شنبه ۱۱ آذر ۱۳۸۵ - سال چهاردهم - شماره ۴۱۴۷ - Dec 2, 2006
گزارش پشت صحنه سريال سال هاي برف و بنفشه
پس از باران
بهناز وفايي وحدت
عكس: محمد فرقاني
004107.jpg
از واژه به تصوير
نكته جالب توجه سريال سال هاي برف و بنفشه حضور رضا جولايي داستان نويس به عنوان نويسنده فيلمنامه است. جولايي در داستان هايش عموماً در فضاي گذشته سير مي كند و از اين منظر گزينه مناسبي براي نگارش يك مجموعه تاريخي به شمار مي آيد. جولايي سريال سال هاي برف و بنفشه را براساس طرحي از رضا كاشاني نوشته است.در روزهايي كه همه از پيوند ميان ادبيات و سينما مي گويند، استفاده از داستان نويسان براي نگارش فيلمنامه سريال هاي داستاني هم مي تواند يك اتفاق فرخنده قلمداد شود.در شرايطي كه بسياري از مجموعه هاي سيما از نگارش متن هاي ضعيف، بيشترين لطمه را مي خورند، تعامل با اهالي ادبيات مي تواند بخش هايي از اين معضل را برطرف كند.
سعيد سلطاني از جمله كارگردانان تلويزيون است كه در آثارش عموماً كوشيده تا در فضايي متفاوت از كارهاي آپارتماني سريال بسازد. به تصوير كشيدن روزگار گذشته از دغدغه هاي اين كارگردان است.چه در مجموعه پس از باران كه با رگه هاي ملودرام اش مبدل به يكي از پرمخاطب ترين سريال هاي سيما شد و چه در خانه اي در تاريكي  و رسم عاشقي  كه با چاشني سياست  در آنها كوشيده شده با غور در تاريخ معاصر به بيان ناگفته ها بپردازد.سلطاني اين روزها در حال ساخت سريال سال هاي برف و بنفشه است؛ مجموعه اي كه قرار است از زاويه اي ديگر به وقايع خرداد 1342 بپردازد.
باراني كه مانع از كار شد
وقتي قرار شد به سال هاي برف و بنفشه بروم بايد مي ديدم روستاي مرادآباد واقع در مرتضي گرد كجاي نقشه تهران است.بهترين مسير رفتن از اتوبان آزادگان بود؛ مسيري كه هر روز سعيد سلطاني و گروهش طي مي كنند تا حكايت روزگاراني نه چندان دور را به تصوير بكشند.حكايت روزگاراني كه در اذهان مردم ايران خاطره اي تلخ بر جاي گذاشته است، سالي كه مرجع تقليد و بنيانگذار انقلاب ، توسط دژخيمان ستمشاهي دستگير و سپس تبعيد شدند. ماجراي سريال  سال هاي برف و بنفشه از اواخر سال 41، مدت كوتاهي پيش از وقايع تلخ خرداد 42 آغاز مي شود، زماني كه مهندس علي فلاح بعد از فارغ التحصيلي در رشته كشاورزي از اروپا به ايران برمي گردد. او تصميم مي گيرد عليرغم مخالفت خانواده اش به شهرستان ورامين رفته و در قطعه زميني كه متعلق به پدرش است كار كند و با گسترش كشاورزي شركت كشت و صنعت بزرگي در آنجا داير نمايد.
تيمسار اميرشاهي كه از مالكين بزرگ منطقه و در ضمن پيشكار شاپور غلامرضا پهلوي نيز هست از پشتكار و مديريت علي خوشش آمده و تلاش مي كند تا او را جذب تشكيلات خود كند. اما آشنايي علي با مردم منطقه و نزديكي او با آنان به مذاق تيمسار خوش نمي آيد. در چنين شرايطي است كه وقايع خرداد 1342 رخ مي دهد. مردم پيشواي ورامين در اعتراض به دستگيري مرجع تقليد خود، حضرت امام(ره) قيام كرده و كفن پوش به سمت تهران حركت مي كنند و حضور ناخواسته علي در اين ماجرا، زندگي، او را به سمت ديگري هدايت مي كند.
در حال مرور قصه سريال هستم كه بالاخره با طي مسافتي طولاني به مرتضي گرد و روستاي مرادآباد مي رسم، در يكي از باغ هاي اين روستا به مساحت 12 هزار مترمربع شهري بنا شده كه تداعي كننده روستاي پيشواي ورامين با معماري سال هايي است كه هنوز بناها كاملاً مدرن نشده و تأثيرات معماري قديم در آنها به چشم مي خورد. تا با گروه خوش و بشي كرده و خودم را براي تهيه گزارش پشت صحنه اين سريال آماده كنم، ابرهاي سياه آسمان را پر كردند و به يكباره توفاني به پا شد كه ديگر چشم، چشم را نمي ديد. همه زير يك سقف پناه گرفتيم. در اين فاصله به سراغ مهدي فقيه مي روم. او مي گويد: من در اين سريال نقش مش رحمان، نگهبان باغ متروك سرهنگ فلاح را بازي مي كنم كه پسرش پس از سال ها تحصيل در فرنگ به ايران بازگشته و تصميم مي گيرد باغ پدري را آباد كند. مش رحمان سال هاست كه در اين باغ زندگي مي كند و با آن خوگرفته و از طرفي چون سرهنگ فلاح آدم بسيار خوبي است و به مش رحمان محبت كرده، او نيز در ازاي اين كار سرهنگ به پسرش علي خدمت مي كند و او را در تصميمي كه گرفته ياري مي نمايد.گروه معتقد بودند باران به زودي قطع مي شود، اما چيزي كه در نهايت اتفاق افتاد برگشت گروه به تهران و ناكامي من در تهيه گزارش بود كه موكول به يك روز ديگر شد.
روزهاي اعتراض
امروز با روز اولي كه براي تهيه گزارش پشت صحنه سريال سال هاي برف و بنفشه رفته بودم فرق داشت. ديگر مسير را مي شناختم و نياز به پرس و جو نداشتم، از طرف ديگر با فضاي كلي كار آشنا شده بودم و مي دانستم در چه مقطعي از تاريخ بايد قدم بگذارم. وقتي رسيدم همه گروه زير يك سقف جمع شده بودند و انتظار مي كشيدند، انتظار قطع باران چرا كه امروز هم بارش باران كار گروه را مختل كرده بود. در شرايط فعلي با بازيگر نقش مهندس علي فلاح نيز صحبتي مي كنم، تا اگر كار تعطيل شد حداقل مثل روز قبل كاري انجام داده  باشم. سام درخشاني درباره نقشي كه ايفا مي كند مي گويد: در اين سريال نقش جواني به نام علي را بازي مي كنم كه خارج از كشور در رشته كشاورزي تحصيل كرده و پس از سال ها به وطن خود بازمي گردد و در بدو ورود تصميم مي گيرد باغ پدرش در ورامين را كه سال هاست به دليل بي آبي خشك شده آباد كند. در اين بين متوجه مي شود كه بي آبي اين منطقه به اين دليل است كه چند قطعه زمين در اين اطراف وجود دارد كه متعلق به عده اي اشراف است كه فقط آنها حق دارند موتور چاه عميق داشته باشند و زمين شان را آبياري كنند.
علي مصمم مي شود چاه عميق بزند كه مشكلاتي برايش پيش مي آيد. پس از آن براساس يك اتفاق، سرنوشت او طوري رقم مي خورد كه وارد يك سري درگيري هاي روز جامعه مي شود و با اينكه اصلاً فردي سياسي نبوده و صرفاً هدفش كار كردن روي زمين پدري است، اما بطور اتفاقي و عليرغم ميلش وارد يك بازي سياسي شده و اين جريانات به مرور شخصيت علي را متحول مي كند.
بخت با برنامه ريز يار بود
خوشبختانه امروز بخت هم با برنامه ريز يار بود كه كار به روال عادي درآمد، هم با گروه كه ديگر زير باران نباشند و ابرهاي سياه آنقدر دلتنگ نبودند و پس از مدتي جاي خود را به آسمان آبي دادند.گروه براي تصويربرداري سكانس كتابخانه مجدداً به تكاپو مي افتد. كتابخانه اسلامي در ميدان كاملي شهر قرار دارد. تا كار شروع شود نظري به اطراف مي اندازم؛ ميدان شهر با دو رديف آجري و مغازه هاي اطراف آن كه هر كدام تداعي كننده زندگي ساده و به دور از دود و دم ناشي از تكنولوژي امروزي است؛ مغازه پارچه فروشي با پارچه هاي الوان كه بر روي ديوار آويزان است و توپ هاي پارچه روي پيشخوان يا گرمابه عمادالدوله كه در كنارش سقاخانه اي تعبيه شده است. در گوشه اي از ميدان چرخي مي بينم كه روي آن چند ليوان بزرگ و شيشه هاي آب زرشك قرار دارد و در اين ميان خانه اي كاهگلي كه روي پنجره هايش سقفي شيرواني مانند نصب شده و فانوسي آبي رنگ كه مابين پنجره ها آويزان است، قدمت خود را به رخ مي كشد.فرهاد عزيزي فرد، طراح صحنه سريال درباره دكور مي گويد: در سال هاي برف و بنفشه با وجودي كه قصه در دهه 40 اتفاق مي افتد؛ اما دكور روستا را كه به شهر پيشوا در ورامين باز مي گردد براساس معماري سال 1320 ساختيم. مثلاً بازارچه را به جاي سرپوشيده، كمي بازتر و ميداني و با معماري تهراني در نظر گرفتيم و 26 روز طول كشيد تا دكور روستا آماده شود و حدوداً 7 لوكيشن در همين فضا ساختيم كه شامل خانه علي، خانه پيشوايي، حسينيه، پاسگاه ژاندارمري و مدرسه روستا است. طراحي اين كار نوع خاصي است ما تقريباً بين قجر و پهلوي هستيم و مردم هنوز به سمت مدرن و امروزي شدن نرفته اند. طراحي خانه علي بين ايراني و غربي است. اما از نظر فضاسازي، خانه علي را بيشتر به سمت ايراني بودن كشيديم.
توضيحات طراح صحنه نگاهم را به اطراف دقيق تر مي كند و اما قهوه خانه حاج عباس كه در كنار بقالي و لحاف دوزي قرار دارد با آن تخت و قليانش، يا كشكول و بادبزن هاي قديمي كه روي ديوار آويزان شده و نقاشي هاي ديواري و قهوه خانه اي اش واقعاً چشمگير است و اگر چه فضاي پيش رو آنقدر قدمت تاريخي ندارد؛ اما همچنان حكايت از مردمان عصر و زمانه اي مي كند كه امروز ما را ساخته اند.
ابرها دوباره آسمان را با رنگ سياه خود پر كرده و نم نم باران شروع مي شود. كارگردان قبل از اينكه گروه زير باران شديد بماند كار را تا روز بعد تعطيل مي كند. قبل از برگشتن از عزيز عليزاده كه هماهنگي براي تهيه گزارش نيز با او انجام شده بود اطلاعاتي درباره روند توليد كار مي گيرم. عليزاده مي گويد: حدوداً دو ماه است كه كار شروع شده و احتمالاً تا 7 الي 8 ماه ديگر ادامه دارد. اين مجموعه به تهيه كنندگي آقاي اسماعيل عفيفه در 20 قسمت براي شبكه سوم سيما در حال ساخت است و بازيگران چون: سام درخشاني، لاله اسكندري، جهانگير الماسي، اسماعيل شنگله، امير آقايي و.... در آن ايفاي نقش مي كنند.

نگاه
برخي مدعيان
گروه ادب و هنر- در سال هاي اخير حضور كارگردانان سينما در تلويزيون پررنگ تر از سابق شده است. گرايش فيلمسازان به ساخت سريال ، دلايل متعددي مي تواند داشته باشد؛ مثلاً بحران اقتصادي سينما يا امكانات بالاي تلويزيون. برخي از سينماگران هم به واسطه گستره مخاطبان تلويزيون كه بسيار بيشتر از تعداد سينماروهاست؛ اين مديوم را ترجيح داده اند.
سياست تلويزيون هم در اين سال ها، استقبال از حضور كارگردانان سينما بوده است. با اين پيش زمينه كه حضور اين سينماگران مي تواند به ساخت مجموعه هايي با كيفيت منجر شود. به همين دليل است كه وقتي حاتمي كيا به تلويزيون مي آيد، شبكه تمام سعي اش را مي كند تا او بدون دغدغه سريالش را بسازد.
اگر بخواهيم از چند سريال موفق و ارزشمند سال هاي اخير نام ببريم، متوجه مي شويم كه اغلب آنها توسط كارگردانان سينما ساخته شده است. كارهايي چون دوران سركشي (كمال تبريزي)، اولين شب آرامش (احمد اميني)،   صاحبدلان (محمدحسين لطيفي) و... مجموعه اينها حضور سينماگران در سيما را مغتنم مي سازد. گرچه برخي از كارگردان هايي كه در اين سال ها به تلويزيون آمده اند نيز آثاري مغشوش و آشفته روي آنتن فرستاده اند. درست مثل كارهايي كه در سينما عرضه مي كردند.
اينها ورشكستگان سينما هستند كه به تلويزيون آمده اند. از فلان سينماگري كه بعد از شكست تجاري چند فيلمش، در تلويزيون سريال هاي ناموفق مي سازد تا كسي كه سال ها پيش با كلي جنجال و ادعا به سينما آمد و البته حاصلي جز هيچ به جا نگذاشت.
اين روزها سريالي از اين كارگردان روي آنتن است كه با وجود انبوه بازيگران معروفش يكي از كم مخاطب ترين مجموعه هاي سيماست. اين سريال مثل مجموعه قبلي سازنده اش و مانند فيلم هاي سينمايي اش، روايتي آشفته و بي سر و ته است با آدم هايي كه تنها تفاوتشان با يكديگر در ميزان ديوانگي شان است!
اگر مي شد فيلم هاي مغشوش اين فرد را به سلايق مديران وقت سينما ربط داد كه از هر نوع عرفان بازي استقبال به عمل مي آوردند، درباره سريالي كه در تلويزيون به تصويب رسيده و با صرف هزينه اي گزاف توليد و در ساعتي مناسب روي آنتن رفته چه مي توان گفت؟ واقعا چند نفر اين سريال را دنبال مي كنند؟
سال ها پيش اين فيلمساز دفرمه  بودن تصاوير فيلم هايش را به دفرمه بودن تشتي كه در آن دنيا آمده بود ربط مي داد آثارش را حاصل نگاهي نو به سينما و زندگي مي دانست. حاصل اين ادعاها ساختن سه فيلم ناموفق بود كه نه مردم به ديدنشان رفتند، نه منتقدان دوستشان داشتند و نه حتي امكان حضور در جشنواره اي معتبر را يافتند. حاصل اين روند فيلم ساختن براي هيچ كس، به ساخت سريال هايي منجر شده كه بدون هيچ كاركردي فقط وقت و بودجه را هدر مي دهند.

شهر تماشا
اجتماعي
ادب و هنر
اقتصادي
دانش فناوري
بـورس
زادبوم
حوادث
بين الملل
فرهنگ و آموزش
سياسي
سلامت
شهري
ورزش
صفحه آخر
همشهري ضميمه
|  اجتماعي   |   ادب و هنر   |   اقتصادي   |   دانش فناوري   |   بـورس   |   زادبوم   |   حوادث   |   بين الملل   |  
|  فرهنگ و آموزش   |   سياسي   |   شهر تماشا   |   سلامت   |   شهري   |   ورزش   |   صفحه آخر   |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   شناسنامه   |   چاپ صفحه   |