آسيب شناسي سينماي ايران- ژانرهاي گمشده(5)
تين ايجرها هم فيلم مي خواهند
در سينماي امروز آمريكا 70 تا 80 درصد توليدات، فيلم هايي است كه نوجوانان به نحوي در آن نقش دارند اما متاسفانه سينماي ايران
كاملا مخاطب نوجوان را به فراموشي سپرده است
|
|
ديشب بابا تو ديدم آيدا؛ از معدود فيلم هاي سينماي ايران كه كاراكتر محوري اش نوجوان است
عكس: مقداد شمس الواعظين
سعيد مستغاثي
فيلم تين ايجري (نوجوانانه)، اگرچه تاكنون به عنوان يك ژانر مطرح نشده و يا ژانرهاي متعددي در آن مي گنجد (فراژانر)، اما به دليل اهميتي كه در جذب مخاطب دارد، سينماي امروز با انواع مختلف فيلم بر روي آن سرمايه گذاري هاي كلان انجام داده و مي دهد. از معروفترين آثاري كه در تاريخ سينما به فيلم تين ايجري شهرت يافتند، به جز فيلم آمريكايي شهر پسران (نورمن تاروگ - 1938) مي توان به فيلم هاي فرانسوي نمره اخلاق صفر (ژان ويگو - 1933) ، بچه هاي وحشتناك (ژان پي ير ملويل - 1950) و چهارصد ضربه (فرانسوا تروفو - 1951) اشاره كرد كه در اغلب آنها فاصله بين دو نسل به اتفاقات نامطلوبي مي انجامد. يا دومين فيلم از سه گانه ساتيا جيت راي به نام آپاراجيتو كه درباره نوجواني فردي با اسم آپو است.
اما پرداخت به مسائل نوجوانان و تين ايجرها يا توجه به مسائلي كه وانمود مي شود به آنها ارتباط دارد و يا با تحريك روحيه متلوّن و رنگ پذيرشان، به آنها حقنه مي شود كه مسئله آنان است، در يكي دو دهه اخير به نحو بي سابقه اي موضوع فيلم هاي متعدد غربي شده و كمتر هفته اي است، فيلمي با حضور تين ايجرهاي قديم و جديد به روي پرده نرود كه مقولات مورد علاقه نوجوانان را در كادر خود قرار مي دهد. فيلم هاي تين ايجري در انواع مختلف ملودرام، فيلم وحشت، كمدي و ... ساخته مي شوند و خيل نوجوانان و جوانان مناطق آمريكاي شمالي را خصوصاً در روزهاي سه شنبه كه بليت سينماها نيم بها است، با جعبه هاي بزرگ پاپ كورن و قوطي هاي كوكاكولا و پپسي كولا به سالن هاي سينما مي كشاند تا فيلم هاي مورد علاقه شان را ببينند.
در سينماي امروز آمريكا 70 تا 80 درصد توليدات، فيلم هايي است كه همين نوجوانان به نحوي در آن نقش دارند و ممكن است اين فيلم ها، از نوع خيالي و ترسناك هم باشند يا حتي تجربيات سبك سرانه كه احتمالاً به نتايج تلخ و عبرت آموزي هم مي رسد؛ تجاربي كه به هر حال گزينه هاي ذهني بسياري از نوجوانان ماست. مثل فيلم هايي همچون جيغ و دنياي شبح و قانوناً بلوند و داني داركو و ... ولي به هر حال روابط و روحيات نوجوانان يا به قول آن ها تين ايجر ها را در همين فيلم ها هم مي توان مشاهده نمود. دوستي ها، علائق، روابط، انرژي ها، آرزوها، ترس ها و شادي ها و... به نوعي هريك از اين احساسات نوجواني، در گروهي از فيلم ها رؤيت مي گردد كه بعضاً آثار قابل اعتنايي هم از دل آن ها بيرون مي زند. اما آن كميت قابل توجه توليد فيلم هايي كه در هريك به نحوي از انحاء، نوجوانان حضور فعال دارند، قطعاً مي تواند گستره وسيعي از دل مشغولي هاي مختلف آن ها را در بر بگيرد و چندتايي هم آثار تاثيرگذار داشته باشد.
اما متاسفانه سينماي ايران از اين گونه آثار پرمخاطب و تاثيرگذار نيز خالي است. در حالي كه بنا بر آمار، ايران كشوري جوان به شمار مي آيد و درصد وسيعي از جمعيت آن را كودكان و نوجوانان و جوانان تشكيل مي دهند. اما سينماي ايران علي رغم توجه (ولو روي كاغذ) به فيلم كودك و بعد از آن فيلم هاي جوانانه و سپس هم آثاري كه به مراحل سني پس از آن مربوط مي شوند، اما براي مرحله سني بين كودكي و جواني (كه اساساً دغدغه ها و دل مشغولي هايي به كلي متفاوت با دوران هاي يادشده دارد)، فكري نشده، گويا از نظر سينماي ايران، كودكان اين سرزمين به يكباره به سن جواني پرش كرده و به هيچ وجه با مرحله اي به نام نوجواني مواجه نمي شوند!! در حالي كه اگر قرار است براي آينده اي درخشان و موفقيت هاي اجتماعي قابل اعتنا، يك استارت خيلي قوي زده شود، ريشه هاي آن در همين سنين نوجواني بايستي جست وجو شود. اگر بچه ها در چنين سن و سالي درست هدايت شوند و استعدادها و قابليت هاشان به درستي شناخته شوند، نه تنها در سرنوشت آنها بسيار تاثيرگذار است، بلكه به آينده كشور هم بستگي تام و تمامي پيدا مي كند.
هيچ وقت به طور جدي به سينماي نوجوان پرداخته نشده و مساله اين گروه سني مطرح نگرديده است. شايد بتوان گفت كه اصلاً سينماي نوجوانان تعريف نشده است. حتي در نقدها و تحليل هاي دوستان منتقد و نويسنده هم اين سينماي كودك است كه مورد توجه قرار مي گيرد و كسي از سينماي نوجوانان نامي نمي برد. هميشه مي گويند براي كودك ، به خاطر كودك ، درباره كودك و... از نوجوان خبري نيست.
مجموعه توليدات فيلم هاي تين ايجري در سينماي امروز دنيا به ما مي گويد كه واقعاً بايد سينماي نوجوان را جدي گرفت و به آن پرداخت، نه به طور فرمايشي و با يك مصوبه هيات دولت و احياناً كمك هاي وزارت ارشاد و ديگر سازمان ها و موسسات و نهادهاي ذي ربط. به نظر چنين مقوله با اهميتي مي تواند يك موضوع خودجوش قلمداد گردد. مي توان دوستاني را كه به نوعي در اين عرصه كار كرده و تجربه دارند، شناخت و دعوتشان كرد كه گردهم بيايند و سينماي نوجوان را رونق دهند؛ سينمايي كه به راحتي مي توان برايش دهها موضوع جذاب و روز نوجوانان را مطرح كرد كه از هركدام چند فيلم قابل تأمل، قابليت ساخت دارند و مي توانند زمينه توليد انبوه، براي فيلم تين ايجري در سينماي ايران شوند، همچنان كه در سينماي غرب و به خصوص آمريكا وجود دارد ... يك توليد انبوه به علاوه فرهنگ سازي و آگاهي بخشي تا در واقع نوعي اداي دين اين سينما به مخاطبان نوجوانش تلقي شود؛ مخاطباني كه بعضاً در غياب فيلم تين ايجري ايراني، به ناچار جذب فيلم مشابه آمريكايي شده و بعضاً مورد هجوم فرهنگ مسلط بر آن قرار مي گيرند. فيلم هايي كه كمتر سنخيت فرهنگي با روحيات جامعه و عرف ما دارند. فيلم هاي حادثه اي-هيجاني يا خيلي خيال پردازانه مثل هري پاتر يا عاشقانه هاي آن چناني كه در روابط شرقي ايراني چندان پذيرفته نيست. برخي روانشناسان بر اين باورند كه فضاي اجتماعي و خانوادگي اين گونه آثار در تضاد با فرهنگ و روابط ايراني، باعث به وجود آمدن نوعي روحيه پارادوكسيكال در نوجوان شده كه ضربات جبران ناپذيري بر روحيه آنان وارد نموده و باعث تزلزل شخصيتي در زندگي آينده اين قشر سني حساس و آسيب پذير خواهند گرديد. آن تناقض ها تا حدودي ناشي از برخورد اين نسل با پيشرفت ناگهاني و شگفت انگيز تكنولوژيك ارتباطات و جهان رسانه هاست كه از يك سو او را ناگهان با دنيايي از فرهنگ هاي مختلف روبه رو مي كند و از سوي ديگر زندگي در جامعه اي كه ارزش ها و فرهنگ بومي اش به شدت با بسياري از آن فضاهاي ديگر، در تضاد يا تناقض آشكار است را در كنار دارد. اين در حالي است كه هيچ تلاشي براي تفهيم و توجيه علل آن تناقض ها از سوي مربيان و معلمان جامعه از جمله سينماگران نمي شود. حتي برخي مواقع به آن تناقض ها دامن زده مي شود و همين تناقض هاست كه نوجوان جامعه ما و شايد بسياري از جوامع داراي فرهنگ كهن و باستاني را دچار دوگانگي رفتاري و روحي مي گرداند.
به هر حال اگر بدبينانه نگاه نكنيم و پشت هريك از آن فيلم ها توطئه اي فرهنگي نبينيم، حداقل اش اين است كه آن ها فكر و فرهنگ خودشان را با فيلم هايشان به ما مي دهند.
اگرچه واقعاً در پشت هريك از همان فيلم ها به هر حال، حرفي وجود دارد كه اين حرف ممكن است برخلاف تفكر، فرهنگ و ارزش هاي ما باشد. اما حقيقت تلخ اين نيست كه بچه هاي ما اين فيلم ها را مي بينند، بلكه حقيقت تلخ آن است كه ما در مقابل آن ها هيچ عملي انجام نمي دهيم. به معني ديگر سينماي ما هيچ اقدامي نمي كند.
سال گذشته كه در جريان برگزاري جشنواره كودك و نوجوان درباره عدم ساخت فيلم تين ايجري با رسول صدرعاملي گفت وگويي داشتم، او ضمن ابراز نگراني از ساخته نشدن اين گروه از فيلم ها در سينماي ايران گفت: ... به نظرم پس از سال ها تنها كسي كه مقوله سينماي نوجوان را جدي گرفته، خود تو هستي كه يقه من را چسبيدي و مي پرسي بايد با سينماي نوجوان چه كرد؟ يعني در طول اين سال ها، هيچ كس در هيچ جا حتي به اندازه سه پاراگراف هم به اين موضوع فكر نكرده يا لااقل مطرحش نكرده است؛ چه به عنوان مسئول فرهنگي در مواضع و سياست هايش، چه به عنوان تهيه كننده و چه به عنوان فيلمساز و فيلمنامه نويس و قصه پرداز...
بدون ترديد اين دسته فيلم ها قطعاً مخاطب پذير هستند. (تهيه كنندگان خصوصي و عمومي هراس عدم فروش نداشته باشند) چراكه در سينماي آن سوي آب ها تجربه شده و نمونه هاي موفقي را چه به لحاظ تجاري و چه از جنبه هنري به پرده سينماها عرضه داشته است. چراكه انواع و اقسام ژانرها را مي توان از دل مسائل نوجوانان بيرون آورد؛ ژانرهايي كه عموماً به ژانر پرمخاطب شهره شده اند.
و عملاً هم مي توان اين واقعيت را تجربه كرد، كافي است مقابل در سالن هاي نمايش بايستيد، آنگاه متوجه مي شويد، جدي ترين تماشاگران سينما كه با دغدغه خاص به سينما مي آيند از همين سنين هستند. بر اساس آمارها اغلب جوان ها، براي تفريح به سينما مي روند، گروه نوجوان بسيار تشنه فراگيري و طالب درك و يافتن خودشان بر پرده سينما به نظر مي آيند. مي توان با فيلم هاي تين ايجري ارزشمند و سازنده، دنيا و آينده را براي قشر نوجوان، جهاني آكنده از اميد و ايمان و سرافرازي ساخت، مي توان با اين گونه فيلم ها، آنها را متكي به نفس، با اراده و پويا به صحنه اجتماع آورد، مي توان آنها را، هم از فضاي انزواگرايانه فيلم وحشت هاي تين ايجري آمريكايي رهانيد و هم از پوچ گرايي رخوت آميز كمدي ها يا دل مشغولي هاي سبكسرانه آثار رمانتيك شان. مي توان در فيلم هاي نوجوانانه نشاني از آينده اين سرزمين را تصوير كرد.
سينماي گمشده نوجوانان
در شرايطي كه پيش از انقلاب اساساً سينمايي براي كودك و نوجوان وجود نداشت (به جز چند اتفاق ساده)، در دو دهه اخير هم متاسفانه سينماي چندان جدي در اين زمينه به چشم نمي خورد. از معدود آثاري كه درباره دوران پيچيده و بغرنج نوجواني در طول اين سالها جلوي دوربين رفته است، مي توان به فيلم هاي مصائب شيرين (عليرضا داوودنژاد)، نان و شعر (كيومرث پوراحمد) و سه گانه رسول صدر عاملي (دختري با كفش هاي كتاني، من ترانه پانزده سال دارم و ديشب باباتو ديدم آيدا) اشاره كرد و ديگر هيچ. جشنواره اي به نام كودكان و نوجوان نيز برگزار مي شود ، در حالي كه در آن بيشتر درباره كودك، فيلم به نمايش درمي آيد و صحبت مي شود و تقريباً مي توان گفت كه در اغلب دوره هاي اين جشنواره از فيلم نوجوان خبري نبوده است. در واقع آنچه بيشتر مدنظر است، سينماي كودك است و حرفي از سينماي نوجوان به جز اسم آن، در ميان نيست.
|