يكشنبه ۲۹ مرداد ۱۳۸۵
با فرزندان بزرگتر و كوچكتر خود چگونه رفتار كنيم؟
اولي، آخري يا وسطي
002880.jpg
چگونه سه كودكي كه خانه، پدر و مادر و مجموعه برخي از ژن هايشان يكسان است، اينقدر متفاوت از يكديگر بار مي آيند؟
دكتر فرانك سولوي مي گويد: «ترتيب تولد فرزندان باعث مسائل بسياري مي شود». تحقيقات وي حاكي از آن است كه فرزندان اول عموماً اعتماد به نفس بيشتري دارند و هدفمندتر، جسورتر و سازگارترند، فرزندان وسطي معمولاً اجتماعي تر و آرام ترند و فرزندان كوچكتر غالباً آسوده خاطر و بي خيال تر، اما بي انگيزه ترند.
دكتر كوين لسمون نويسنده كتاب «ترتيب تولد» مي گويد: «ترتيب تولد تاثير زيادي در زندگي فرزندان دارد، اما اين يك فرآيند ساده، مثل بريدن شيريني نيست». او معتقد است: «جنسيت، بزرگي خانواده و فاصله بين فرزندان، مي تواند تاثير ترتيب تولد روي بچه هاي شما را تشديد كند يا تخفيف دهد. با اين همه، شناخت خصايص نوعي در هر يك از فرزندان از نظر ترتيب تولدشان، به بارآمدن فرزنداني شادتر كمك خواهد كرد. مطلب زير مي تواند در شناخت مسائل اساسي مربوط به تربيت فرزندان راهگشا باشد:
فرزند اول
خصوصيات: با اعتماد به نفس  ، هدفمند، كمال گرا، مصمم، جدي، مسئول، هشيار، ارباب منش
چگونه اتفاق مي افتد -شما اولين فرزندتان را با دقت زيادي حمام مي كنيد و هر جنبه از رشد او را مشتاقانه زير نظر داريد. براي مدتي، او تنها دريافت كننده انرژي شما براي پرورش كودك است. اين امر او را تشويق مي كند كه خود را خاص احساس كند، اعتماد به نفسش را بارور سازد و انتظارات فراوان شما را پاسخ گفته و در خود، دروني سازد. در همان حال، نگراني دائمي و مراقبت هاي شما او را هوشيار و محتاط مي سازد. وقتي فرزند جديدي از راه مي رسد، شما در نگهداري او از فرزند اول كمك مي خواهيد:«لطفا كمي آب ميوه به خواهرت بده» يا «هر وقت صداي او را شنيدي من را خبر كن».
نكته مثبت: چنين كاري اعتماد به نفس را به او القا مي كند.
نكته منفي: اين امر مي تواند او را كمي به احساس ارباب منشي متمايل سازد.
شكوفاكردن خصوصيات بهتر-فرزندان اول به خوبي از نقايص خود  آگاهند، بنابراين به شما مي آموزند كه اشتباهات آنها را بپذيريد و نيز اشتباهات ديگران را. انتقادات خود را نيز تعديل كنيد. اگر هديه اي كه او براي مادربزرگ بسته بندي كرده، خيلي بد و خراب است، آن را به رخ او نكشيد و سعي نكنيد آن را درست كنيد.
براي جلوگيري از تبديل شدن و قدرت رهبري او به حس رياست منشي، به فرزند كوچكتر اختيار تصميم گيري در خانواده بدهيد. فرزند بزرگتر خود را پرستار بچه يا مجري قانون نكنيد. «مري والاس» مولف كتاب «ملالت هاي ترتيب تولد» مي گويد: «فرزندان كوچكتر نبايد باري بر دوش فرزند بزرگتر باشند». در صورتي كه به كمك نياز داريد، مؤدبانه از او خواهش كنيد: «ميشه لطفاً به برادرت در پوشيدن لباس كمك كني؟». از همه مهمتر به كودك بزرگتر خود اجازه دهيد كه فقط «يك بچه!» باشد.
فرزند وسطي
خصوصيات: واقع گرا، انعطاف پذير، اهل رقابت، باسياست، اجتماعي، مستقل؛ ممكن است خود را درجه دوم يا ناديده گرفته شده احساس كند.
چگونه اتفاق مي افتد؟-فرزند دوم نوعاً نااميدانه سعي در همگام پيش رفتن با فرزند بزرگتر مي كند يا در راستايي كاملاً متفاوت قدم برمي دارد(مثل تمركز روي ورزش در شرايطي كه برادر بزرگترش به تحصيل، بيش از هر چيزي اهميت مي دهد).از آنجا كه او فشارهاي پدر و مادر را كمتر از فرزند اول احساس مي كند، احتمالاً آرامش بيشتري دارد، اما در عين حال احساس مي كند كه به او به اندازه كافي توجه نمي شود و هنگامي كه فرزند ديگري از راه مي رسد، عوارض فرزند مياني، غالباً او را خرد مي كند. جايگزين شدن فرد ديگري به عنوان بچه خانواده، مي تواند او را در اين احساس كه به عقب صحنه رانده شده و مورد بي اعتنايي قرار گرفته، واگذارد. احتمالاً فرزند وسطي شما خونگرم و زودجوش است و از طريق دوستي با هم سن  و سال خود، جوياي توجه است و در تلاش براي خشنودكردن هم فرزند بزرگتر و هم كوچكتر، مي تواند مذاكره كننده زبردستي شود يا به كلي از تعارضات و برخوردها فاصله گيرد.
شكوفاكردن خصوصيات بهتر-ناديده گرفتن موفقيت هاي فرزند مياني بسيار آسان است. «وندي شر» از كلمبيا، مري لند مي گويد: «فرزند شش ساله ام- آلفرد- سخت ترين شرايط را دارد. اگر او كاري بزرگ انجام دهد، آنقدرها باحرارت از آن صحبت نمي كنيم، زيرا برادر بزرگترش قبلاً آن كار را انجام داده است. دادن وقت لازم به او براي انجام تكاليفش نيز سخت است، چرا كه فرزند كوچكترم، خيلي پرتوقع است. من سعي مي كنم با آنها رفتاري برابر داشته باشم، اما نتيجه كار هميشه اينطور نيست».
راه حل: راه حل هايي را جست وجو كنيد كه فرزند وسطي شما احساس خاص بودن كند. بايد در آلبوم خانوادگي تان عكس هايي جداگانه از او داشته باشيد و نه فقط تصاويري جمعي با ديگر فرزندان. مطمئن باشيد كه او نيز كارهايي براي گفتن از خودش دارد. «مارشا پيرو» مادري از ناركراس جورجيا از فرزند مياني شش ساله اش- هانا- مي گويد: «دخترم تنها كسي در خانه است كه پيانو مي زند و اين امر باعث غرور اوست».
استراتژي هاي ديگري براي تقويت اعتماد به نفس فرزند مياني:
مرتباً جوياي نظر او شويد؛
- «عزيزم! دوست داري بعد از شام چه بازي اي بكنيم؟» در درگيري هاي ميان فرزندان، جانب او را بگيريد.
- «چرا تصميم نمي گيري كي اول باشد؟»
و به او ياد بدهيد كه چگونه از خودش دفاع كند.
- «اگر كاري را كه برادرت مي كند دوست نداري، به او چي مي گويي؟»
و او را قبل از فرزندان بزرگتر به آشنايان خود معرفي كنيد.
فرزند كوچكتر
خصوصيات: آسانگير، مهربان، ماجراجو، سركش، پرسروصدا و شلوغ، وابسته، خودمحور، جوياي توجه!
چگونه اتفاق مي افتد؟-فرزند كوچكتر خانواده مورد علاقه شديدي است و او را لوس مي كنند، اما به ندرت مركز توجه والدين است. او براي قرارگرفتن در كانون توجه ممكن است به سرگرم كردن ديگران اقدام كند يا هنرپيشه كمدي خانه بشود. احتمالاً او بچه اي بي قيد و راحت و مخاطره جوست، اما برخي اوقات، كمتر به موفقيت رهنمون مي شود.
از آنجا كه فرزندان بزرگتر غالباً مراقب او هستند، فرزند كوچكتر بيش از اندازه وابسته و حتي كمي تنبل مي شود. مادري از كاليفرنيا هر چه مي توانست كرد تا كودك ۵ساله اش - هري-  اتاقش را تميز كند. سرانجام مادر تهديد خود را عملي كرد و اسباب بازي هاي او را در جعبه اي گذاشت و به گاراژ برد. مادرش مي گويد: «او مرا بوسيد و گفت: متشكرم مامان! خيلي عاليه!».
شكوفاكردن خصوصيات بهتر-دكتر لمن مي گويد: «اطمينان حاصل كنيد كه فرزند شما سهم خود را از كارهاي روزانه انجام مي دهد». سواري مجاني به او دادن به دليل اينكه «خيلي كوچك» است، باعث آزردگي و خشم فرزندان بزرگتر مي شود و سبب مي شود فرزند كوچكتر شما احساس كند همكاري اش فاقد ارزش است! كارهايي را پيدا كنيد كه حتي يك بچه نوپا مي تواند انجام دهد و اين ايده را به او ندهيد كه از قوانين خانه معاف است.
او را با همان معيارها و پيامدهايي كه براي بقيه بچه ها مطرح است، نگه داريد.با ستايش و تمجيد، فرزندان آخر خود را فريب ندهيد. حتي اگر نقاشي اش كه او در پيش دبستاني كشيده، مال عهد دقيانوس بود، آن را روي يخچال و جايي قابل رويت در معرض ديد بگذاريد. وقتي او براي اولين بار توپي پلاستيكي را شوت كرد درست همان برخوردي را با او بكنيد كه قبلاً با برادر بزرگترش كرده ايد.همانگونه كه در مورد فرزند مياني گفته شد، فرزند كوچكتر را نيز در گفت وگوها شركت دهيد و زماني را با او به تنهايي بگذرانيد. وقتي داريد با يكي از دوستانتان گفت وگو مي كنيد، نقاط عطف او را قبل از فرزندان بزرگتر يادآور شويد و از لوس كردن او خودداري كنيد، زيرا مابقي دنيا چنين نمي كنند! به جاي نجات دادن او از هرگونه درگيري با بقيه بچه ها، او را تشويق كنيد خودش مسائل خود را حل كند؛ در درازمدت فرزندي متكي به خود، مستقل تر و جسورتر پرورش خواهيد داد.
آنچه بايد درباره تنها فرزند خود بدانيد
تقريباً همه فرزندان اول، مثل تك فرزند شروع مي كنند و اين امر- چه براي فقط چند سال يا تمام عمر باشد- بهره مندي از توجه تمام و كمال والدين هم موهبت و مصيبتي براي آنان است.
جنبه مثبت: اعتماد به نفس و قاطعيت در تنها فرزند شما پرورش خواهد يافت.
جنبه منفي: تنها مركزتوجه بودن مي تواند به توقعات زياد غير واقع بينانه اي رهنمون شود.
تك فرزندها معمولاً در كنار بزرگترها احساس راحتي مي كنند، اما آنها به واقع به دوستي و نزديكي با بچه ها نياز دارند. به دفعات، قرارهايي براي بازي با همسالان فرزند خود تنظيم كنيم تا بدين وسيله مهارت هايي مثل مشاركت، دوستي و حل مشكلات را تعريف كنيد.
تك فرزندها مانند بچه هاي آخري، بيش از حد شيفته مي باشند كه اين امر مي تواند آنها را مستحق رفتاري شاهانه سازد. براي غلبه بر تمايل به لوس بارآوردن، اطمينان حاصل كنيد كه محدوديت هايي براي او قائل مي شويد، استقلال و اتكا به نفس او را تشويق مي كنيد و از تمجيد و ستايش بيش از حد خودداري مي كنيد.
نويسنده: ويكي ميلينس
ترجمه: آرين دخت فرنادپور

راه گنج
مولوي شاعر روانشناس-۴
نهانخانه
مهشيد سليماني
چنان كه مي دانيد مثنوي معنوي اثر مولوي يكي از برجسته ترين آثار در زمينه ادبيات تعليمي است. اين اثر چگونه تعليم مي دهد؟ در مجموعه مطالبي كه از اين پس در ستون «راه گنج»  عرضه خواهد شد، بخشي از تعليمات روانشناسانه مولوي را مورد بررسي قرار مي دهيم.
002883.jpg
دفتر اول، حكايت اول، ادامه:
ليك گفتي گرچه مي دانم سرت
زود هم پيدا كنش بر ظاهرت

وقتي به آن سر درون خودت آگاه شدي نوبت ابراز مي رسد، ابراز آن راه دسترسي به نهانخانه درون است.
اولين راه دسترسي به عالم غيب، دسترسي به دنياي پنهان درون خود ما است؛ همان دنيايي كه فكر مي كنيد مي دانيدش، ولي وقتي مي خواهيد ابرازش كنيد، متوجه مي شويد كه چه قدر با آن بيگانه ايد، چه قدر مجهول است، چه قدر دور از دست است، چه قدر در برابر پديدار شدن مقاومت مي كند، تاريك است، كور است. دالان نهان، از كوره راه جهل و ابهام آغاز مي شود. سر ظاهر كردن آنچه كه در درون ما است نيز همين است. گاهي آنچه كه در درون شما است و شما فكر مي كنيد كه معلوم است، وقتي بيرونش مي آوريد، آن قدر متفاوت و نامعلوم و ناآشنا است كه پس از ديده شدن و در دسترس قرار گرفتن شايد اصلاً خواسته و مطلوب شما نباشد.
ليك گفتي گرچه مي دانم سرت
زود هم پيدا كنش بر ظاهرت
چند واژه يا عبارت مهم در اين بيت، نكته مورد نظر مولانا را تعليم مي دهد. ۱- مي دانم سرت. ۲- زود، قيد زود در مصرع دوم. ۳- پيدا كنش بر ظاهرت.
اول به اين مثال توجه كنيد بعد دوباره به بيت بازمي گرديم. آيا تاكنون شده كه از ابراز احساس مطلوبي كه به ديگري داريد خودداري كنيد به اين دليل كه فكر مي كنيد او خود از احساس شما با خبر است؟ با خود مي گوييد؛ خودش مي داند چه احساسي به او دارم، گفتن ندارد، حتماً چنين كنش ذهني را تجربه كرده ايد. اين را بدانيد كه بسياري از اطرافيان شما نيز احساسشان را به شما نمي گويند چون فكر مي كنند خودتان آن را مي دانيد. حال آن كه منصفانه بگوييد، آيا مايل نيستيد از زبان خودشان صريح و مستقيم بشنويد؟ حتي اگر بدانيد؟ كه نمي دانيد. ما نمي توانيم احساس يا فكر ابراز نشده را بدانيم و به حساب بياوريم. ابراز نكردن يكي از مهمترين زمينه هاي سوءتفاهم با خود و ديگران است. ديگران عاطفه يا فكر بيان نشده ما را به حسابمان نمي گذارند، حتي اگر علائم و نشانه هاي آن را در دست داشته باشند. آيا شما بذر نروييده را به حساب محصول مي گذاريد؟ آنچه را كه فكر مي كنيد مي دانيد يا مي دانند، موقع اظهار و ابراز آن قدر تغيير شكل مي دهد، آن قدر با واقعيت بيرون خود واكنش نشان مي دهد كه با شكل مرموز و مبهم دروني ما و ديگران بسيار متفاوت است. خواسته ها، ايده ها، اهداف و عواطف و افكار تا وقتي فقط دروني هستند، با واقعيت پيوند كامل نيافته اند، پس تركيب نمي شوند، پس حاصل نمي دهند. مگر آن كه ظاهري بيابند، اظهار شوند، رو شوند، ابراز شوند تا صاحب اصلي خود را بيابند و با آن تركيب شوند. پس صرف احساس مبهم يك چيز نهاني، يا دانستن آن در سطح نهاني، به كار رفتن آن چيز نيست. گرچه مي دانم سرت، زود هم پيداكنش بر ظاهرت!
ابراز يعني پيدا و آشكار كردن درونيات خود بر ظاهر خود، اگر براي ابراز، تأمل و تأني لازم را به كار بريم، اولين نتيجه مثبت آن متوجه شخص خود ما است و آن شناخت و يگانگي با خود است. مثال: بارها با خود گفته ايد دلم چيزي مي خواهد ولي نمي دانم چه چيز، دلم گرفته ولي نمي دانم چرا؟ خوب، پيدا كنيد. بنشينيد و به خود نگاه كنيد. با خود حرف بزنيد، از خود سؤال كنيد، به خود جواب دهيد، خود را دريابيد، منتظر آن نباشيد كه چيزي در بيرون شما اتفاق بيافتد شايد به درد شما هم بخورد. خود را استخراج كنيد و اوقات را به دست خود بگذرانيد. دومين حاصل ابراز، تعادل است. چون هنگام ابراز يك حس يا ايده دروني و تركيب آن با واقعيت بيروني، آن واقعيت دروني، اندازه و حد متناسب خود را در بيرون مي يابد و اين يعني تعادل. سومين اثر مطلوب ابراز، هماهنگي رفتار و زمان است. زود هم پيدا كنش بر ظاهرت! چرا زود؟ مثلاً اگر يك حس يا نياز فعال شده را دير يا ديرتر براي خود مطرح كنيم چه اتفاقي مي افتد؟ تازه شايد بهتر هم باشد. نه؟ پس چرا مولانا مي گويد زود؟
در شماره بعد به اين نكته دقت مي كنيم.

جدول اعداد (سودوكو)۱۴۵
اعداد ۱ تا ۹ را در هر يك از سطرها و ستون ها و مربع هاي كوچك ۳ در ۳ طوري قرار دهيد كه فقط يك بار تكرار شود .پاسخ جدول را فردا در روزنامه ملاحظه خواهيد كرد.
حل جد ول شماره ۱۴۴
002907.jpg

اجتماعي
انديشه
سياست
شهرآرا
ورزش
هنر
|   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  شهرآرا  |  ورزش  |  هنر  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |