گروه ادب و هنر- ديروز، هجدهم شهريور ماه همزمان بود با 67سالگي محمدرضا شفيعي كدكني، شاعر و پژوهشگر ادبي پرآوازه .
خبرگزاري ايسنا، اظهارنظرهاي برخي اصحاب فرهنگ را درباره اين چهره برجسته، گزارش كرده است كه مطالعه اش، خالي از لطف نيست.
شفيعي كدكني، شاعري بدون سكون
عبدالحسين زرين كوب زماني پس از انتشار و مطالعه دو مجموعه از آثار او در يادداشتي خطاب به اين شاعر معاصر مي نويسد: شعر، شعر جوهردار، شعر بي نقاب، همين است. از تعادلي كه در اجزا و مجموع يك يك شعرها به چشم مي خورد، لذت بردم. خرسندم كه شعر واقعي ما در صاف ترين و درخشان ترين اشكال خويش شكفت و اين آرزوي ديرينم برآورده شد. شعر شما زبان واقعي عصري است كه همه كس آن را، تمام آن را فهم نكرده است.
بزرگ علوي نيز در گفتاري با تاكيد بر اين كه هيچ فرقي بين شعر قديم و جديد قايل نمي شود، مي گويد: من طرفدار شعر خوبم. هم حافظ را دوست دارم، هم شفيعي كدكني را. او را مي شناختم، آثارش را خوانده و از آن ها لذت برده ام و وي را يكي از بهترين گويندگان ايران مي دانم. كورت شارف آلماني كه چند شعرش را به زبان آلماني ترجمه كرده مي نويسد كه يك مجموعه از شعرهاي او پس از چند ماه در 50هزار نسخه انتشار يافته و به فروش رفته است. شعر «به كجا چنين شتابان / گون از نسيم پرسيد...» را كم تر باسواد ايراني است كه خوانده و از بر نكرده و حظ نبرده باشد.
پرويز ناتل خانلري هم او را به همراه م.آزاد و با اشاره به آغاز جنبش ادبي پديدآمده قابل توجه در منطقه خراسان و دانشكده ادبيات، صاحب طبعژ، هنرمند و با شور معرفي كرده است.
و منوچهر آتشي در اظهارنظري آورده است كه: شفيعي را آن هايي كه با شعرهاي نخستينش مي شناسند - با نغمه سرايي ها و زمزمه گري هايش - درباره او، هنوز قضاوتي كج انديشانه دارند و به عمق شعر او، كه به قضايا و زواياي تازه و زنده اي دست يافته و رازهاي جذاب تري را فراگشوده است، ره نبرده اند.
او شعر را در غياب تغني و ترنم، فاقد روح شاعرانه مي داند. اصل مهم در كل شعر شفيعي، عرض اندام جلوه هاي زندگي و نفس زنده بودن و مثل يك آدم زنده به جهان نگريستن است. سكون در هيچ يك از مصراع هاي او - تا چه رسد به شعرهاي او - جايي ندارد.