شنبه ۴ آذر ۱۳۸۵ - سال چهاردهم - شماره ۴۱۴۱ - Nov 25, 2006
شهر تماشا
Front Page

تأملي در كارنامه سينمايي رابرت آلتمن
وقفه اي در تجربه هاي نامتعارف
003030.jpg
گروه ادب و هنر- احتمالاً در لحظاتي كه آخرين نفس هايش را مي كشيد، انبوه سكانس هاي مرگي را كه در طول زندگي اش كارگرداني كرده بود مرور مي كرد. مرگي كه آلتمن هميشه كوشيده بود در آثارش با آن جور ديگري طرف شود، سرانجام به سراغش آمد.
آلتمن چهارشنبه هفته گذشته در حالي درگذشت كه فيلم هايي چون مش ، تشويل ، مك كيب و خانم ميلر و برش هاي كوتاه نامش را به عنوان يكي از اسطوره هاي ماندگار سينما ثبت خواهد كرد.
تجربيات دست اول
در 20فوريه 1925 در كانزاس سيتي آمريكا به دنيا آمد. در مدرسه  ها تحصيل كرد. بعد در دانشگاه ميسوري، مهندسي رياضي خواند. پس از آن به ارتش رفت و در آنجا هدايت هواپيماهاي بمب افكن را به عهده داشت. به سوداي رفتن به هاليوود، كار در ارتش را رها كرد. قصدش ابتدا نوشتن فيلمنامه بود، منتها به دست آوردن دل استوديوها به اين راحتي ها امكان پذير نبود. كمتر تهيه كننده اي بود كه حوصله گوش دادن به داستان هاي يك جوان گمنام را داشته باشد. به همين خاطر براي گذران زندگي به نمايشنامه نويسي براي راديو و روزنامه نگاري و در مقطعي كارهاي پست روي آورد. خودش بعدها گفت در نيويورك زندگي سختي داشته و براي سيركردن شكمش حتي به خالكوبي سگ ها هم پرداخته است. در همه اين سال ها البته زندگي را با تمام ابعادش تجربه مي كرد؛ تجربه هايي كه بعدها در ساختن فيلم هاي درخشان، به كارش آمدند.
روزهاي بدبياري
ناكامي ها و دشواري هاي زندگي، او را به زادگاهش برگرداند. در كانزاس سيتي با بهره گيري از تجربياتش به ساخت فيلم هاي صنعتي پرداخت و كمي بعد در 1957 اين امكان را يافت كه فيلمي كم هزينه را با عنوان بزهكارها مقابل دوربين ببرد؛ ملودرامي اجتماعي درباره مشكلات جوان ها كه آلتمن در آن از تجربيات دست اول خودش بهره گرفت. به همين خاطر، فيلم اثري متفاوت و تأثيرگذار از كار درآمد.
مديران يونايتدآرتيستز فيلم را پسنديدند و آلتمن اين امكان را يافت كه به هاليوود برگردد و آنجا مستندي با عنوان داستان جيمز دين را بسازد؛ يك مستند داستاني كه منتقدان، آن را اثري در تشريح واقعيت هاي پشت پرده اسطوره هاي فرهنگ پاپ خواندند؛ هرچند فيلم بازده مالي مناسبي نداشت و آلتمن ناچار شد تا باز هم از هاليوود بيرون بيايد. او يك دوره ده ساله را در تلويزيون گذراند و در آنجا اين فرصت را يافت كه با ساخت سريال هاي مختلف از بونانزا و ثروت بادآورده تا قسمت هايي از آلفردهيچكاك تقديم مي كند ، در فرم و محتوا تجربه هاي تازه اي را كسب كند. با فعاليت مداوم در تلويزيون توانست يك استوديوي شخصي تأسيس كند تا بتواند فيلمنامه هايي را كه دوست دارد، مقابل دوربين ببرد ولي باز هم استوديوها به سختي با او راه مي آمدند.
وقتي در 1966 شمارش معكوس را با موضوع زندگي فضانوردان براي برادران وارنر كارگرداني كرد، استوديو به قلع وقمع فيلم پرداخت و آن را به جرم نامفهوم بودن، از اول تدوين كرد. آن روز سرد در گردشگاه ، فيلم ارزاني بود كه باعث شد به واسطه غيرمتعارف بودن، از سوي منتقدان تحويل گرفته شود.
كشف آلتمن
دهه۷۰ دوره شكوفايي آلتمن بود. فيلمنامه مش توسط فيلمسازان نامداري رد شد. هيچ كس حاضر نبود فيلمنامه اي اپيزوديك و با ماجراهايي منقطع را كارگرداني كند. آلتمن اما وقتي فيلمنامه را خواند، آن را همسو با دلمشغولي هايش در شيوه روايت داستان ديد.
او مي دانست كه اين كمدي سياه درباره جنگ را بايد با چه لحني كارگرداني كرد. فيلم، روايتگر ماجراهايي در واحد سيار پزشكي ارتش آمريكا در دوران جنگ كره است. طنز نيش دار و گزنده آلتمن در مش ، چنان داوران جشنواره كن را غافلگير كرد كه متفق القول نخل طلاي كن را به او اهدا كردند. منتقدان، مش را فيلمي درخشان و آلتمن را نابغه ناميدند و وقتي مردم نيز از فيلم استقبال كردند، به نظر  رسيد كه پس از سال ها ناكامي، سرانجام روزگار خوش آلتمن فرا رسيده است.
آلتمن با مش به شهرت و اعتبار رسيد و حاصلش هم آزادي عمل در ساخت فيلم هايي بود كه سال ها بود در انديشه ساختنش بود. در بروستر مك كلود تجربه اي طنزآميز در سينماي تخيلي كرد.
آلتمن عاشق به هم ريختن قواعد تثبيت شده ژانر و همچنين شخصيت پردازي و ساختار روايي بود. به همين خاطر در اكثر تجربه هايي كه در گونه هاي مختلف مي كرد مي كوشيد تا فيلم را نه بر اساس قواعد ژانر كه به سياق خودش كارگرداني كند. تغيير زمانه هم اين امكان را به او مي داد كه از هر چه مي خواهدآشنايي زاديي كند. در دهه هفتاد اسطوره هاي هاليوود به سال هاي بازنشستگي رسيده و دوران افول را پشت مي گذاشتند. در روزگاري كه ديگر هيچكاك و فورد فيلم هاي خوبي نمي ساختند نسلي كه از تلويزيون به سينما آمده بود هاليوود را در چنگ خود گرفته بود. از فرانسيس فورد كاپولا گرفته تا برايان دي پالما و مارتين اسكورسيزي. آلتمن را هم مي شد به نوعي در اين دسته از فيلمسازان قرار داد. هرچند او بر خلاف اسكورسيزي و كاپولا نه در جواني كه با گذر از پنجاه سالگي كشف شده بود. در آن سال ها آلتمن در هر گونه اي فيلم ساخت. در دهه هفتاد فيلمسازان زيادي كوشيدند تا وسترن هاي متفاوت بسازند از سرجو لئونه گرفته تا حتي فيلمسازي مثل مل بروكس كه در زين هاي شعله ور به هجو وسترن پرداخت، اما هيچ وسترني در آن سال ها به اندازه مك كيپ و خانم ميلر غيرمتعارف نبود. سرخوشي و طراوت در وسترني كه بيش از هر اثر ديگري قواعد ژانر را دگرگون كرده بود، حرف اول و آخر را مي زد.
در خداحافظي طولاني كوشيد تا همين كار را در ژانر نوآر انجام دهد كه البته توفيق مك كيپ و خانم ميلر را برايش تكرار نكرد.
بعد از چند فيلم متوسط آلتمن نشويل را مقابل دوربين برد. فيلمي با 24 شخصيت اصلي كه وارد داستان مي شدند و روايتي تو در تو و جذاب كه توجه منتقدان را به خود جلب كرد. در ملودرام خانوادگي عروسي تعداد شخصيت هايش را دو برابر كرد كه گرچه فيلم موفقي از كار درنيامد اما مي توان آن را اثري كاملاً آلتمني دانست.
در بوفالو بيل و سرخپوستان از يكي از اسطوره هاي وسترن آشنايي زدايي كرد. از ديد آلتمن هيچ چيز قطعي و تثبيت شده اي وجود نداشت و هر قاعده اي را مي شد شكست. اين روحيه باعث مي شد تا حتي فيلم هاي بد و ضعيفش هم در خيلي از موارد، خالي از تازگي نباشند. به نظر مي رسيد كه در فيلمي چون نشويل بيشتر از تجربيات بكر زندگي شخصي خودش بهره گرفته و در مك كيپ و خانم ميلر از نبوغش.
مطرود هاليوود
آلتمن دهه هشتاد را با فيلم ضعيف و ناموفق پاپي آغاز كرد.
با شكست فيلم در گيشه آلتمن ورشكست شد. او چاره اي جز واگذاري شركت فيلمسازي اش نداشت. با خروج از هاليوود، آلتمن مانند دوره سال هاي جواني به فعاليت هاي مختلفي پرداخت. كارگرداني در تلويزيون و ساخت فيلم هايي بر اساس نمايشنامه هاي موفق، سريال سازي و اجراي اپراهاي صحنه اي. او به عنوان مطرود هاليوود در اين سال ها فيلم هايي ارزان و كم خرج ساخت كه عموماً هم توجه كسي را جلب نمي كرد. فيلم هايي چون نواهاي در حال اهتزاز ، شرف پنهان ، ديوانه عشق و پيشخدمت لال . در دهه هشتاد آلتمن يك فيلمساز كاملاً فراموش شده بود و حتي منتقدان هم از او به عنوان استعدادي تمام شده ياد مي كردند.
بازگشت شكوهمندانه 
با ونسوان و تئو در ابتداي دهه نود، آلتمن بارقه هايي از بازگشت را نمايان كرد. فيلمي جذاب و ديدني كه از منظري متفاوت به بررسي زندگي ونسان ونگوگ نقاش مشهور هلندي مي پرداخت.
منتقدان با ونسوان و تئو باز هم چهره آلتمن را به عنوان فيلمسازي توانمند به جا آوردند. فيلمساز ناراضي و معترض پس از سال ها در حاشيه ماندن دوباره بازگشته بود. در بازيگر انبوهي از ستارگان شاخص سينما را به خدمت گرفت و اثري در هجو هاليوود ساخت كه هم ستايش منتقدان را به دنبال داشت و هم توانست در گيشه موفق باشد.
آلتمن  سال ها در آرزوي ساخت فيلمي بر اساس داستان هاي ريموند كارور بود و بهترين موقعيت هم زماني فراهم شد كه با بازيگر دوباره به سطح اول فيلمسازي بازگشته بود.
او برش هاي كوتاه را با زماني بيش از سه ساعت و همراه با شخصيت هاي متعدد و چندين خط داستاني ساخت كه اغراق نيست اگر آن را يكي از مهمترين فيلم هاي دهه نود بناميم. آلتمن با برش هاي كوتاه تلقي از روايت در سينما را عوض كرد و مي توان گفت اغلب كساني كه بعدها به تجربه هاي غيرمتعارف در روايت دست زدند به نوعي از فيلم او تأثير گرفتند.
در هر زمينه اي تجربه هاي اوليه پرشور و طراوت اما قدري خام و ناپرورده اند ولي برش هاي كوتاه به عنوان تجربه اي منحصر به فرد در روايت غيرخطي هنوز هم به اغلب فيلم هايي كه تحت تأثير اين شيوه داستان گويي ساخته شدند، برتري دارد. شايد هيچ فيلمي به اندازه برش هاي كوتاه در روايت پيچيدگي ها و تلخي هاي زندگي به توفيق نرسيده باشد.
لباس  حاضري كه انتقادي گزنده از دنياي مد بود با گذشت زمان قدري شعاري و خالي از خلاقيت آثار موفق آلتمن به نظر مي رسد.
در سال هاي اخير آلتمن، همچنان فيلم مي ساخت كه موفق ترينشان گاسفورد پارك بود. آخرين فيلم اش هم يك هم صحبت براي خانه توي دشت با توفيق نسبي مواجه شده بود و در حالي مرد كه در انديشه ساخت فيلم تازه اش در تگزاس بود.

چشم انداز
فيلمساز دست نيافتني
سعيد مروتي
003033.jpg
روايت هاي تعمداً منقطع و بريده و بريده ويژگي بارز آثار آلتمن كاملا همخوان با حرف هايي بود كه او در فيلم هايش بيان مي كرد. سالها پيش ادوارد انيل آلتمن و آثارش را اين گونه توصيف كرد: آلتمن همواره از طريق زندگي غيرمتجانس و نامنسجم افراد جامعه، خود جامعه را بررسي مي كند و تصوير چند وجهي از جامعه اي فردگرا به دست مي دهد. او همواره از آفريدن قهرمان سر باز زده است و پيوسته به شگردهايي كنايه زده كه اين قهرمانان را مي آفرينند. چه در عالم سياست، رسانه ها يا خود سينما.
نماياندن ذات قالب هاي هاليوودي توسط آلتمن، ظاهراً شگرد اوست براي دوري گزيني از هاليوود، حتي زماني كه در دل هاليوود كار مي كند.
در برخي از فيلم هاي آلتمن، او در جايي كات مي كند و زاويه دوربين را تغيير مي دهد كه تماشاگر انتظارش را ندارد. آثار او به لحاظ بصري سرشار از خلاقيت اند. دوربين سيال آلتمن در ميان شخصيت هايش بيشتر مي كوشيد تا لايه هاي تلخ زندگي را نمايان كند. او بي شك فيلمساز بدبيني بود ولي به ندرت پيش مي آمد كه در به تصوير كشيدن جهاني كه به آن انتقاد داشت، دچار اغراق شود.
برش هاي كوتاه با آدم هاي مستاصل و بريده اش شايد يكي از تلخ ترين فيلم هايي باشد كه درباره زندگي روزمره ساخته شده است.
منتها در اين زمينه، آيا فيلمي ملموس تر و پذيرفتني تر سراغ داريم؟ اين هنر آلتمن بود كه هر چيزي را از نو تعريف كند و به هيچ قاعده اي وفادار نماند. در روزهاي خوبش اين كار را جوري انجام مي داد كه مي توانست صاحب هر سليقه اي را به خود جلب كند و در ايام بد اقبالي و حتي فيلمهاي بدش نيز همچنان در لحظاتي نبوغ آميز به نظر مي رسيدند.
خيلي ها در اين سال ها تحت تاثيرش فيلم ساختند ولي هيچ كدام موفق نشدند به جادوي آثار اين سينماگر شورشي و همواره معترض دست يابند. حالا آلتمن بزرگ براي هميشه دست نيافتني به نظر مي رسد.

|   اجتماعي    |    ادب و هنر    |    اقتصادي    |    دانش فناوري    |    بـورس    |    زادبوم    |
|   حوادث    |    بين الملل    |    فرهنگ و آموزش    |    سياسي    |    شهر تماشا    |    سلامت    |
|   شهري    |    ورزش    |    يادداشت    |    صفحه آخر    |

|    صفحه اول    |    آرشيو    |    شناسنامه    |    بازگشت    |