي روان پريش مي كند، كابوي تنهايي به نظر مي رسد كه هنوز نتوانسته پايان يافتن جنگ هاي داخلي آمريكا را بپذيرد و البته از حركات او كاملاً مشخص است كه نژادپرست است.
اما با وجود تمامي اين شرايط اسكار رهبر كامونچوها با وجود تلاش براي كشتن اتان به او احترام مي گذارد. فورد قبل از هر چيز مي دانست كه تماشاگران تا چه حد جان وين را دوست دارند، نسبت به او وفادار هستند و او را يك مرد شريف مي دانند. فيلم با در نظر گرفتن هر هنرپيشه ديگري به جز جان وين بازخورد كاملاً متفاوتي داشت. فورد جويندگان را به اين دليل موفق مي دانست كه فيلم پرفروشي شد و گيشه مهمترين معيار او براي سنجش كيفيت يك فيلم بود. منتقدان هم به شكلي با فيلم برخورد كردند كه به نظر مي رسيد فيلم فقط يك وسترن پرخرج ديگر است. باگدانوويچ درباره آن مي گويد: فيلم در گيشه موفق بود و از لحاظ تجاري اميدوار كننده ولي در نقدها حرف تازه اي درباره اش زده نشد، اما در سالهاي بعد تماشاگران و منتقدان به مرور پس زمينه هاي فيلم را درك كردند و در اواخر دهه 1950 آن را آينه اي از تنش هاي نژادي و خشونت فزاينده در آمريكا دانستند.
گذشته از اين فيلم تاثير عاطفي شديدي بر تماشاگران داشت كه در فيلمي از فورد شاهد آن بوديم و در سكانس آخر فيلم جايي كه اتان، برادرزاده اش (ناتالي وود) را پس از سالها زندگي با سرخ پوست ها نجات مي دهد، تمامي خشونت فيلم توجيه مي شود و جمله بيا بريم خونه دبي يكي از به يادماندني ترين جملات فيلم هاي فورد است.
اينديپندنت- 18 آگوست

بازي
Ant Bully
سيستمPS2/PC: Cube
سبك: اكشن
015366.jpg
لوكاس پسر بچه اي است كه در اثر يك جادوي جالب، هم اندازه يك مورچه شده و وارد دنياي حشرات مي شود. اين داستان بازي و انيميشن AntBully است. بازي همانطور كه گفته شد، بر اساس انيميشن ساخته شده و طبيعتاً تكميل كننده ماجراهاي انيميشن است. در اين بازي شما لوكاس را در دنياي ريز و كوچك مورچه ها هدايت مي كنيد در حالي كه غول هاي بازي عبارتند از زنبورهاي غول پيكر و عنكبوت هاي هراسناك. كنترل بازي بسيار ساده و آسان است و چيز جديدي براي ارائه ندارد اما پيشروي در بازي كمي جالب به نظر مي رسد. در برخي از جاها مي توانيد توسط ارتش مورچه ها براي عبور خود پل بسازيد. از اين دست كمك هاي جالب در بازي نمونه هاي زيادي وجود دارد كه مشاهده آنها خالي از لطف نيست. گرافيك بازي در حد متوسطي قرار دارد و چندان توجهي در طراحي جزئيات بازي نشده است. اما Ant Bully مي تواند توجه علاقه مندان سبك پلاتفورم – اكشن را تا حد خوبي جلب كند.

Glass Rose
سيستم:PS2
سبك: ماجرايي
015369.jpg


سبك ماجرايي اشاره كليك، به نوعي يكي از سبك هاي اختصاصي PC محسوب مي شود. اما در اوايل كار PS2 نسخه بسيار زيبايي از اين سبك براي اين كنسول روانه بازار شد. يك داستان بسيار زيبا، گرافيك خوب و دقت در پرداخت جزئيات منجر به ساخت بازي بسيار زيبا و قوي به نام Glass Rose شده است.
در اين بازي شما نقش مرد جواني را بازي مي كنيد كه به زمان هاي قبل باز مي گردد و در آنجا درگير ماجرايي جنايي مي شود. او در اثر شباهت به يك فرد مشهور در آن زمان درگير ماجراي جالبي مي شود. بازي در واقع روايت داستاني بسيار جالب و جذاب است و در طول بازي شما تنها عامل متوقف نكردن بازي را داستان ميخكوب كننده آن خواهيد يافت.سبك بازي دقيقاً همان ماجرايي اشاره كليك است. در هر صحنه شما تنها بايد با نشانگر كل محوطه را گشته و آيتم هاي مختلف را برداشته يا آنها را جابجا كنيد. سطح معماها چندان بالا نيست و شما تنها بعد از هر عمل و انجام دادن هر كار، دموها را تماشا مي كنيد.

سينماي روز
ماشين ها
015375.jpg
گروه ادب و هنر- لاسه تر كه چند سال پيش با انيميشن داستان اسباب بازي   تحولي در اين عرصه به وجود آورد و جريان ساز شد؛ در ماشين ها بيشتر به دلمشغولي هاي شخصي اش پرداخته است. اين انيميشن شركت پيكسار با وجود شخصي بودن، جذابيت هاي بسياري دارد. مثل طنز دلپذيري كه در سراسر فيلم جريان دارد و حتي غم غربتي كه در نيمه دوم فيلم پررنگ مي شود هم آن را تحت الشعاع قرار نمي دهد. تمام كاراكترهاي اين انيميشن، ماشين هستند. ماشين هايي كه هر كدام يك كاراكتر زنده و جاندار به شمار مي آيند. ماشيني به نام مك كوئين كاراكتر محوري ماشين ها ست. مك كوئين در طول يك مسابقه نفس گير، دچار اشتباهي شده و به اجبار بايد مدتي را در يك شهر كوچك بگذراند. شهري كه در آن مك كوئين، با ماشين هاي دوست داشتني برخورد مي كند. ماشين هايي كه خيلي از آنها مدل قديمي اند. مثل ماشيني به نام داك هادسن كه پل نيومن به جايش صحبت مي كند. از اينجا مايه رفاقت وارد اين انيميشن جذاب و ديدني مي شود.
شيطان پرادا مي پوشد
015378.jpg
ديويد فرانكل كارگردان فيلم شيطان پرادا مي پوشد ، بيشتر در تلويزيون پيشينه و اعتبار دارد. او شهرت و محبوبيتش را مديون مجموعه طنز بسيار پرمخاطب جنسيت و شهر  است كه توفيق كم نظيري در جذب مخاطب يافت. با اين پيشينه، او اين بار در مديوم سينما به سراغ دنياي مد آمده است. فرانكل در شيطان پرادا مي پوشد هر جا كه به هجو موقعيت ها و آدم ها مي پردازد موفق است و هر جا كه لحن جدي به فيلم مي دهد، ناكام و ناموفق. چيزي كه تا اندازه اي لحن دوگانه فيلم را تحت الشعاع قرار مي دهد، بازي پرقدرت مريل استريپ در نقش يك سردبير مقتدر مجله مد است كه گويا مابه ازايي هم در عالم واقعيت دارد.مريل استريپ در شيطان پرادا مي پوشد همچنان جلوهايي تازه از توانايي هايش را به نمايش مي گذارد.خط كلي داستان هم قدري كليشه اي است. ماجراي دختري كه با روياي پيشرفت و ترقي وارد جايي مي شود و در ميانه راه و در پي روبرو شدن با مشكلات و مسائلي تحول پيدا مي كند. در فيلم نقش اين دختر جوان اندي هاتاوي بازي مي كند كه در انديشه دست و پا كردن شغلي مناسب در يك مجله مد است. آن هم در شرايطي كه خودش علاقه اي به اين فضا ندارد. كاملا هم قابل پيش بيني است كه او نظرش در اين رابطه عوض شود. فيلم افشاگري هايي از پشت صحنه دنياي مد و مطبوعات پيرامون اين حرفه، انجام مي دهد كه گرچه خيلي تازگي ندارد ولي در قسمت هايي كه با لحن شوخ و شنگ همراه است، موفق نشان مي دهد.

شهر تماشا
اجتماعي
ادب و هنر
اقتصادي
دانش فناوري
بـورس
زادبوم
حوادث
بين الملل
فرهنگ و آموزش
سياسي
سلامت
شهري
علمي فرهنگي
ورزش
صفحه آخر
همشهري ضميمه
|  اجتماعي   |   ادب و هنر   |   اقتصادي   |   دانش فناوري   |   بـورس   |   زادبوم   |   حوادث   |   بين الملل   |  
|  فرهنگ و آموزش   |   سياسي   |   شهر تماشا   |   سلامت   |   شهري   |   علمي فرهنگي   |   ورزش   |   صفحه آخر   |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   شناسنامه   |   چاپ صفحه   |